به گزارش اقتصادنیوز، قرار بود آخرین نوزاد ۲۰۲۴ باشد. اما عجله داشت. دو هفته زودتر، درست پنج دقیقه بعد از سال نو به دنیا آمد تا اولین انسان بتای زمین باشد. رمی استرالیایی، حالا برای خانوادهاش یک تجربه سوررئال و برای دنیا کوچکترین اینفلوئنسر نسل بتاست. نسلی که ما را به آیندهای متفاوت خواهند برد.
رمی و هفت ژنرال بعد از او که اولین فرزندان هزارههای جوانتر و نسل بزرگتر Zs هستند، به زودی آیندهای را زندگی خواهند کرد که پرامپتهای هوش مصنوعی مشخص و آنها را کاربران بومی خود میکنند. این نسل، در جهانی غنی با تغییرات شدید آبوهوایی و تحولات اجتماعی نوظهور رشد میکنند و مباشران قرن ابرفناوریها خواهند بود.
این گروه که انتظار میرود تا سال 2035 بیش از 16 درصد از جمعیت جهان را تشکیل دهند، شاید شبیه نابغههای نسل زی نباشند اما دنباله آلفاها هستند و میتوانند در بطن نظریههای انتقال نسلی، فصلهای جدیدی از تاریخ را بسازند.
نسل بتا که آلفاها را دنبال میکند، متولدین 2025 تا 2039 هستند. زمانی که آلفاها به دنیا آمدند، جهان درگیر مجموعهای از اتفاقات با ماهیت بیثباتی بود. ابتدا رکود، تغییرات اقلیمی، ترامپ و برگزیت و سپس، پاندمی و درگیریهای ژئوپولیتیک دنبالهدار، یقه مردم جهان را گرفت. در این میان، طرفداران نظریه چرخش چهارم «اشتراوس» و «هاو»، انتظار داشتند، نسلی که تا بیست و پنج روز قبل، پیشران جهان بود، برخلاف والدین هزاره خود که کوهی از بیاعتمادی نهادیاند، به دنبال ساختار، حس تعلق و اجتماع بروند.
حتی موسسهای مانند دیلویت، پیشبینی کرد، آلفاها، با عبور از دوره چهارم یعنی دوران نابودی، فروپاشی، جنگ یا انقلاب، بتوانند ثبات همان اولویت نسل زی را با انعطافپذیری و پیشرفت حرفهای تلفیق کنند و با تشکیل شبکههای تنوع نژادی-فرهنگی و بسترهای دینامیک موثر، بازآفرینِ دورههای اوج و بیداری باشند.
اما درحالیکه این ادراکات و انتظارها، هنوز به اجماع جهانی نرسیده و دنیا در میانه رفتارشناسی آلفاهای 14ساله بود، مککریندل، حرکت به سمت الفبای یونانی را ادامه داد. این موسسه، با تولد رمی، اولین نوزاد سال 2025، نسل بتا -پیروان آلفاها- را به جهان معرفی کرد تا سرعت انتقال نسلی به قرن بیست و دوم را ملموستر کند.
چرخه تکاملی که ما را بهسرعت از «ظهور فناوری هوشمند و هوش مصنوعی» به عصر «یکپارچگی تکنولوژیکی بزرگ» میبرد و بتاها همراه نسل گاما (متولد 2054-2040) و نسل دلتا (متولد 2055-2069) آن را به تکامل خواهند رساند. تکاملی که با یک آگاهی کاملاً محتاطانه از مشکلات احتمالی فناوری همراه است.
کارل منهایم وقتی مقاله «مشکل نسلها» را در سال 1928 منتشر کرد، بهدنبال شناسایی یک نسل خاص و تمایز بیشتر آن بر اساس موقعیت فیزیکی و اجتماعی و مشارکت در بحثهای فکری بزرگتر زمان خود بود؛ یک گروه انسانی که فراتر از اصطلاح نسل جین پیلچر برای اشاره انحصاری به روابط خویشاوندی باشد، که به نظر میرسد، بعد از سالها به تعریف خود از نسل متفاوت نزدیکتر شده است.
به استدلال مارک مککریندل، جمعیتشناس، بتاها -همگروه آلفاها- نسبت به دیگر نسلها «جهانیتر و مشارکتکنندهتر» هستند و این توانایی را دارند که «با احتیاط کامل» به انسانها یک هویت جدید در دنیایی بیش از حد فناورمحور بدهند. بتاها، یکپارچهترین نسل بشر از نظر فناوری هستند. آنها نسبت به آلفاهای 14ساله، از لحظهای که بیدار میشوند تا وقتی که میخوابند، در جهانی از فناوری و ابزارهای هوشمند زندگی میکنند و این همجواری تکنولوژیک، آنها را بهعنوان کاربران بومی فناوری، به باهوشترین نسل انسانی تبدیل خواهد کرد.
