یکشنبه 03 فروردین 1404
Sunday, 23 March 2025

در سوریه دولتِ تحت‌الحمایه شکل گرفته است/ گفتمان اخوانی و سلفی، شانسی برای تثبیت ندارد

خبرآنلاین شنبه 02 فروردین 1404 - 13:01
بُرد ترکیه، مدالی نیست که در یک ماراتن، آن‌را تصاحب کرده باشد! به این دلیل که حتی سه چهار هفته قبل از سقوط بشار اسد، اردوغان از لفظ «جنابِ اسد» استفاده می‌کرد و مصرّانه خواهان عادی‌سازی روابط آنکارا – دمشق بود! اما رویدادهای پس از ۷ اکتبر، پیجرها، ضربه به حماس و حزب الله لبنان، تنش جدی و مستقیم بین ایران و اسرائیل، مشغولیت شدید روسیه در اوکراین و علاوه بر همه‌ی اینها، بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، کاری کرد که سقوط اسد عملی شود.

زینب اسماعیلی: سالی که پشت سر گذاشتیم منطقه و جهان تحولات شگرفی را پشت سر گذاشت، تحولاتی که هر کدامشان برای تکانه‌های جدی یک‌سال کافی بود. از پشت سر گذاشتن این اتفاقات اما تحلیل‌های زیادی می‌توان برای قدم برداشتن به سمت آینده استفاده کرد؛ البته اگر وقایع را با چشم باز و نگاه علمی بررسی کنیم نه با نگاه شعارگونه.

برخی انتقادات در حوزه داخلی و خارجی و نگاه به بازی بازیگران منطقه‌ای را بسیاری از کارشناسان می‌بینند اما به دلیل تحفظ‌های موقعیتی و شخصی از گفتن آن ابا دارند. محمدعلی دستمالی از آن دست کارشناسانی است که قالب‌گریزانه به انتقاد رویکردها می‌نشیند، چون حوادث بدون توجه به تحفظ‌های کارشناسان تاثیرات خود را می‌گذارد. او در این گفت‌وگو تحولات منطقه در یک‌ سال گذشته و واکنش‌های ایران و موقعیت‌های رخ داده را برشمرد که برای کسانی‌که دغدغه ایران را داردند، نکات قابل تاملی دارد.

***********

** اتفاقاتی که سال ۱۴۰۳ در منطقه مشاهده کردیم، تغییراتی را در نظم یک دهه اخیر منطقه -در عین بی نظمی که وجود داشت- ایجاد کرد. بازی بازیگران منطقه‌ای پوست اندازی کرده و وارد شرایط جدید شد. به نظر شما مهم‌ترین ویژگی بازی بازیگران فعلی منطقه‌ای چیست؟

من هم با عبارت «نظم در بی‌نظمی» موافقم. احتمالا خیلی وقت ها از خودمان می‌پرسیم: چرا خاورمیانه چنین آشفته است؟ شاید عاقلانه تر این باشد که بپرسیم: چرا نباید آشفته باشد؟! با روندی که تحولات تاریخی و سیاسی در این منطقه طی کرده، ورای این بی‌نظمی و درهم‌ریختگی، می توان دید که تمام قوانین و ترتیبات "عمل و عکس العمل" به درستی صدق می کند و هیچ چیز عجیبی وجود ندارد. اما راستش را بخواهید در مورد تعبیر «پوست اندازی»، اندکی تردید دارم! از لحاظ زبانی و معنایی «پوست اندازی» امری ارادی است اما چیزی که ما در یک سال گذشته دیدیم؛ بیشتر شبیه «پوست کَنی» بود! همه چیز به سرعت تغییر کرد. چنان شتابی در روند تحولات سیاسی و امنیتی منطقه داشتیم که گویی انباشت، ایستایی و وقفه‌ی چندین و چند دهه به یک باره جبران شد.

