در سالهای اخیر، میزان تشخیص اختلال کمتوجهی-بیشفعالی (ADHD) افزایش یافته است اما باورها و پیشفرضهای اشتباه زیادی درباره آن وجود دارد. چقدر مصرف دارو در درمان این اختلال مؤثر است؟ داروها عوارض دارند؟ محیط در تشدید یا درمان آن تأثیر دارد؟ در این مطلب، به این موضوعات میپردازیم تا بهتر با یکی از شایعترین اختلالهای عصبی آشنا شوید.
درحالحاضر، مصرف ریتالین برای کنترل و درمان ADHD بسیار گسترده است اما حدوداً 30 سال قبل مقابل دانشگاهها و کنگرههای علمی آمریکا مردم معترض شعار میدادند: «روانیها، از دادن مواد مخدر به بچههای ما دست بردارید!» این اعتراضات چنان گسترده شدند که باعث شد محققان از اوایل دهه 1990 تحقیقات بیشتری درباره ADHD و داروهای آن بکنند.
اوایل دهه 1990 کودکان آمریکایی مبتلا به ADHD بیش از دوبرابر شده بود (کمتر از یکمیلیون مبتلا در سال 1990، به بیش از 2 میلیون مبتلا در سال 1993 رسید) که تقریباً دوسوم آنها ریتالین مصرف میکردند. باوجود رشد سریع مصرف ریتالین بین مبتلایان، هیچکس دقیقاً نمیدانست این دارو چگونه عمل میکند یا واقعاً بهترین راه برای درمان مشکلات توجه کودکان است یا خیر.
بسیاری از پزشکان و والدین میدیدند وقتی کودکانشان شروع به مصرف داروهای محرکی مانند ریتالین میکنند، رفتار آنها تقریباً یکشبه بهبود مییابد اما هیچکس در پژوهش علم دقیق و در مقیاس وسیع اندازهگیری نکرده بود که این پاسخ مثبت تا چه حد رایج است یا مصرف طولانیمدت ریتالین چه تأثیری بر کودک دارد.
سال 1999 یکی از بزرگترین پژوهشها درباره اثرات بلندمدت داروهای روانپزشکی انجام شد. محققان آن سال پس از 14 ماه بررسی متوجه شدند کودکانی که هر روز ریتالین مصرف میکردند، نسبت به کودکانی که فقط آموزش رفتاری دیده بودند، علائم بسیار کمتری داشتند. این خبر به کلینیکها و مطبهای اطفال در سراسر آمریکا رسید: ریتالین واقعاً مؤثر است اما چندان دوام نیاورد. اواسط دهه 2000 محققان با جمعآوری دادههای جدید متوجه شدند شواهد چندان امیدوارکننده نیستند. پس از 36 ماه مصرف، علائم بهبودی کودکانی که دارو مصرف میکردند، کاملاً محو شد.
مسائل پیرامون ADHD مدام بغرنجتر شد. تشخیص این اختلال طی این سالها افزایش یافته است. سال گذشته میلادی، مرکز کنترل و پیشگیری از بیماریها گزارش داد 11.4 درصد کودکان آمریکایی به ADHD مبتلا هستند که رقم بالایی است: 7 میلیون کودک آمریکایی ADHD دارند، این رقم سال 2016 ششمیلیون و اواسط دهه 1990 دومیلیون بود.
اینجاست که سؤالی اساسی پیش میآید، ADHD را چگونه تشخیص میدهند؟
تشخیص ADHD همیشه بحثبرانگیز بوده است. برخی استدلال میکنند که بسیاری از علائم کلاسیک این اختلال (بیقراری و گوشندادن به حرف دیگران) صرفاً رفتارهای معمولی و شاید آزاردهنده دوران کودکی هستند. از سوی دیگر، برخی میگویند اگر همین علائم تشدید شوند، میتوانند پیامدهای جدی مانند طرد اجتماعی و فرار از مدرسه داشته باشند.
مرز کودک سالم و کودک مبتلا به ADHD کجاست؟ درباره ترسیم این مرز اتفاق نظری وجود ندارد اما ابزاری که معمولاً پزشکان برای ایجاد تمایز استفاده میکنند، «راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی» یا DSM است. در DSM برای تشخیص این اختلال 9 نشانه برای بیتوجهی و 9 علامت برای بیشفعالی/ تکانشگری ذکر میشود. برای آنکه کودکی به ADHD مبتلا باشد، باید 6 علامت از هر دسته را با شدت کافی، حداقل 6 ماه قبل از 12 سالگی نشان دهد. همچنین این علائم باید در 2 محیط مختلف (مانند خانه و مدرسه) وجود داشته باشد.
برخیها هم مرزبندی راحتتری پیشنهاد دادهاند. در مقاله جدیدی که در ADDitude منتشر شده، «وس کرنشاو» (Wes Crenshaw)، روانشناس آمریکایی، مرزهایی برای ADHD ترسیم کرده است:
«فرزند شما یا ADHD دارد یا ندارد. اگر داشته باشد، یا آسیب دیده است یا خیر. اگر آسیب دیده باشد، گفتاردرمانی یا مکملها، تغذیه، ورزش یا نظموانضباط این آسیب را رفع نمیکند.»
از سویی «راسل بارکلی» (Russell Barkley)، یکی از برجستهترین محققان حوزه ADHD، در سخنرانی این اختلال را «دیابت مغزی» نامگذاری کرده است. او میگوید ADHD نیز مانند دیابت، اختلالی مزمن است که باید هر روز مدیریت شود تا آسیبهای ثانویه پیش نیاید.
