به گزارش همشهری آنلاین، جوانی که طی یک دسیسه شوم راننده پرایدی را به قتل رسانده بود، پس از آنکه صحنه جنایت هولناک خود را در حضور قاضی وحید خاکشور قاضی ویژه قتل عمد بازسازی کرد، به سوالات درباره سرگذشت خود و ماجرای این جنایت پاسخ داد.
- مرگ عجیب راننده پراید داخل خودرویش | آثار کبودی زیر گلوی مرد جوان + عکس
- جنایت زن خائن و دوست صمیمی شوهرش | قتل مرد جوان در خانه خودش + عکس
نامت چیست؟ جواد-ع.
چند سال داری؟ متولد ۱۳۷۲ هستم.
درس هم خواندهای؟ در رشته قالبسازی فوق دیپلم گرفتم.
اهل مشهدی؟ بله. ساکن محله خواجه ربیع هستم و تحصیلات دانشگاهی را هم در مشهد ادامه دادم.
متاهلی؟ بله. البته در کشاکش طلاق بودیم که ماجرای قتل رخ داد و من دستگیر شدم.
چرا قصد داشتی از همسرت طلاق بگیری؟ به او مشکوک شده بودم. همسرم از اتباع افغانستان بود. وقتی از او خواستگاری کردم، به من گفتند دخترمان قبلا شیرینیخورده یکی از هموطنان خودمان بوده. من هم تصور میکردم شیرینیخورده یعنی نشان کرده. منظورم این است که نفهمیدم نامزد داشته است.
در فرهنگ ما اصطلاح شیرینیخورده برای کسی به کار میرود که هیچ ارتباطی با خواستگارش ندارد. ولی بعد از آنکه ازدواج کردیم، عکسهایی از همسرم به دستم رسید که باورم نمیشد او در کنار نامزد قبلی خودش عکس گرفته بود و این برای من خیلی دردناک بود. بعد از این ماجرا هم حوادثی رخ داد که دیگر نمیتوانستم این وضعیت را تحمل کنم.
فرزند هم داری؟ یک پسر ۴ ساله و دختری ۷ ساله دارم.
با همسرت چگونه آشنا شدی؟ مادرم او را در دورهمیهای زنانه دیده بود که به من پیشنهاد داد. من هم وقتی او را دیدم، پاسخ مثبت دادم. سال ۹۵ مراسم عقدکنان گرفتیم و ۲سال بعد هم با یک سفر زیارتی زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.
فقط به خاطر چند عکس قصد طلاق داشتی؟ نه، یک گوشی تلفن مخفی پیدا کردم و ماجراهای دیگری را متوجه شدم که دیگر نتوانستم تحمل کنم.
پس خودت چرا خیانت کردی؟ نمیدانم، شیطان فریبم داد.
خدمت سربازی هم رفتهای؟ بله، سال ۹۴ به خدمت سربازی رفتم و در هنگ مرزی درگز خدمت کردم. هنوز خدمت سربازیم تمام نشده بود که ازدواج کردم.
چگونه با «س» (همسر مقتول) آشنا شدی؟ یک روز برای پیگیری امور بیمهای به بولوار ابوطالب رفته بودم که در آنجا دختری را دیدم و برای آنکه با او ارتباط برقرار کنم، شماره تلفنم را روی کاغذ نوشتم و به دستش دادم. ولی مدتی بعد زن دیگری با من تماس گرفت. وقتی پرسیدم آیا تو همانی هستی که شماره تلفن به او دادم، گفت:نه، من از نزدیکان او هستم! اینگونه پیامکبازیهایم با آن زن شروع شد.
چه مدتی با هم ارتباط داشتید؟ از حدود یک سال قبل ارتباط ما شکل گرفت و جدی شد.
یعنی نمیدانستی آن زن متاهل است؟ بعد از گذشت ۲ ماه از ارتباط تلفنی و روابط پیامکی در فضای مجازی متوجه شدم، ولی دیگر دیر شده بود.
شغلت چه بود؟ زمانی در تاکسی اینترنتی کار میکردم و مدتی هم به حرفهام دیافکاری مشغول شدم. اما بعد از آن با یکی از دوستانم شریک شدیم و یک فروشگاه مواد غذایی راهاندازی کردیم که او هم کلاه مرا برداشت.
