به گزارش اقتصادنیوز، موسسه خاورمیانه با انتشار یادداشتی مدعی شد، دوره اول عصر دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ، سیاستهای داخلی و خارجی ایالات متحده را بهطور قابلتوجهی تغییر داد و روابط آمریکا با متحدان و دشمنانش در آمریکای لاتین، اروپا و آسیا را بهشدت به هم ریخت.
با این حال، در خاورمیانه، اهداف کلی ایالات متحده بهطور اساسی تغییر نکردهاند. در کلیات، سیاستهای ترامپ در خاورمیانه تفاوت چندانی با سیاستهای جو بایدن ندارد. هر دو بهطور قوی به امنیت اسرائیل پایبند هستند و خواستار پایان دادن به درگیریهای اخیر این بازیگر در غزه و لبنان.
هر دو دولت همچنین برای توافق سهجانبهای بین ایالات متحده، عربستان سعودی و اسرائیل اولویت قائلند که شامل عادیسازی روابط سعودی-اسرائیلی است، اما نیازمند برخی امتیازها از سوی اسرائیل به فلسطینیها است. علاوه بر این، هر دو دولت به روابط اقتصادی و فناوری ایالات متحده با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس (GCC) بهعنوان هدفی مستقل و همچنین بهعنوان راهی برای مهار چین اهمیت میدهند. در نهایت، هر دو به دنبال دستیابی به توافقی با ایران می باشند.
این موسسه در ادامه یادداشت ادعایی اش آورد: با این حال تمرکز اصلی سیاست ترامپ، دستیابی به دو پیشرفت تحول آفرین است که پیشینیان او نتواستهاند به آنها دست یابند: پایان دادن به درگیری عربی-اسرائیلی از طریق توافق سهجانبه آمریکا-عربستان-اسرائیل که شامل عادیسازی روابط سعودی-اسرائیلی است، و دستیابی به توافقی با ایران.
هر دو اینها دستاوردهای تاریخی خواهند بود. با این حال، تاکنون پیشرفت در هر یک از این موارد دشوار و کند بوده است.ترامپ پیش از بهدست گرفتن قدرت، تأثیر زیادی بر دینامیکهای خاورمیانه داشت.
در اوایل نوامبر، هفتهها پس از انتخاب او، اسرائیل و لبنان توافقنامه آتشبس ایالات متحده را امضا کردند که به ۱۵ ماه درگیری میان نیروهای اسرائیلی و حزبالله پایان داد. تنها چند روز پیش از بهدست گرفتن قدرت ترامپ در ۲۰ ژانویه، اسرائیل و حماس توافقنامه آتشبس و تبادل اسیران در غزه را امضا کردند. به گفته منابع مختلف، لفاظیها و نمایندگان ترامپ نقش مهمی در تسهیل این موفقیتهای دیپلماتیک داشتند. ترامپ در کمپین انتخاباتی خود بهطور مداوم بر پایان دادن به جنگها و جلوگیری از آغاز جنگهای جدید تأکید کرده بود و به نظر میرسید که این وعده در حال تحقق است. با این حال، بیش از دو ماه از دوران دوم ریاستجمهوری ترامپ گذشته و آتشبس در غزه عمدتاً فروپاشیده و اسرائیل به عملیات نظامی گستردهتری دست زده است. آتشبس در لبنان بهطور کامل اجرا نشده و افزایش درگیریها در هفته گذشته — از جمله پرتاب راکت به سوی اسرائیل و حمله اسرائیل به بیروت — آتش بس را متزلزل تر کرده است. از هفته گذشته، ایالات متحده خود درگیر جنگی فزاینده با حوثیها است و حملات هوایی خود علیه این گروه در یمن را گسترش داده است. همچنین، ترامپ مدعی است که اگر با ایران به توافقی دست نیابد، رویارویی نظامی ادعایی در پیش خواهد بود (هرچند او مشخص نکرد که آیا این رویارویی ادعایی بهطور خاص رویارویی تهران و تل آویو است یا آمریکا نیز در این مالجراجویی مشارکت خواهد کرد). به عبارت دیگر، تهدید جنگ دوباره بر امیدها برای صلح سایه انداخته است.