در روزگار ما، خیلی چیزها عوض شده. از ابزار جنگ و دخالت مستقیم دانش و فن آوری در موازنات و نبرد گرفته تا شیوه‌های حکمرانی، ثروت اندوزی، جنبش‌های سیاسی اجتماعی، ارتباطات و خیلی چیزهای دیگر. اما آن چیزی که عوض نشده، آن قاعده‌ای که هنوز هم صدق می‌کند؛ این است: "همیشه، جنگ‌ها و نبردهای بزرگ و تعیین کننده، تحولات بزرگی به دنبال خود می آورند. " از سده ی بیستم به عنوان قرن دو جنگ عالم‌گیر بزرگ تا جنگ های پیشین تاریخ و همین جنگ های ربع نخست قرن بیست و یکم؛ همواره دیده‌ایم که از پَسِ دود و غبارِ فرونشسته یک نبرد بزرگ، با یک وضعیت جدید رویارو شده‌ایم. مثلا همین نبرد بزرگ "هفت اکتبر" واقعا مانند یک شتاب دهنده و کاتالیزور شگرف، موجی از تحولات بزرگ را به دنبال آورد. چه کسی فکرش را می کرد که شکستنِ هیمنه اطلاعاتی – امنیتی اسرائیل و آن حمله ی برق آسای حماس، منجر به چنین وقایع مهمی شود؟ تصور می‌کنم؛ حتی ۱۱ سپتامبر و حمله‌ی آمریکای بوش به افغانستان و عراق، تا این اندازه تحول‌آفرین نبود. من کاری به ابعاد سناریوی شکست خورده‌ی موسوم به "خاورمیانه‌ی جدید" ندارم اما چیزی که اکنون می‌بینیم، واقعا تصویری از یک منطقه‌ی جدید است. موازنات قدرت، مناسبات، همکاری، رقابت، همه چیز تغییر کرد. نه تنها در سطح حکومت‌ها و دولت‌ها، بلکه در چارچوب جنبش‌ها و گروه‌ها. فارغ  از هر نوع نگرش داوری محور و ارزش گذار، امروز به وضوح می‌بینیم که از تاتارهای کریمه و واگنرهای روسی گرفته تا گروه‌های افراطی، از اخوان المسلمین و حماس  تا حزب‌الله و حوثی و جهاد، از بعث عراقی و مصری تا بعث سوری، از پ. ک.ک تا قسد، همگی در شرایط جدیدی قرار گرفته‌اند. حالا نه فلسطین و اسرائیل، آن فلسطین و اسرائیل دو سال پیش هستند، نه لبنان و یمن، نه ترکیه و سوریه، نه ایران و نه حتی ناتو. این یک بازی جدید است و چیدمان صحنه واقعا تغییر کرده‌ است. ممکن است کسی بگوید که بسیاری از ارزش‌ها، مفاهیم، آرمان‌ها و وضعیت‌های بشری، یا تغییر نمی‌کنند یا این که نباید تغییر کنند. اینها مباحث حوزه‌ی اندیشه‌ی سیاسی و فلسفه‌ی اخلاق است اما تابلوی سیاست و موقعیت قدرت‌های منطقه، همچنان که در این دو سال دیدیدم، ارتباطی با ارزش‌گذاری اخلاقی و حماسی ندارد. ذم کنیم یا مدح؛ صحنه همین چیزی است که داریم می بینیم. پس باید این صحنه را به درستی بشناسیم و بدانیم که چه شد منطقه بدین جا رسید.

در مورد سوریه، می‌توانم بگویم که ما شاهد چیدمان و پیاده‌سازی الگویی هستیم که شاید بتوان با اندکی تساهل و تسامح، آن را نوع دیگری از خلق «دولتِ تحت الحمایه» قلمداد کنیم

**من هم با تعبیر شما در مورد پوست کنی نه پوست اندازی، موافقم. همین جا این سوال را بپرسم که به نظر نمی‌رسد سایکس- پیکوی جدیدی در حال رقم خوردن است؟ بخشی از آن در مرزهای جغرافیایی و بخشی در حوزه‌های نفوذ رخ داده است. موافقید؟

خیر. من تصور می‌کنم در روزگار امروز، ابزارهای نهاد سیاست و حکمرانی برای کنترل و نفوذ، آنقدر متنوع و کارآمد است که نیازی به آن شیوه‌های قدیمی وجود ندارد. جوامع امروز، افکارعمومی، اثرگذاری سریع و شگرف اینترنت و شبکه‌های اجتماعی در کنار پدیده‌های موذی و عجیبی همچون ارزهای دیجیتالی، کاری کرده که تعریف ما از مفاهیم مرز و مناسبات قدرت، واقعا تغییر کند.

ممکن است ذهن گروهی از دولتمردان اسرائیلی، از سرِ برخی احساس حقارت‌های تاریخی و بهانه و دستاویزسازی برای قلمروگشایی، تا حدودی روی همان فرکانس قدیمی عمل کند. کما این‌که در سوریه چنین کاری کرد و برای غزه نیز چنین طرحی روی میز گذاشت. ولی جهانِ امروز پذیرای چنین الگوهایی نیست.