چرا؟ خیلی کسر آوردیم و ورشکست شدیم. زمانی هم که فروشگاه را جمع کردیم، تسهیلات بانکی را نپرداخت و من مجبور شدم به همه ضمانتهایم عمل کنم. الان هم همه حسابهای بانکیم را مسدود کرده است.
الان چه احساس داری؟ خیلی پشیمانم. کاش لحظهای به عاقبت کارهایم میاندیشیدم. از قدیم گفتهاند از دیوار کسی بالا بروی، از دیوار منزلت بالا میروند.
ریشه این جنایت را در چه میدانی؟ هوسرانی! وسوسههای شیطانی!ازدواج اشتباه!دوست ناشایست!همه این اشتباهات را تکرار کردم ولی از طرف دیگر هم همه اطرافیانم مرا رها کردند. زمانی که اوضاع مالی خوبی داشتم همه در اطرافم پرسه میزدند! احوالم را میپرسیدند، تماس میگرفتند! ولی الان ۱۰ماه است که حتی فرزندانم را ندیده ام! و در زیر زمین خانه پدرم زندگی میکردم که دستگیر شدم چرا که منزل به نام همسرم بود و او هم مرا از خانه بیرون کرد.
الان با پدر و مادرت زندگی میکنی؟ نه، مادرم در سال ۹۶ به دلیل بیماری سرطان فوت کرد. پدرم نیز ابتدای امسال به خاطر ابتلا به سرطان از دنیا رفت.
چندخواهر و برادر داری؟ خواهر ندارم، اما ۵ برادر دارم.
پدرت چه کاره بود؟ کمکبهیار یکی از بیمارستانهای دولتی مشهد بود.
چه شد که تصمیم به قتل گرفتی؟ «س» مدام از شوهرش مینالید. او همسرش را دوست نداشت و ادعا میکرد به اجبار خانوادهاش ازدواج کرده است. من هم که در پی یک عشق خیابانی به او دلباخته بودم. به همین خاطر تصمیم گرفتیم او را از مسیر زندگیمان حذف کنیم. اول قراربود «س» او را با خوراندن قرص یا شیوه گازگرفتگی به قتل برساند، ولی نشد، تا اینکه من پیشنهاد دادم او را خفه کنیم. وقتی «س» او را با خوراندن قرصهای خوابآور بیهوش کرد، همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد و من شالی را که او به دستم داد، به دور گردنش پیچاندم و او را خفه کردم. بعد هم جسد را درون پراید گذاشتیم و در جاده کنویست درون علفزارهای کنار جاده رها کردیم.
چرا چنین نقشهای را طرح کردید؟ میخواستیم پلیس را فریب بدهیم. او گاهی با خودروی پرایدش مسافرکشی میکرد و ما تصور میکردیم که پلیس به دنبال زورگیران و سارقان میرود.
گوشی تلفن مقتول (راننده پراید) را چه کردید؟ در مسیر که با تاکسی به خانه بازمیگشتیم، بیرون انداختم.
معتادی؟ قبلا تریاک به صورت تفننی مصرف میکردم، اما الان که از من آزمایش گرفتند پاک هستم.
به زوجهای جوان چه توصیهای داری؟ قدر زندگی ساده و بیآلایش خود را بدانند. ارتباطهای نامتعارف و غیراخلاقی عاقبتی جز بدبختی و تباهی ندارد. نهایت آن به این جایی میرسد که من ایستادهام. به زندگی خودشان تعهد داشته باشند. همه چیز هم از یک پیام ساده یا تلفن بیهوده شروع میشود، ولی پایان آن را دیگر شما نمیتوانید رقم بزنید.
اگر زمان به عقب برگردد کدام مسیر اشتباه را تکرار نمیکنی؟ چشمهایم را میبندم، هوسهای شیطانی را در وجودم میکشم و به ناموس دیگران نگاه نمیکنم، چراکه به یقین به ناموسم نگاه خواهند کرد. ولی من خیلی دیر این جمله بزرگترها را فهمیدم.