علاوه بر تاثیرگذاری بر ضریب هوشی، کاربرد فناوری در تربیت نسل بتا، بر رشد شناختی و مهارتهای حل مسئله آنها نیز تاثیر میگذارد و آنها را در جهانبینی و مدیریت تعاملات پیچیده دیجیتالی ماهر میکند. بهنحویکه، آنها میتوانند از سنین بسیار پایین، به قدرت درک و مداخله در مسائل جهانی، فرهنگهای متنوع و ایدئولوژیهای نوین برسند و توانایی تفکر انتقادی خود را که به مهارتهای «FRISCO» یعنی «تمرکز، استدلال، استنتاج، موقعیتسنجی، شفافیت و نگاه کلی» نیاز دارد، توسعه دهند.
توانمندی که بهقطع، چشمانداز آموزشی نسل بتا را دستخوش دگرگونی مبتنی بر ادغام هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی در آموزش خواهد کرد و این ادغام مسیرهای یادگیری را برای مطابقت با علایق و نقاط قوت هر دانشآموز سفارشی و شخصیسازی میکند. به این معنا که الگوریتمهای ماشینی، دادههای مربوط به عملکرد دانشآموزان را تجزیهوتحلیل میکنند تا مفاهیم به روشهایی ارائه شوند که بتوان آنها را بهخوبی فهمید و یاد گرفت.
بهعنوان مثال، به دانشآموزی که هوش ریاضی بالایی دارد، ممکن است تمرینهای آماری و اعدادی بیشتری داده شود تا بهصورت پویا، توانمندی غلبه بر چالشهای خاص محاسباتی را بیاید، درحالیکه دانشآموزی با توانمندی بیشتر در حوزه ادبیات، امکان دسترسی به متون پیشرفته ادبی و تمرینهای مرتبط با تفکر نقادانه را مییابد تا متناسب با علاقهاش متخصص شود.
تفکیک و سفارشیسازی که با نظر به سطح دسترسی آزادانه و ارائه مجازی، نوعی از نظام آموزشی هوشمند دموکراتیک را میسازد و همزمان موضوع جعل عمیق با استفاده از اطلاعات نادرست هدفمند برای آسیبرساندن به آموزش را با سامانههای قوی پایشگری مورد نظارت دقیق قرار میدهد. البته کیفیت نیز در این میان، نقش خود را ایفا میکند و این سفارشیسازی را بهبود میبخشد.
واقعیت افزوده و افزونه AR با قراردادن اطلاعات دیجیتال در دنیای واقعی، همزمان با ارتقای کیفی ابزارهای آموزش و سازوکارهای بازخورد سریع، مفاهیم پیچیده را در فضای سهبعدی به تصویر میکشد و انتخاب آگاهانه و قابلیتهای آینده شغلی بینالمللی را ملموس و قابل درک میکند. در واقع بستری را فراهم میکند تا یک دانشآموز از همان ابتدای ورود به نظام آموزشی هوشمند، در معرض ایدههای متنوع قرار بگیرد. بتواند در پروژههای مشترک با همسالان خود از سراسر جهان همکاری کند. همچنین شهروند بازارهای تجاری یا محافل آکادمیک جهان شود؛ و چهبسا، در یک محیط کلاس جهانی مجهز به باتهای نظارتی، امپراتوری تجاری خود را از کودکی مدیریت کند.
اما بتاها، امپراتور کدام شغلها خواهند بود؟ مدتی معروف شده بود که هرچقدر تتوهای نسل زی، نامرتب، تصادفی و پر از برداشتهای درونی و خام باشد، شورش پشت جوهرِ ظرف زیباییشناسی«DIY: خودت انجام بده» ژنرالها بهتر نشان میدهد که در دنیای مشتاق به کمال، این نسل چگونه میتواند حتی از چیزهای «بد»، صاحب نهایت هویت خوب و حرفهای معنادارتر باشد. اما برای نسل بتا، داستان فرق دارد. آنها صاحب خالکوبیهای «بد» برای برداشتهای خوب نیستند.
این نسل راهنمای کاملی برای آینده شغلی خود دارد. اگر شرکت یونیلیور با برنامههای پیشرفت شغلی از زمان فارغالتحصیلی تا بازنشستگی در پی آن بود تا نسل آلفا بتواند مهارتهای خود را ارتقا دهد و نقشهای جدید را در محیط با ثبات کار خود امتحان کند، اینک بتاها، آینده یونیلیورها را در زمان حال تعیین میکنند. آنها میدانند فناوریهایی مانند اتوماسیون، دیجیتالیسازی، پلتفرمسازی و هوش مصنوعی، اشکال جدیدی از کار مانند «گیگورک» و ترتیبات کاری انعطافپذیری چون کار ترکیبی، کار از راه دور و کار مشترک را برایشان ایجاد میکنند و با تعریف جدیدی از مدیریت الگوریتمی، آنها را به انواع جدیدی از مهارتها و شغلهایی میرسانند که تا امروز وجود نداشتهاند، اما خلق شدهاند.