شاید تصور شود که رویاهای دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو در نقطه‌ی خاصی تلاقی کرده و ورژن نوینی از سایکس پیکو را جستجو می‌کند، ولی این رویا شانس آن را ندارد که به نُرم و هنجار بدل شود. کما این‌که حتی قدرت‌های میانی و سنتی همچون ترکیه نیز، امروزه نگرش متفاوتی به مساله‌ی مرز، قلمرو و نفوذ دارند.

کنشگری که علاوه بر توان و هژمون نظامی و امنیتی، از عقبه و پشتیبانی اقتصادی و برنامه بلندمدت فرهنگی هم برخوردار نباشد، شانسی برای بهره برداری از تحرکات فرامرزی خودش ندارد. همین حالا هم خیلی‌ها می‌گویند که ترکیه دست از رویاهای قدیمی‌اش درباره‌ی موصل و کرکوک برنداشته است. ولی چیزی که در عمل می‌بینیم، این است که ترکیه با یک رویکرد ترکیبی و استفاده‌ی همزمان از چندین ابزار مختلف از جمله کلان‌پروژه‌ی «جاده‌ی توسعه»، پیمانکاری گسترده، صادرات کالا، جذب دانشجو و نفوذ فرهنگی و رسانه‌ای، عملا کل عراق را تحت نفوذ خود درآورده و گهگاه از قدرت فن آوری نظامی هم بهره گرفته است. در نتیجه، حکومت‌ها با این همه ابزار، واقعا حاضر نیستند زیر بار ریسک و مخاطره‌ی تغییر مرزها و هزینه‌های آن بروند.

 به طور مشخص در مورد سوریه، می‌توانم بگویم که ما شاهد چیدمان و پیاده‌سازی الگویی هستیم که شاید بتوان با اندکی تساهل و تسامح، آن را نوع دیگری از خلق «دولتِ تحت الحمایه» قلمداد کنیم. ممکن است با یک بافتار ادبی و ایدئولوژیک متفاوت، افرادی دیگر، همین الگو را با لفظ استعمارگری و دولت دست نشانده تعریف کنند اما ترجیح من، دقیقا همین لفظ است: «دولتِ تحت الحمایه». اگر بپرسید؛ آیا می‌توان همین سناریو را در مورد عراق و لبنان نیز تکرار کرد؟ پاسخ من منفی است. عراق شرایط خاصی دارد و ثبات نسبی یافته و به یُمن ثروت منابع نفتی، زمینه‌ها و ظرفیت‌های بالایی برای سازش بین همه‌ی گروه‌ها دارد. لبنان هم، موقعیت متفاوتی دارد و واقعا در آن کشور بحران زده که در مقایسه با عراق، موقعیت اقتصادی خوبی ندارد، سازش و تعامل، مقرون به صرفه‌تر از تکه تکه کردن است. فلسطین که به مراتب از نمونه‌های دیگر هم بدتر است و بعید نیست با همین طرحی که محمود عباس پیشنهاد کرده، کار به جایی برسد که اسرائیل، بهانه‌ای برای تهدیدات مکرر نداشته‌ باشد و حتی زمینه‌های اولیه برای تاسیس یک دولت ضعیف فلسطینی هم فراهم شود. در مجموع، هم خود عناصر قومی و هم قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، سود و صرفه‌ای برای درانداختن طرح سایکس پیکوی جدید ندارند.

اگر آن شرایط جهانی و منطقه‌ای به وجود نیامده بود، اگر ایران و روسیه همچون سابق، می‌توانستند باز هم از اسد حمایت کنند، احتمالا دولت مستعجل اسد، چند سال دیگر هم پایدار می‌ماند و اردوغان هم به عنوان مهمان رسمی به دمشق می‌رفت و با او پشت میز می‌نشست.

*** گفت‌وگوی ما به نقطه‌ای رسید که الان مساله مهمی در افکار عمومی ماست. اول ترکیه و بعد سوریه. اجازه بدهید از ترکیه شروع کنیم.  می‌دانم شما سالهاست روی سیاست داخلی و خارجی ترکیه متمرکز هستید. به نظر شما ترکیه دنبال چه هدفی در منطقه است؟ امپراتوری نئوعثمانی یا دست یابی به بازار و حوزه نفوذ جدید؟ احتمالا با من هم نظر هستید که اتفاقات سوریه صحنه هنرمندی ترکیه بود.