تا تاریخ ۱ آوریل، دولت ترامپ نتواسته پیشرفتی قابلتوجه در زمینه مسائل کلیدی خاورمیانه به دست بیاورد. در غزه، ایالات متحده مجدداً درگیر مذاکرات با حماس — از طریق واسطهگری قطر و مصر — برای آزادسازی باقیماندههای اسرا، برقراری آتشبس پایدار و یافتن یک توافق پس از جنگ برای منطقه ویرانشده غزه است. در کرانه باختری، وضعیت همچنان بهطور خطرناکی رو به بدتر شدن است. با توجه به هدف بلندمدت عادیسازی روابط سعودی-اسرائیلی، دولت ترامپ هنوز بهطور واضح توضیح نداده که چه چیزی ممکن است به فلسطینیها پیشنهاد دهد که هم اسرائیل با آن موافق باشد و هم سعودیها قادر به پذیرش آن باشند. آنچه به نگرانی ها دامن زده این است که نماینده ویژه ایالات متحده، استیو ویتکوف، در مصاحبه اخیر بهطور مکرر درباره احتمال عادیسازی روابط سعودی-اسرائیل صحبت کرده اما فقط به ترتیبات مربوط به غزه اشاره کرده است؛ او هیچ اشارهای به ترتیبات مربوط به کرانه باختری نکرد. آیا این فقط یک فراموشی تصادفی است یا نشانهای از سیاست کاخ سفید؟ بعید است که ریاض به سمت عادیسازی روابط پیش برود اگر تنها امتیازهای اسرائیل مربوط به غزه باشد؛ برای پیشبرد این توافق، برخی از امتیازها نسبت به کرانه باختری نیز باید بخشی از این توافق باشد. در لبنان نیز توافق آتشبس میان اسرائیل و حزبالله که توسط ایالات متحده میانجیگری شده ، نسبت به غزه در وضعیت بهتری قرار دارد اما همچنان شکننده به نظر میرسد. اسرائیل همچنان حضور نظامی خود را در پنج نقطه در داخل لبنان حفظ کرده و به حملات خود علیه اهداف حزبالله در کشور ادامه میدهد. تشدید درگیریها در هفته گذشته — از جمله اولین حمله هوایی اسرائیل به بیروت پس از آتشبس — نشاندهنده احتمال فروپاشی بیشتر این وضعیت است. از سوی دیگر، حزبالله تا حد زیادی به عقبنشینی از جنوب رود لیتانی متعهد است و شدت حملات اسرائیل بهطور قابلتوجهی کاهش یافته است. بیش از یک میلیون لبنانی که در جریان درگیریها آواره شده بودند، به خانههای خود در جنوب، بیروت و دره بقاع بازگشتهاند. در مقابل، بازگشت اسرائیلیها به شهرهای شمالی اسرائیل بسیار محدودتر بوده است.چالش بعدی در لبنان این است که اطمینان حاصل شود که توافق آتشبس با قطعنامههای گستردهتر سازمان ملل که خواستار خلع سلاح کامل حزبالله و سایر گروههای مسلح غیر دولتی هستند، همراستا باشد. در حالی که حزبالله موافقت کرده از جنوب رود لیتانی عقبنشینی کند، اما تاکنون از پذیرش واگذاری سلاحهای خود به دولت لبنان در شمال رودخانه خودداری کرده است. این بنبست میتواند به مشکلات جدی سیاسی و امنیتی در لبنان منجر شود یا ممکن است به تجدید جنگ اسرائیل علیه حزبالله منتهی شود — یا هر دو.
در یمن، دولت ترامپ نیز تقریباً همان رویکرد دولت بایدن را دنبال میکند — انجام حملات مستقیم نظامی ایالات متحده بهمنظور مجبور کردن حوثیها به توقف حملاتشان در دریای سرخ و علیه اسرائیل. در حالی که این حملات ممکن است تواناییهای حوثیها را کاهش دهد، تاکنون این حملات نه تنها مانع حملات بیشتر این گروه به اسرائیل نشده ، بلکه به تشدید تنشها در منطقه نیز انجامیده است.در باب ایران نیز همانطور که دولتهای بایدن و ترامپ به درستی تشخیص دادهاند، ایران در بسیاری از درگیریهایی که ایالات متحده در منطقه با آنها دست و پنجه نرم میکند، نقش کلیدی دارد. در شرایط کنونی ترامپ در باب تهران از دو رویکرد متناقض پیروی می کند، او از یک سو به رهبری ایران نامه نوشته و همزمان ایران را به حمله نظامی تهدید کرده و کمپین فشار حداکثری را به راه انداخته است. ترامپ به وضوح آماده یک توافق تحولی است، اما مشخص نیست که رهبری ایران نیز چنین خواسته ای داشته باشد. ایران اخیراً اعلام کرده است که مخالف مذاکرات مستقیم است اما برای مذاکرات غیرمستقیم آمادگی دارد. ایران تحت فشار شدید تحریم ها قرار دارد؛ گزاره ای که اقتصاد این کشور را تحت تاثیر قرار داده است.در حوزه منطقه نیز فارغ از تاثیرگذاری حملات اسرائیل بر محور مقاومت، حماس، حزبالله، حوثیها و حشد الشعبی (نیروهای بسیج مردمی عراق) رویاروی اسرائیل قرار دارند. در این میان تهران بر این باور است که تغییر تحولات شام ، به ایران این فرصت را میدهد تا شرایط را به نفع خود بازتعریف کند. وقایع اخیر در سواحل سوریه در ماه مارس نشان میدهند که ایران ممکن است تصور درستی از معادلات حاکم داشته باشد.
