میگل اونامونو (۱۹۳۶ـ۱۸۶۴میلادی) فیلسوف اسپانیایی که تأملاتی ژرف مانند تأمل درباره رواننژندی یا کسالت یکشنبهها (معادل جمعه ما) دارد مینویسد:
«بله من اسپانیایی هستم، از بدو تولد اسپانیایی بوده ام، تربیت، جسم و روح، زبان و حتّا شغل و حرفه ام اسپانیایی است و مهم تر از همه و قبل از هر چیز، اسپانیاگرایی آیینِ من است و آسمانی که در زیرِ آن می خواهم بیندیشم، آسمان اسپانیایی مقدّس و جاودان است و خدای من یک خدای اسپانیایی و خدای آقای ما، دُن کیشوت، خدایی است که به اسپانیایی فکر می کند و به زبانِ اسپانیایی گفت که نور باشد و فعلی که به کار برد اسپانیایی بود…».
(میگل دِ اُونامونو، مِه، صص ۲۳۵-۲۳۴، ترجمه بهناز باقری).
نباید از شووینیسم و میهنپرستی افراطی و نژادسالار دفاع کرد اما نباید از مام میهن آن هم میهن بهین و برین و مهین ایران دست کشید.
چنانکه دیدیم آن نویسنده و فیلسوف اسپانیایی از فقر داشتن شخصیت های بزرگ در تاریخ اسپانیا، دن کیشوت را که یک شخصیت خیالی و متوهم ساخته ی نویسنده چیره دست یعنی میگل سروانتس است می ستاید. البته احترام او به دن کیشوت که اولین چهره رمان مدرن است، حامل این معنا نیز می تواند باشد که اونامونو هر چیز که اسپانیایی باشد ولو دن کیشوت خیالاتی را بر قهرمان و کالای خارجیان ترجیح می دهد. افزون بر این، دن کیشوت در پی ثروت و قدرت نبود، می توان برخی صفات او را ستود. او شجاع بود و بر ترسیدگان از غرب، نفوذی ها و غرب پرستان ترجیح دارد.
ما نیز باید از برخی جهات شبیه اونامونو فکر کنیم؛ ایرانی بیندیشیم، شغل و مشغله مان ایرانی باشد. هر زمینی که باشیم، هر کشوری، اما آسمان مان ایران باشد. ما که تاریخمان تاریخ پهلوانی و قهرمان گرایی است و این همه قهرمان واقعی و جهانتاریخی داریم، بس بیش از اونامونو می توانیم و باید ستایش گر ایران ورجاوند و جاوید باشیم و خویش کاری و خویش اتکایی کنیم.
آن خارج نشینان شیفته بنیامین نتانیاهو که برای حمله موهوم او و دونالد ترامپ به ایران لحظه شماری می کنند، حتی با یک صهیونیست هم برابر نیستند. چراکه بسیاری از صهیونیست ها برای میهن جعلی شان شوق دارند اما آن ایرانی های بی وطن ، حتی از داشتن همان وطن جعلی محروم اند. مضافاً این که صهیونیست ها احساس واقعی به وطن جعلی دارند اما برخی ایرانیان خارج نشین، احساس جعلی نسبت به وطن واقعی!