دوشنبه 08 بهمن 1403
Monday, 27 January 2025

منظم و قانونمند، اما مهربان و بذله‌گو

همشهری آنلاین یکشنبه 07 بهمن 1403 - 12:04
مرحوم «سید علاء‌الدین میرمحمدصادقی» یا به قول دوستان و نزدیکان «حاج آقا علاء» از چهره‌های شاخص انقلابی، اقتصادی و فرهنگی معاصر بود. مردی پر تلاش و فعال که در بیشتر حوزه‌ها به‌ویژه اقتصاد و کارآفرینی فرهنگی ایده‌های نابی داشت و توجه به مسائل فرهنگی و اجتماعی همیشه یکی از دغدغه‌های اصلی‌اش بود.

همشهری آنلاین- بهاره خسروی : به گفته دخترش «فروغ‌السادات میر محمد صادقی» توصیه همیشگی حاج آقا به فرزندان مردمداری و توجه به علم و فرهنگ بود. او تعریف می‌کند: «در تمام سال‌هایی که پدر زنده بودند جز چند ماه آخر که در بستر بیماری بودند هرگز پدرم را در رختخواب ندیدم. پدرم اهل کار و فعالیت و گره‌گشایی از کار مردم بودند حتی اگر به اندازه برآورده کردن یک درخواست کوچک مثل ضمانت و یا معرفی کسی به جایی بود.» خواندن سبک زندگی این کنشگر اقتصادی به روایت دخترشان خالی از لطف نیست.

خواندنی‌های بیشتر را اینجا دنبال کنید

نظم در زندگی و نشست و برخاست

فروغ‌السادات میرمحمدصادقی، دومین فرزند حاج آقا علاء، مدیر دبیرستان رفاه شرق است. او در نخستین توصیف از پدر از نظم و حوصله در هر اموری یاد می‌کند و می‌گوید: «پدرم مرد باحوصله، صبور و منظم در هرکاری بودند. این ویژگی را حتی در سخت‌ترین شرایط زندگی داشتند. خاطرم است پدر یکبار به‌خاطر بیماری کلیه در بیمارستان بستری شدند، اما برای اینکه من ناراحت نشوم به من چیزی نگفتند. یک نفر درخواست وام داشت و شرایط ویژه ای داشت. بنده بی‌خبر از همه جا با پدرم تماس گرفتم. پدرم با وجود درد و ناراحتی با دقت و سر حوصله به حرف‌هایم گوش دادند و راهنمایی های لازم را کردند و در همان بستر پیگیر کار شدند.» به گفته این بانو، حاج آقا علاء به رعایت ادب و احترام حتی در خصوصی‌ترین حریم‌های خانوادگی از جمله نوع نشست و برخاست در کنار همسر و فرزندان هم مقید بودند. بانو میرمحمد صادقی در این بار می‌گویند: «به یاد ندارم پدر روی هیچ مبل و صندلی چه در خانه یا سفر به حالت لمیده نشسته باشند. به شدت احترام حریم خانواده برایشان مهم بود و همیشه مرتب و استوار روی صندلی می‌نشستند.»

ازدواج فامیلی و شروع زندگی در محله نظام‌آباد

فروغ‌السادات خانم درباره ازدواج پدر و مادرشان و زندگی در خیابان نظام آباد تعریف می‌کند: «مادرم دختر عموی پدرم بودند. یک روز مادربزرگم به خانه عمویشان می روند و مادرم را آنجا می‌بینند و همانجا به فکر می افتند که ایشان گزینه خوبی برای پسرشان هستند. عمه مادرم با حاج آقا سفر کربلا رفته بودند و خیلی تعریف ایشان را به خانواده مادرم می‌کنند که ایشان خیلی جوان صادق، پاک و مناسبی هستند تا به هر حال موافقت می‌شود و ازدواج صورت می‌گیرد و مادرم به تهران می آیند و زندگی شان را از یک اتاق ساده در محله نظام‌آباد شروع می‌کنند.» به گفته این بانو، حاج آقا علاء در خانواده هم ‌بانی ازدواج‌های آسان بودند و مهریه دختر و عروس‌هایشان ۱۴ سکه است. حاج آقا علاء وقتی برای هر مراسم خواستگاری و ازدواجی دعوت می‌شدند به این نکته تأکید می‌کردند که اگر مبلغ مهریه بیشتر از ۱۴ سکه باشد، در مراسم تعیین مهریه شرکت نمی‌کنند.

تکریم مقام همسر و دختر

فروغ‌السادات رفتار پدرش با همسر و خانواده را این‌طور توصیف می‌کنند: «پدرم مادرمان را تکریم می‌کردند و قدردان زحماتشان بودند. در همه مسافرت‌ها، جمع‌های خانوادگی و... دقت داشتند که مادر به زحمت نیفتند. خاطرم هست چند سال پیش به یک مدرسه کودکان استثنایی رفته بودیم. نماز جماعت در حیاط مدرسه برگزار می‌شد. آقایان جلو بودند و ما پشت سر آن‌ها. بعد از نماز تا مادر آمدند جانمازشان را جمع کنند آقایان هجوم آوردند برای رفتن به طرف سالن غذاخوری. ما ایستادیم و کفش‌هایمان زیر پای آقایان بود. پدر وقتی علت ایستادن ما را فهمیدند، خم شدند و کفش‌های ما را از زیر پای آقایان در آوردند و به ما دادند.»

گذشت در برابر ناملایمات و سختی‌ها

به گفته دختر حاج آقا علاء، «ایشان فرد بسیار معتقد و مقیدی نسبت به امور دینی، اخلاقی و اجتماعی بودند. اما در کنار آن به شدت آدم آزاداندیشی هم بودند. در خانه ما کسی به کاری یا چیزی مجبور نبود. به عقاید همه حتی کسانی که با او نظر مخالف هم داشتند احترام می‌گذاشتند. در مراسم و مهمانی‌های خانه مثل افطاری‌ها، جشن غدیر و... هیچ محدودیتی برای مهمانان خانه قائل نبودند و به همه احترام می‌گذاشتند.»

این بانو در بخش دیگر صحبت، از توجه پدرشان به مسائل اجتماعی روز و اهمیت رعایت مردمداری و گره‌گشایی از مشکلات مردم تعریف می‌کند: «به مسائل اجتماعی و روز با دقت توجه داشتند و همیشه برای حل مشکلات دوست و آشنا و حتی غریبه‌هایی که مراجعه داشتند راه‌حلی پیدا می‌کردند. هرگز اهل عصبانیت و تندی و پرخاش نبودند. نسبت به بدی‌ها و بی‌احترامی‌ها گذشت فراوانی داشتند و هر وقت اعتراض می‌کردیم که چرا سکوت می‌کنید، پاسخشان این بود که من پیرو پیامبر بی‌تکلف هستم. هرچه می‌خواهند بگویند. از غیبت و بدگویی به شدت بیزار بودند و وقتی هم در جایی با غیبت و بدگویی در قبال کسی مواجه می‌شدند، با کلام طنز و بذله‌گویی سعی می‌کردند به نحوی ماجرا را ختم کنند که ادامه پیدا نکند.»

منبع خبر "همشهری آنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

بیشتر بخوانید