ما در زبان کُردی یک ضرب المثل قدیمی داریم که می‌گوید: «موسی به خاطر تو، به کوهِ طور رفت!» این عبارت برای وصف موقعیت فردی به کار می‌رود که به اصطلاح عامه، خیلی خوش به حالش شده و همه چیز دست به دست هم داده تا او برنده شود و حالش را ببرد! شاید ترکیه نیز امروز در چنین موقعیتی است و باید برای طیب بیگ نیز، همین ضرب‌المثل را تعریف کنیم! اما یک تفاوت عمده وجود دارد... ترکیه در ماجرای سوریه، بر اساس همان سناریویی که از قبل تعریف و تدوین کرده بود به نتیجه نرسید! بُرد ترکیه، مدالی نیست که در یک ماراتن، آن‌ را تصاحب کرده باشد! چرا؟ به این دلیل که حتی سه چهار هفته قبل از سقوط بشار اسد، اردوغان از لفظ «جنابِ اسد» استفاده می‌کرد و مصرّانه خواهان عادی‌سازی روابط آنکارا – دمشق بود! اما رویدادهای پس از ۷ اکتبر، پیجرها، ضربه به حماس و حزب الله لبنان، تنش جدی و مستقیم بین ایران و اسرائیل، مشغولیت شدید روسیه در اوکراین و علاوه بر همه‌ی اینها، بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، کاری کرد که سقوط اسد عملی شود.

جالب است بدانید همین حالا، بسیاری از تحلیل‌گران طرفدار اردوغان در محافل سیاسی و رسانه‌های ترکیه، در حال طرح مکرر این ادعا هستند: «جناب اردوغان به سوی بشار دست دوستی دراز کرد و به دنبال نجات او بود. ولی او دستش را پس کشید و دقیقا به همین دلیل سقوط کرد!» خب... این واقعا جوک جالبی نیست. اگر آن شرایط جهانی و منطقه‌ای به وجود نیامده بود، اگر ایران و روسیه همچون سابق، می‌توانستند باز هم از اسد حمایت کنند، احتمالا دولت مستعجل اسد، چند سال دیگر هم پایدار می‌ماند و اردوغان هم به عنوان مهمان رسمی به دمشق می‌رفت و با او پشت میز می‌نشست.

یادمان باشد که دولت اردوغان در سوریه، هم هزینه‌ها و تاوان سنگینی پرداخته و هم مرتکب خطاهای بزرگی شده است. به عنوان مثال، سرویس اطلاعاتی میت، چشمان خود را به روی مرزهای ترکیه و سوریه بست و ده‌ها هزار تروریست از اروپا و قفقاز و آسیای میانه و چین و ماچین به حلب و رقه و شهرهای دیگر رسیدند. اردوغان، با برجسته‌سازی گفتمان مهاجرین و انصار صدر اسلام، کاری کرد که هم اکنون سه و نیم میلیون نفر از جمعیت سوریه؛ هنوز هم ساکن شهرهای ترکیه هستند. اما در کنار اشتباهات متعدد و آزمون و خطاهای بسیار، تیم اردوغان چند اقدام هوشمندانه و دوراندیشانه هم انجام داد. به عنوان مثال، کل تخم مرغ هایش را در سبد یک گروه مخالف نگذاشت و از اخوانی و عرب لیبرال تا نظامیان فراری اسد، از کُرد و ترکمان تا سران عشایر مرزنشین، با همه گرم گرفت، نهادسازی کرد، زمینه‌ی ظهور و بروز بین‌المللی برایشان فراهم کرد و حالا در سوریه، حکومتی سربرآورده که به طور نسبی، ریموت آن در اختیار آنکارا است. اگر الشرع هم بخواهد نافرمانی کند، آنکارا فی الفور با استفاده از دیگر عناصر مخالف اسد همچون جریان قدیمی ارتش آزاد و رفقای هادی البحرا و دیگران، می‌تواند کنشگر مقتدر دیگری به میدان بیاورد. ما هنوز هم نمی‌دانیم که در این سیزده سال، ترکیه دقیقا چند میلیارد دلار در سوریه سرمایه گذاری کرده، چند بار حقوق ماهیانه‌ی چند صد هزار نفر شبه نظامی و مخالف سیاسی را واریز کرده، چند تن از نیروهای نظامی و امنیتی‌اش را در سوریه از دست داده اما در هر حال، الان در شرایطی قرار گرفته که دوران کاشت و داشت سپری شده و فصل برداشت و بهره برداری فرا رسیده است. این نکته‌ی مهم را نیز از یاد نبریم که اگر قرار بر مقایسه‌ی میان موقعیت نفوذ ایران و ترکیه در خاک سوریه باشد، آنکارا به خاطر آن مرز نهصد کیلومتری و مجاورت جغرافیایی و اشتراک مذهبی و تاریخی، امکان و شانس بیشتری برای نفوذ و استیلا دارد.

