عصر ایران؛ سروش بامداد- خبر کوتاه صبح نهمین روز فروردین 1404 خورشیدی این است: "تحصن کنندگان و تجمع کنندگان در حمایت از اجرای مصوبه حجاب و عفاف از مقابل مجلس شورای اسلامی جمع آوری شدند."
اینان در روزهای آخر نه تنها علیه رییس جمهوری مملکت - عالیترین مقام رسمی پس از رهبری- که علیه رییس قوه قضاییه و رییس مجلس هم شعار میدادند. نکتۀ قابل توجه این که طی چند هفته جمعیت آنان از چند ده نفر فراتر نرفت و جز اندکی از نمایندگان کسی حاضر به حضور در جمع آنان نشد!
پایان این تجمع و به کار گیری لفظ "جمعآوری" برای آنان را می توان عبرتآموز و رقتانگیز دانست.
چرا که در شهری که بین 12 تا 15 میلیون نفر جمعیت دارد قانونی که میخواهد با 20 میلیون دختر و زن ایرانی بر سر اندازۀ شال و روسری برخورد کند 100 طرفدار هم نداشت در حالی که چند سال قبل تجمعات آنان این قدر کم جمعیت و محقر نبود.
بیاعتنایی هزاران نفر که همه روزه از کنار آنها میگذشتند و به طعنه و گاه با بیزاری به آنان نگاه میکردند هم قابلتأمل است.
نقل حکایتی دیگر هم برای تلطیف مناسبت دارد: روز چهارم فروردین امسال در میدان شهرداری چند خانم سراپاسیاه پوش به عنوان امر به معروف پشت آن نشسته بودند ولی نمیدانستند به کی باید تذکر دهند زیرا از هزاران دختر و زن پیر و جوان که در پیاده راه علم الهدای میدان شهرداری پیاده روی می کردند هیچ کس شبیه آنان لباس نپوشیده نبود!
مردی میان سال از یکی از خانم ها پرسید: اگر حقوق بگیر ستاد امر به معروف با بودجه 123 میلیارد تومانی هستید چون کاری نمیکنید و تنها به تماشا و حیرت نشستهاید حقوق شما محل اشکال شرعی است واگر هم از جایی حقوق نمیگیرید و سر خود آمدهاید در حق خودتان و خانوادهتان ظلم می کنید چون الان باید در کنار شوهر و فرزندتان باشید و باز شایبه اشکال شرعی دارد.
گفتار و رفتار و استدلال مرد به گونه ای بود که نمی توانستند واکنش تندی داشته باشند اما به فکر فرو رفتند. واقعا چرا چند نفر تصور میکنند میتوانند برای پوشش میلیونها دختر و زن ایرانی که تحصیل کردهاند و پوشش آنها به باور و جغرافیا یا خواست پدر یا همسرشان ربط دارد تصمیم بگیرند؟
قانون حجاب اجباری اجرا شدنی نیست و بر خلاف گفتۀ محافظه کارانۀ آقای مجید انصاری حتی اصلاح شدنی هم نیست و فقط دور ریختنی است چون جامعه آن را پس زده و اگر اجرا کنند به تنشها دامن میزند و مردم ناراضی را ناراضیتر میکند.
دو نماینده سابق مجلس هم در این روزها تعابیر در خور توجهی داشتند. یکی خانم پروانه سلحشور که خود مججبه و چادری است و گفت: این قانون، باتلاق است و هر چه در آن دست و پا بزنند بیشتر فرومیروند و دیگری آقای محمد رضا باهنر که رییس اصول گرایان سنتی است و گفته نمی شود که از 90 درصد جامعه بخواهیم مثل 10 درصد حزباللهی لباس بپوشند و فکر کنند.
نکته درخور تأمل این که بخش قابل توجهی از مخالفان این قانون توهینآمیز خانمهای محجبه هستند کما این که به تحصن کنندگان نپیوستند.
انصاف این است که تصریح شود حامیان حجاب و باحجابها در اقلیت نیستند و کماکان در شهر و روستا زنان باحجاب بیشترند ولو متعلق به دهه های سنی قبل از 70 ولی حامیان قانون حجاب اجباری در محضِ محضِ محضاند آن قدر که هیچ کس به تجمع آنان اعتنا نکرد و تنها دل آدم به حالشان می سوخت که به جای سفر و لذت بردن از بهار آن قدر مقابل مجلس نشستند تا جمعشان کردند!
حالا که جمع شدهاند بهترین کار این است که از تماشای بهار لذت ببرند و قدری از خشم و غیظ و غضب و احساس پیغمبری برای دیگران دست بردارند و به کار و زندگیشان برسند.