شاید اکنون داستان مشاغل آینده برای ما عجیب یا حتی با حضور روباتها شوم به نظر برسد، اما بتاها، اولین نسلی هستند که خودروهای خودران را تجربه میکنند. آنها حتی سودآورترین بسترهای تجاری را تا 50 سال آینده به وجود خواهند آورد و صاحب جذابترین حیطههای شغلی درآمدزا تا سال 2073 میشوند.
عناوین شغلی چون افسران ارشد بهرهوری، مدیران ناوگانهای پهپادی، کنترلگران ترافیک هوایی صنایع خصوصی، مکانیکهای ماشینهای خودران خودمختار، متخصصان حملونقل خودران، برنامهریزان ترافیکی شهرهای شناور، مترجمان پزشکی خصوصی، متخصصان سفارشیسازی دارو، ویرایشگران ژنها، مهندسان سرعت، متخصصان ادغام انسان و فناوری، اخلاقشناسان هوش مصنوعی، تولیدکنندگان کفشهای شتابدهنده، هاوربایکها و اسکوترهای شناور، مربیهای زندگی دادهای، مربیان فقر زمانی، مربیان پایان عمر یا حتی مدافعان فردی زمین، برای بتاها بیشک برآیند جنبش مدرن لادیسم/ لادایت1 نیست و مانند مشاغل فعلی بدیهی خواهند بود. کمااینکه این نسل، صلحطلب و ساکن امن زمین است و اگر قرار به نزاعی باشد برای صلح و زمین میجنگد.
بتاهایی که با معادلات پیچیده بینالمللی و تنشهای ژئوپولیتیک پرتلفات، بلوغ را تجربه میکنند، بهنحوی آموزش خواهند دید که بازیگر کلیدی ترویج صلح جهانی و حل منازعات بشری باشند. البته درک اینکه این نسل چگونه میتواند در چنین مسیری قرار بگیرد و بهطور بالقوه از درگیریها جلوگیری کند، به نوع نظام آموزشی، قرابت آنها با فرهنگهای جهانی و سطح مهارتشان در فناوری و استفاده از ابزارها و راهحلهای نوآورانه وابسته است.
برای این نسل، الگوهای یادگیری مبتنی بر شهروندی جهانشهری و آگاهسازی از تبدیل هویت بشری به یک مفهوم وسیع، یک اولویت محسوب میشود. از این حیث، آنها، مهارتهای مشارکت مدنی و اثربخشی سیاسی، همدلی فرهنگی، احترام به تنوع، توانایی آشتیدادن در درگیریها و دستیابی به توافق از طریق راهحلهای صلحآمیز، از جمله بحث، مذاکره و گفتوگو را از سنین بسیار پایین و به کمک فناوری آموزش میبینند. در کنار آن، با ادغام هوشمند دروس دیپلماسی، حقوق بینالملل و حل تعارضات، نسل بتا، مجهز به سلاح راهبری، هدایت و میانجیگری در چالشهای جهانی میشود تا بهجای تنها یک طیف ایدئولوژیک، یک نسل برای کاهش بیعدالتی و جهان پایدارتر تلاش کند.
در واقع، با دسترسی بیسابقه به فناوری و ابزارهای هوش مصنوعی، نسل بتا از پلتفرمهای دیجیتال برای گفتوگو و دیپلماسی استفاده میکند. با مهارت در ابزارهای ارتباطی دیجیتال و به کمک گفتوگوهای مستقیم و همدلانهتر بین گروههای مختلف، به معنای واقعی اختلافات را رفع کند. همچنین بهمثابه یک نظام داوری جهانی متعهد، متخصص در حلوفصل مسالمتآمیز تعارضات بینالمللی تجاری یا نظامی میشود.
اما درعینحال، شغلهای جدیدی را نیز برای آمادهسازی نسل بتا و صلح جهانی به وجود میآورد. بیشک، هرچقدر هوش مصنوعی پیشرفتهتر و نسل انسانی مدافع صلح بالغتر شود، رهبران و سیاستگذاران هم بر آموزش صلح و ابتکار عمل در معاملات سیاسی-تجاری، بیشتر سرمایهگذاری میکنند و ناوبری امنیت، یک راهبرد رو به جلو برای صلح و در چهارچوب دکترین دفاعی، استراتژیهای مقابله صفر تلفات و قدرت دیپلماسی نوین خواهد بود.