*** اما بالاخره سوریه برای ایران هم اهمیت استراتژیک داشت. به ویژه با تعریفی که از دمشق در تقویت جبهه مقاومت به دست داده بود. گذشته از هزینه -فایده ایران در سوریه، اکنون ترکیه و ایران در فاز جدیدی از رقابت منطقه‌ای قرار گرفته‌اند. آیا این رقابت می‌تواند بالا بگیرد و به اصطکاکی هم منجر شود؟

سوریه برای مدتی طولانی برای ایران، اهمیت استراتژیک داشت. اما نظام بین الملل و تحولات سیاسی، از متغیرهای فراوانی تاثیر می‌پذیرد و بسیاری چیزها همیشگی نیستند. برای هیچ کشوری و هیچ قدرتی، چک سفید امضا صادر نشده که الی الابد در یک جغرافیای خاص یا در یک مقطع تاریخی خاص، همواره روی بُرد باشد. 

دو سه روز پس از سقوط نظام بعثی بشار اسد، در یک نشست درباره‌ی سوریه، جملاتی بر زبان آوردم که برخی از حاضران، آن‌ را به شدت رد کردند و حتی برافروخته شدند. ولی در این مدت، روز به روز از آن اظهارنظر، مطمئن‌تر شده‌ام. اینجا در مصاحبه با شما هم، عین آن عبارت را تکرار می‌کنم: به باور من، سقوط نظام سیاسی خاندان اسد در سوریه و حتی اتفاقاتی که در فلسطین و لبنان روی داد، دستمایه و امکان یک حرکت و آغاز جدید برای ایران است و وزنه‌های سنگینی از دست و پای ایران باز شد.

از یک منظر واقع‌بینانه، باید قبول کنیم؛ هیچگاه اختلاف نظر بنیادینی که بین تحلیلگران علوم‌سیاسی و روابط بین‌الملل با اصحاب پایبند به آرمان‌های ایدئولوژیک و مبارزاتی وجود دارد، حل نخواهد شد. چرا که اساسا بر مبنای دو دستگاه فکری و معرفتی به این موضوع می‌نگرند. گروه اول، به شکلی عینی و با نگرشی پوزیتویستی می‌گوید «هر کاری که در فرازمرز خودت انجام می‌دهی، باید در راستای منافع ملی تو باشد». گروه دوم معتقد است که «آرمان و ارزش‌ها، فراتر از قوالب و اصول مرسومی است که منافع ملی را با آن تعریف می‌کنید. نباید از تاوان و هزینه ابا کرد». اما نهایتا هر دو گروه، در یک سرزمین زندگی می‌کنند؛ ولو در شرایط فردی، گروهی و نهادی متفاوت! آن چه که هر دو گروه را کنار هم نشانده، واحدی به نام کشور و سرزمین است. این همان چیزی است که باید حفظ شود. تمام آن وقایع، سپری شده و حالا، ما در خاورمیانه‌ی جدیدی نفس می‌کشیم و شرایط بین‌المللی و منطقه‌ای اثرگذار بر ایرانِ امروز، همان شرایط یک سال پیش نیست. اگر به خاطر پایبندی به برخی سنت‌های خاص فکری و سیاسی، امکان هیچ نوع تغییر مسیر، تجدیدنظر، بازگشت و تحولی در آن مشی پیشین نبود، حالا که به خاطر دلایل عینی و طبیعی، شرط لازم برای تغییر رویکرد به دست آمده، باید از این فرصت تاریخی به درستی استفاده کرد.

آنکارا از برخی جهات، امتیازات و ابزارهای موثر و نوینی به دست آورده است و در منطقه، موقعیت بهتری پیدا می‌کند. اما چنین چیزی به معنی پایان دوران اثرگذاری ایران در منطقه نیست. ایران، هنوز هم مزیات و برتری‌های فراوانی نسبت به ترکیه دارد که اگر به درستی از آنها استفاده کند، در حاشیه‌ی تحولات منطقه قرار نخواهد گرفت و باز هم موقعیت کانونی خواهد داشت.