به ادعای این موسسه مطالعاتی، با نگاه به وضعیت امنیتی دو رقیب اصلی منطقهای، اسرائیل و ایران، در ۱۸ ماه گذشته، نتیجهگیری چندان ساده نیست. بله، ایران اکنون به دنبال افزایش توان بازدارندگی اش است. این در حالی است که توان نظامی و بازدارندگی اسرائیل به واسطه رویارویی با مقاومت از 7 اکتبر تا به امروز تحت تاثیر قرار گرفته است.در این میان ترامپ تلاش دارد تا با تحت فشار قرار دادن ایران بستر را برای رایزنی با تهران هموار سازدو اما ایران نیز میداند که قادر است تولید و حملونقل نفت و گاز طبیعی در خلیج فارس را هدف قرار داده و مختل کند؛ گزاره ای که قطعاً ترامپ خواهانش نیست.به احتمال زیاد، محافظه کاران در ایران ترجیح با روسیه وچین هم صدا باشند و بازی بلندمدت را دنبال کرده و از یک جنگ واقعی اجتناب کنند. ممکن است ایران تشویق شود تا در مذاکرات شرکت کنند اما تنها به ارائه امتیازات محدود در پرونده هستهای تمایل دارد، که تفاوت چندانی با آنچه در سال ۲۰۱۵ اعلام کرده، نخواهد داشت. علاوه بر این، اعتماد مقام های تهران به مذاکره با ترامپ — که توافق قبلی با ایالات متحده را لغو کرد — پایین است. البته، این محاسبات ممکن است تغییر کند اگر وضعیت بهسرعت به سمت رویارویی مستقیم بزرگ به ایران پیش رود.
با وجود درگیریها، آنچه برای دیدگاه دولت ترامپ درباره منطقه حائز اهمیت است، اهمیت عربستان سعودی و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بهعنوان شرکای اقتصادی است. در توصیف پیشرفتهای عظیم در پادشاهی سعودی و سایر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، فرستاده آمریکا، استیو ویتکاف، گفته است که این تحولات، در زمینه عادیسازی روابط عربی-اسرائیلی و یکپارچگی بیشتر خاورمیانه، میتواند این منطقه را از نظر اهمیت برای ایالات متحده «بزرگتر از اروپا» کند. بنابراین می توان گفت، از زمانی که ترامپ به قدرت رسید، سیاستهای دولت او هنوز تأثیر تحولآفرینی بر درگیریهای حلناشدنی و بحرانهای معلق در خاورمیانه نداشته است — اما هنوز در مراحل ابتدایی است. دو سوال کلیدی منتظر پاسخ از سوی دولت ترامپ هستند.اول، برنامه ایالات متحده برای «روز بعد» در غزه و کرانه باختری چیست و آیا چیزی در آن برای سعودیها وجود خواهد داشت که آنها را به عادیسازی روابط با اسرائیل سوق دهد؟ اگر پاسخ به این سوال مثبت باشد، آنگاه منطقه واقعاً در آستانه یک تحول مثبت بزرگ خواهد بود، با عادیسازی روابط دیگر کشورهای عربی با اسرائیل در چارچوب توافقهای قابل قبول برای مردم فلسطین و فشار از سوی عربستان سعودی برای پیروی از آن.دومین سوال این است که دولت ترامپ چگونه به توافق تحولآفرینی با ایران خواهد رسید. چنین توافقی همچنین پیامدهای مثبت عمیقی برای خاورمیانه خواهد داشت. اما وضعیت فعلی نشان میدهد که احتمالاً اگر همین روال ادامه پیدا کند — نه پیشرفت دیپلماتیکی حاصل می شود نه بستر برای رویارویی بزرگ هموار می گردد.ترامپ به خود میبالد که بزرگترین مذاکرهکننده است. او حل درگیری عربی-اسرائیلی و توافقی که خصومتهای چندین دههای ایالات متحده و ایران را به پایان رساندرا در اولویت قرار داده است. هر دو توافق سالهاست که باید بهدست میآمدند. تاکنون، پیشرفت دشوار بوده است، اما هنوز زمان زیادی در ماههای آینده برای ترامپ وجود دارد تا این دو هدف را پیش ببرد.