بدیننحو که از تصاویر گرفتهشده تا نظارت بر حرکات نیروها و شبیهسازی ماهوارهای که نتایج را در پیشبینیها قطعی میکند، هدف ممانعت از تشدید اختلافات و جلوگیری از جنگهای تمامعیار میشود. به واقع، با آنکه هیچ نسلی نمیتواند پیشگوی دقیق چشمانداز ژئوپولیتیک-اکولوژیک جهان باشد، اما نسل بتا، با تسلط بر فناوری و ارتباطات گسترده جهانی قطعاً به عملکردی قوی در دفاع و اجرای استراتژیهای حل تعارض دست خواهد یافت و با پرورش این قابلیتها، کمک میکند تا جامعه جهانی روادیدی صلحآمیزتر و متکی به همکاری برای حل بحرانهای غیرقابلپیشبینی داشته باشد و دغدغهاش کلانتر از چیزی شود که حتی حالا نسل آلفا با آن درگیر است.
به بیانی سادهتر، اگر حالا با آلفاهایی مواجهیم که دو میلیارد از جمعیت جهان را تشکیل میدهند، از سوی سایر نسلها بهعنوان فناور (53 درصد)، مضطرب (26درصد)، صاحبحق (26درصد) و (58 درصد) متمرکز بر ظاهر فیزیکی، شناخته میشوند و گاه نگرانِ چالشهایی مانند جنگهای جهانی، درگیریهای ملی و عدم قطعیتهای اقتصادیاند؛ اما نیازها، ارزشها و ترجیحات بتاها، بهعنوان یک نسل نوظهورتر، متفاوتتر از آنها خواهد بود.
آنقدر متفاوت که پیشبینی میشود اگر حالا فرزند آلفایی شما دنبال محصولات آرایشی برند یا یادگیری میمهای تیکتاکی است؛ بتایی همسن او، هر صبح ولو با یک هویت دیجیتالی ایمن و خردمندانه، میتواند پیگیر مذاکراتش برای کمکردن دمای زمین یا عادات پایداری باشد و در رفع مشکلات جهان خود را مسئول بداند. و البته که سبکهای فرزندپروری هزارههای جوان و نسل بزرگتر Zs، برای تقویت این ذهنیت، بیتاثیر نیستند.
نسل بتا در دنیایی متولد میشود که در آن توجه به صلح، انرژیهای تجدیدپذیر، بازیافت، تنوع زیستی، اقتصاد سبز و تاثیرات فعالیتهای انسانی بر زمین و انتقال نسلی، نهتنها یک نیاز، بلکه عامل بقاست. بنابراین بسیاری از والدین بتا، مجبورند شیوههای زندگی سازگار با محیط زیست، از بازیافت و کمپوست گرفته تا صرفهجویی در مصرف انرژی و کاهش مصرف پلاستیک را در اولویت قرار دهند و همزمان با ساخت ذهنیت سبز برای باورپذیر کردن ضرورت یک جهان امن و در رفاه نیز تلاش کنند.
کمااینکه خود نسل زی بهعنوان والد، در کنار نگرانیهایی مانند پرداخت حقوق، انعطافپذیری شغلی و مسائل نژادی و جنسیتی، به دلیل شکنندگی اکوسیستمی که در آن رشد کرده، نسبت به نسلهای قبلی خود امنیتطلبتر، عملگرا و کمتر ایدهآلیستی است. از طرفی آنها از همان دوران جوانی، در معرض اینترنت، شبکههای اجتماعی و تلفن همراه بودهاند و اکثراً زندگی قبل از اینترنت، آیفون یا اینستاگرام خود را به خاطر نمیآورند.
بنابراین این شرایط، زمینه شکلگیری یک «نسل فراشناختی» را ایجاد میکند که با جمعآوری و تبادل بسیاری از منابع اطلاعاتی و با تلفیق تجربیات مجازی و آفلاین میتواند نگرش تغییرات مثبت را به نسل بعد از خود منتقل کند.
حتی اگر یکی از والدین آنها از نسل قبلی-هزارهها، که گاهی اوقات «نسل من» نامیده میشوند، باشد. نسلی که در دوران شکوفایی اقتصادی رشد کردند و بیشتر بر «خودشان» متمرکز بودند. اعضای آنها آرمانگراتر و متخاصمتر تعریف شدند و کمتر تمایل به پذیرش دیدگاههای گوناگون داشتند/دارند. یعنی درست مقابل دیدگاه بتاهایی که طبق پیشبینیها، مشعلدار یکپارچگی فناوری، اتصال جهانی و اخلاق زیستی-اکونومیستی خواهند بود و دورنمای رفتاریشان، نوعی مرزکشی دیجیتالی بین «جهان قدیم» و «جهان جدید» است؛ جهان جدیدی که چونان ابرمغزی غولپیکر است و نسلها، نورونهای متصل به آن.