در مورد فضای رقابتی جدیدی که بین ایران و ترکیه به وجود آمده، تصور می‌کنم آنکارا از برخی جهات، امتیازات و ابزارهای موثر و نوینی به دست آورده است و در منطقه، موقعیت بهتری پیدا می‌کند. اما چنین چیزی به معنی پایان دوران اثرگذاری ایران در منطقه نیست. ایران، هنوز هم مزیات و برتری‌های فراوانی نسبت به ترکیه دارد که اگر به درستی از آنها استفاده کند، در حاشیه‌ی تحولات منطقه قرار نخواهد گرفت و باز هم موقعیت کانونی خواهد داشت. آن‌چه که باعث شده ترکیه در این میادین، از دست بالا برخوردار شود، پیروزی در یک لاتاری یا چرخش‌ها و گردش‌های سینوسی و گهگاهی نیست، بلکه نوع رویکرد سیاسی و حکمرانی و عنصری به نام «آمادگی» است. بگذارید به رقابت ایران و ترکیه در خاک عراق اشاره کنیم. زمانی‌که اوباما نیروهای آمریکایی را از خاک عراق بیرون برد، بسیاری از سیاستمداران ترکیه با نگرشی از سر بخل و حسادت، به این جمع‌بندی رسیدند که عراق در غیاب آمریکا، به بزرگترین میدان و مامن ایران تبدیل شده است. اما پس از آن چه روی داد؟ آیا نظام حکمرانی ایران، ظرفیت اقتصادی ما، بخش خصوصی، رسانه و ابزارهای فرهنگی ما، آنقدر توانمند بودند که عراق را به میدانی برای افزایش قدرت ایران تبدیل کنند و از هر لحاظ، شرایط به سود ایران و ایرانیان پیش برود؟ به گمانم خیر. اول این‌که تقریبا کل بازار مصرف عراق به دست ترک‌ها افتاد. دوم این‌که در جذب دانشجو، ناتوان عمل کردیم. سوم این‌که بخش خصوصی در رقابت با نهادهای دولتی و رانت جو؛ سهم ناچیزی از خیر و برکت اقتصادی عراق را به دست آورد. چهارم این‌که عظیم‌ترین پروژه‌های پیمانکاری و عمرانی عراق به دست ترکیه و چین و کشورهای دیگر افتاد. پنجم این‌که با یک دستگاه تبلیغاتی ناکارآمد به نام صداوسیما، نه تنها کسی را جذب نکردیم، همه را از خودمان راندیم. به جایی رسیدیم که نفوذ ترکیه روی کردها و ترکمان‌ها و اهل سنت عراق، به مراتب بیش از نفوذ ایران افزایش یافت و قس علیهذا. فکرش را بکنید از ۲۰۲۳ میلادی تاکنون، حتی پروژه‌ای همچون اتصال ریلی ایران به عراق به فرجام نرسیده و هر سال در مراسم اربعین، تقریبا کل زیرساخت حمل و نقل ایران قفل می‌شود و حکومت نمی‌تواند موج میلیونی حرکت زایران را با کفایت و توان بالا مدیریت کند. بنابراین، در ماجرای رقابت‌های منطقه‌ای، آن‌چه که اهمیت حیاتی دارد، توجه به این نکات است که اولا باید دانش و بینش حکمرانی در داخل و خارج، به روز، کارآمد، هدفمند و موثر شود. دوم این‌که در عرصه‌های دیپلماسی، اقتصادی و امنیتی، کادرپروری و برکشیدن عناصر شایسته، روالی علمی و منطقی داشته‌باشد. سوم این‌که در سپهر آرمان‌های سیاست خارجی کشور، جای بسیار بسیار فراخ و مناسبی هم برای منافع ملی و سود اقتصادی و تقویت جایگاه ایران در منطقه در نظر گرفته شود. یادمان باشد ترکیه هر سال بیش از یکصد میلیارد دلار سوخت وارد می‌کند و در مقایسه با ایرانِ ثروتمند نفتی و گازی، نواقص و نارسایی‌های فراوانی دارد. در صورتی‌که نظام حکمرانی ما خودش را به روز نکند و تجارب و عملکرد رقبا را به درستی تحلیل نکند؛ ترکیه و امارات سهل است، از عراق و کشورهای دیگر نیز عقب خواهیم ماند. در باب احتمال اصطکاک و تنش بین ایران و ترکیه، قاعدتا چنین چیزی بین دو رقیب قدرتمند، گریزناپذیر است. مهم این است که صحنه دیپلماسی و رسانه به درستی مدیریت شود و هر کسی کار خودش را به درستی و با حس مسئولیت‌پذیری و پاسخگویی انجام دهد. نه این‌که یک جریده یا تحلیلگر، به بهای خودشیرینی و کسب شهرت و منفعت شخصی، فصا را به سوی تنش ببرد.

