محمد ماکویی؛ جوجه لک لکها به لک لک مادر اعتراض کرده و میگفتند که لانه شان بو میدهد!
مادر لک لک پذیرفت که لانه را تغییر دهد.
دوباره همان داستان ایجاد شد و جوجه لک لکها نسبت به بو دادن لانه تازه موضع منفی اتخاذ کردند.
مادر باز هم نسبت به تغییر لانه همت گماشت.
وقتی داستان برای بار سوم تکرار شد لک لک مادر بر آن شد که واقعیت ماجرا را بر ملا نماید: " مشکل از لانه نیست! ما اگر بخواهیم از شر بوی بد در امان بمانیم باید پشتمان را عوض کنیم! "
چندی است که زمزمههای انتقال پایتخت از گوشه و کنار شنیده میشود!
این زمزمهها بر اساس "تهران دیگر جای زندگی نیست" دل آویز گوشهای بسیاری از مردم پایتخت نشین شده است!
آنها که "تهران جای زندگی نیست" میگویند حق دارند: الودگی هوای تهران از حد گذشته است. ترافیک رفت و آمد را بسیار سخت ساخته است. جای پارک پیدا نمیشود. آب کم است و قطعی برق باعث شده زمستانهای سردتر و تابستانهای گرمتر را تجربه کنیم.
با این حال تغییر پایتخت دردی را دوا نخواهد کرد؛ زیرا قرار نیست ما از اورانوس و مریخ آدم بیاوریم و آنها را در پایتخت جدید استقرار دهیم.
فرهنگ مردم ساکن در پایتخت جدید همین فرهنگ است و لذا چند صباح دیگر، بگیریم چند سال، معضلات تهران از قبیل وضعیت فاجعه بار دفع زباله، ترافیک وحشتناک، آلودگی هوای آدمکش، بی آبی و بی برقی و ... در سکونتگاه جدید تهران نشینان فعلی و آنهایی که خود را از راههای دور و نزدیک به "شهری که مثل هیچ شهر نیست" میرسانند قد علم خواهند کرد!
لذا؛ برای رفع معضلات تهران دو راهکار بیشتر در دست نیست که باید جداگانه و یا همراه هم مورد توجه قرار گیرند:
الف. تغییر فرهنگ.
ب. ایجاد شهرهای جدید دارای جاذبههای فراوان برای شهروندان یا تغییر شهرهای موجود به گونهای که هر کس آرزوی زیستن در آنها را داشته باشد.
در این صورت خیلی از ماندهها تهران را برای زندگی مناسبتر میکنند و بسیاری از رفتهها پز این را میدهند که با کوچ از پایتخت هم در شهر بهتری ساکن شدهاند و هم آب و هوای تهران را بهتر از سابق ساختهاند!