تشخیص دقیق ADHD بهدلایل متعددی میتواند چالشبرانگیز باشد. برخلاف دیابت، هیچ آزمایش بیولوژیکی قابلاعتمادی برای این اختلال وجود ندارد. معیارهای تشخیصی DSM نیز اغلب نیاز به قضاوت متخصص دارند و معیارها نیز مدام تغییر میکنند.
برای روشنکردن مرزهای ADHD، محققان مدتهاست بهدنبال شناسایی علامت بیولوژیکی یا «بیومارکر» برای این اختلال بودهاند، یک آزمایش واضح، مانند آزمایش قند خون برای دیابت، که به پزشکان اجازه دهد با اطمینان بگویند کدام کودکان مبتلا به A.D.H.D هستند و کدامشان نیستند. هرچند در این زمینه پیشرفتهایی به دست آمده و حتی ژنهای مرتبط با این اختلال را یافتهاند اما نمیتوان با قطعیت گفت این زیستشاخص پیدا شده است.
اکنون به سؤال مهم دیگری میپردازیم: ریتالین یا دیگر داروهای ADHD فایدهای هم دارند؟
هنوز درمان اصلی ADHD داروهای محرکی مانند ریتالین و آدرال است؛ این سالها بازار آنها بزرگتر هم شده. از سال 2012 تا 2022 کل نسخههای داروهای درمان این اختلال در ایالات متحده 58 درصد افزایش یافته است. اگرچه نرخ تجویز این دارو میان پسران 10 تا 14 ساله بیشتر از همه است اما اکنون بزرگسالان نیز به این داروها روی آوردهاند. سال 2012، برای کل آمریکاییهای 30 ساله 5 میلیون نسخه داروهای ADHD تجویز شد. یک دهه بعد، این رقم بیش از سهبرابر شد و به 18 میلیون رسید.
آدرال که یکی از درمانهای اصلی این اختلال به شمار میرود، نوعی آمفتامین است؛ یکی از محققان علوم اعصاب دانشگاه نیویورک میگوید: «نخستین دوز تقریباً شبیه تجربهای عرفانی است. این تحول را میبینید. مزایای رفتاری واقعاً خیرهکننده است، به خصوص در بچههای کوچکتر.» اگرچه این داروها میتوانند تأثیر قدرتمندی بر رفتار کودکان در کلاس داشته باشند، در بهبود نحوه یادگیری آنها تأثیر چندانی ندارند.
سال 2023 محققان آزمایش جالبی روی 40 جوان بزرگسال انجام دادند؛ به گروهی داروی محرک و به گروه دیگر دارونما دادند. سپس از آنها خواستند برخی آزمایشهای پیچیده به نام مسئله بهینهسازی کولهپشتی را حل کنند. مسئله کولهپشتی پازل مشهوری در اقتصاد و علوم کامپیوتر است؛ باید اقلام خاص و ارزشمندی را براساس وزن و قیمت در کولهپشتی بچینید.
شرکتکنندگانی که به آنها داروی واقعی داده شد، سریعتر از آنهایی که دارونما مصرف کرده بودند، کار میکردند. آنها با وظیفهشناسی و تمرکز کولههای مجازی خود را بستهبندی کردند، وسایل را به داخل و خارج میکشیدند و ترکیبهای مختلفی را امتحان میکردند اما در پایان، نمرات آنها در آزمون کولهپشتی بهتر از گروه دارونما نبود. اگر به آنها نگاه میکردید، به نظر میرسید آنها روی کارشان متمرکزند اما درواقع کار آنها ثمره خاصی نداشت. یکی از دلایل اصلی که مردم آمفتامین مصرف میکنند همین است: این داروها باعث میشوند کارهای خستهکننده جالبتر به نظر برسند. درکل نمیتوان با اطمینان گفت مصرف داروها میتوانند ADHD را درمان کنند.
برخی از افرادی که در کودکی ADHD داشتهاند، وقتی بزرگتر و مستقل میشوند، دنبال جایگاه مناسب خودشان میگردند. آنها در بزرگسالی آزادی بیشتری برای کنترل پارامترهای زندگی دارند: به دانشگاه بروند یا نه، چه چیزی بخوانند، چه شغلی را دنبال کنند. بسیاری نیز زمینههایی را انتخاب میکنند که با شخصیت آنها بهتر مطابقت دارد و معمولاً زندگی راحتی هم دارند. اینجا سؤال آخر مطرح میشود: اصلاً ADHD اختلال است یا اینکه این افراد در کودکی در محیط نامناسبی بودهاند؟
براساس مقالهای که سال 2016 منتشر شد، بسیاری از افرادی که در کودکی با ADHD دستوپنجه نرم میکنند، در بزرگسالی وارد محیطهای کاری خاصی میشوند. برای برخی، جذابیت شغل جدیدشان این بود که دائم مشغول باشند و یا همزمان چند کار انجام دهند. برای برخی نیز کار فیزیکی و عملی مناسب بود.
محققان میگویند افراد مختلف در بزرگسالی متوجه شدند تمایل دارند حواسپرتی خود را به زمینههای محیطی ربط دهند. به باور آنها، مشکل از محیطهایشان بود، نه خودشان و این دیدگاه باعث شد احساس بیکفایتی کمتری بکنند: آنها با توصیف ADHD بهعنوان ویژگی شخصیتی، نه اختلال آن را عیب نمیدانستند.
درکل محققان میگویند افراد مبتلا به ADHD بسته به محیطی که در آن قرار دارند، میتوانند دیدگاه متفاوتی به این اختلال داشته باشند و حتی آن را به نقطه قوت خود تبدیل کنند.