**حکومت تحریرالشام در سوریه، تحت تاثیر ترکیه و قطر خواهد بود. طبعا گرایش مشترک اخوانی گزینه دیگری باقی نمی‌گذارد. ایران طبعا باید با اسلام‌گرایی از جنس اخوان رابطه خوبی داشته باشد. شما سوریه را در خطر تجزیه، ادامه تنش و درگیری یا پیمودن مسیر آرامش می‌بینید؟ ایران باید از سوریه اسد دل بکَند و به سمت تحریر الشام برود یا منتظر پوست اندازی بماند؟

چند نکته‌ی مهم در دل این بحث وجود دارد. ما در ایران، بر اساس یک قرائت مرسوم و تکراری، همواره حزب عدالت و توسعه ترکیه و کل تیم اردوغان را ذیل سپهر سیاسی – عقیدتی اخوان المسلمین تعریف می‌کنیم. اما روی ارض واقع، چنین چیزی با ماهیت سیاست خارجی و حتی سیاست داخلی حزب و دولت اردوغان، انطباق چندانی ندارد. اردوغان و رفقای او، آن قدر عملگرا هستند که در داخل، دروازه‌ی حزب و گعده‌ی آنها به روی همه باز است. از ملی گرای راست افراطی همچون باغچلی و آکشنر و سینان اوغان و مصطفی دستیجی گرفته تا اسلامی شبه سلفی حزب موسوم به هداپار باز. اگر لازم باشد با کُرد ملی گرای خط بارزانی و کُرد چپگرای خط اوجالانی هم می‌توانند همراه شوند. در منطقه نیز چنین است. یک روز در کنار مرسی و غنوشی می‌ایستد و سیسی و دیگران را دیکتاتور می‌خواند، روزِ دیگر عذر فعالان سیاسی – رسانه‌ای اخوانی ساکن آنکارا و استانبول را می‌خواهد و بدانها می‌گوید از اینجا بروید چون قرار است با سیسی برقصیم. فردایش هم به هنیه و مشعل پیام می‌دهد که با اسرائیل وارد عادی‌سازی شده‌ایم و باید شرایط ما را درک کنید.

به باور من، فهم درک این نکته نیز مهم است که اساسا در سوریه، گفتمان اخوانی و سلفی، شانسی برای تثبیت و تحکیم موقعیت ندارد. چرا؟ به دو دلیل مهم: اول این که علاوه بر هیات تحریرالشام اخوانی و شبه سلفی، چندین گروه دیگر هم در صف مخالفین سوری تحت حمایت آنکارا حضور داشته و دارند که شامل طیف‌های مختلفی همچون عرب سکولار، عرب لیبرال، ترکمانی، عشایر عرب و بخشی از کردهای نزدیک به بارزانی است. نسخه‌ای که تیم اردوغان و در راس آن، هاکان فیدان و ابراهیم کالن برای احمد الشرع و رفقای او پیچیده‌اند؛ تلاش برای بنیاد نهادن دولتی با هویت نسبی اسلامی اما شمایل کراواتی است. ماهیتِ خود آک‌پارتی نیز همین است. شما همین حالا در داخل کابینه‌ی اردوغان؛ هم وزیر سکولار می‌بینید که همسر و دخترانشان پوشش باز دارند و هم وزرایی که همسر کاملا محجبه دارند. در صفوف آک‌پارتی، هم نماینده و کارگزار و فعال کاملا دین‌باور و دین‌محور مشاهده می‌کنید، هم سیاست‌مداری که اهل نوشانوش و سبک زندگی خارج از تقیدات دینی باشد. بنابراین تصور نمی‌کنم حاکمیت سوریه، حال و هوایی کاملا اسلامی و اخوانی پیدا کند. به همین دلیل است که برخی از جهادیون سلفی زیرمجموعه‌های مخالفین اسد که تا دیروز با الشرع همراه بودند، حالا او را به خاطر نصب چندین مقام و مدیر زن بی‌حجاب شماتت می‌کنند و از این گلایه دارند که چرا درِ میکده‌ها را نمی‌بندید. تصویری که امروز از سوریه می‌بینیم؛ با وجود نگرانی‌هایی که در لاذقیه و طرطوس مشاهده شد، حامل نشانه و مقدماتی از احتمال تجزیه و فروپاشی و تنش‌های گسترده نیست. به ویژه در شرایطی که اساسا منابع اقتصادی ارزشمندی وجود ندارد که گروه‌ها بخواهند بر سر آن درگیر شوند. اگر راه تدوین قانون اساسی و انتخابات و شرایط نوین فعالیت حزبی هموار شود، بسیار بسیار بعید است که سوریه قدم در راه فرسایش و تجزیه بگذارد.

درباره‌ی روابط آتی ایران و سوریه نیز باید بگویم؛ این تنها موازنات قبلی نیست که تغییر یافته است. بلکه مناسبات و زیربنای روابط هم تغییر می‌کند. مخصوصا اگر قرار باشد طرح‌های بلندپروازانه‌ای همچون خط لوله‌ی قطر – اردن – عربستان – سوریه – ترکیه به فرجام برسد و به موازات آن، شرایط برای فعالیت مبارزین فلسطینی و لبنانی هم تغییر کند، ایران باید از درِ دیگری وارد شود و ترتیبات و اولویت‌های نوینی تعریف کند. آیا ایران در مقطع پیش رو می‌تواند رویکرد پیشین را تغییر دهد و در مسیر جدید، بنای کار را بر تجارت، حمل و نقل، گردشگری، مشارکت در بازسازی، ائتلاف منطقه‌ای و معاملات جدید بگذارد یا نه؟ این پرسش مهمی است که باید برای پاسخ آن، مدتی صبر کنیم.

اساسا در سوریه، گفتمان اخوانی و سلفی، شانسی برای تثبیت و تحکیم موقعیت ندارد. به دو دلیل مهم: اول این که علاوه بر هیات تحریرالشام اخوانی و شبه سلفی، چندین گروه دیگر هم در صف مخالفین سوری تحت حمایت آنکارا حضور داشته و دارند که شامل طیف‌های مختلفی همچون عرب سکولار، عرب لیبرال، ترکمانی، عشایر عرب و بخشی از کردهای نزدیک به بارزانی است. نسخه‌ای که تیم اردوغان و در راس آن، هاکان فیدان و ابراهیم کالن برای احمد الشرع و رفقای او پیچیده‌اند؛ تلاش برای بنیاد نهادن دولتی با هویت نسبی اسلامی اما شمایل کراواتی است. ماهیتِ خود آک‌پارتی نیز همین است

** تحولات جدید ترکیه در رابطه با پ. ک.ک چقدر در راستای تاکتیک ترکیه در مسیری است که در سوریه دنبال می‌کند؟

تصور می‌کنم بخشی از عبارات و جملات پیام مکتوب عبدالله اوجالان در ۲۵ فوریه‌ی ۲۰۲۵ میلادی، در نوع خود، بدیع و بی‌سابقه بود. همه می‌دانند که او یک رهبر عمل‌گرا است و تنها چند روز قبل از دستگیری خود، درباره‌ی استقلال و ضرورت تاسیس دولت کُردی حرف می‌زد اما به محض دستگیری اعلام کرد که می‌تواند در خدمت اهداف ترکیه باشد. اینها موضوعات عجیبی نیستند. اما او در نامه‌ی ۲۵ فوریه، به یک باره از مفاهیمی همچون «فقدان معنای وجودی پ. ک.ک» و «ضرورت انحلال» حرف زد. او آشکارا اعلام کرد که در دهه‌ی پایانی قرن بیستم، به خاطر دو دلیل مهم یعنی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، همچنین کوتاه آمدن مقامات ترکیه از سیاست خشنِ آنکار هویت و موجودیت کردها، ادامه‌ی مبارزات پ. ک.ک معنای خود را از دست داد و دچار تکرار شد. رسیدن به این نقطه، اهمیت تاریخی، سیاسی و اجتماعی بالایی دارد. واقعا اگر شرایط جهان و منطقه چنین نبود، اگر کامالا هریس پیروز شده‌ بود، اگر روسیه و ایران می‌توانستند در کنار اسد بمانند و دولت او سقوط نمی‌کرد، اگر ترکیه تا این اندازه در منطقه دست و بالش باز نمی‌شد، آیا اوجالان باز هم از بی‌معنایی و ضرورت انحلال پ. ک.ک حرف می‌زد؟ بسیار بعید می‌دانم. دست کم اگر هم چنین کاری می‌کرد، امتیازات بزرگی طلب می‌کرد و شرط و شروط پیش می‌کشید. اما حالا هم در داخل ترکیه و هم در مناطق کردنشین سوریه، دولت اردوغان از جانب پ. ک.ک تهدیدی جدی حس نمی‌کند و می‌توان چنین پیش‌بینی کرد که در ساختار سیاسی و اجرایی آتی سوریه، کردها مجموعه‌ای از امتیازات حداقلی در اختیار خواهند داشت و ترجیح آنکارا این است که در آن شرایط هم، بیشتر روی احزاب کُرد سوری نزدیک به بارزانی سرمایه‌گذاری کند.

منبع خبر "خبرآنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.