همشهری آنلاین- بهاره خسروی : اما ماجرا از چه قرار بود که رئیس نظمیه از پس مهار صدای آن برنیامد! قدیمها که هنوز پایتخت سر و شکل سنتی خودش را داشت و امور مردم چندان وابسته ثانیهها و ساعتها نبود، بوق حمام برای تعیین زمان ترددهای شبانه اهالی تهران نقش بسیار مهمی داشت. محمود منیعی، تهران پژوه، تعریف می کند: «در گذشته مردم از شاخ حیوانات برای اطلاع رسانی در مواقع خاص و حساس بوق هایی را درست می کردند و یکی از جاهای مورد استفاده از این بوق ها در حمام ها بود. معمولاً بوقها در ۲ نوبت به صدا در میآمد؛ یکی برای اعلام باز شدن حمام و دومی برای اعلام تبدیل حمام مردانه به زنانه. ساعت کار حمام ها هم به این شکل بود که حمامها از ساعت ۳ بعد از نیمهشب تا ساعت ۸ صبح مردانه بود و از ساعت ۹ صبح زنانه میشد.»
خواندنیهای بیشتر را اینجا دنبال کنید
اما صدای این بوق چه تداخلی با کار رئیس نظمیه تهران داشت!؟ منیعی در ادامه گریزی به ماجرای استخدام «کنت دومونت فرت» ایتالیاییالاصل اولین رئیس نظمیه تهران می زند و تعریف می کند: «نخستین رئیس نظمیه ایران «آنتوان دو مونت فرت» ایتالیایی بود که ناصرالدین شاه در سفر فرنگ با او آشنا شده و برای داشتن یک نظمیه منسجم او را به ایران آورد. رئیس نظمیه تهران برای برقراری بهتر نظم در پایتخت دستور داده بود که مردم حق ندارند از ساعت ۱۲ شب تا ۵ صبح از خانههایشان خارج شوند. دلیل این کار هم این بود که شناسایی دزدان آسان تر شود و ماموران نظمیه در این ساعت از شبانه روز هر کسی را که در کوچه و خیابان دیدند بازداشت کنند و به این ترتیب خانه های پایتختنشینها از دستبرد دزدان در امان بماند.»
به گفته این تهران پژوه، قصه استعفای این کنت ایتالیایی از گشتزنی شبانه در یکی از محله های تهران شروع شد. او در زمان نظارت، فردی را می بینید با عبایی بر دوش و بقچه ای زیر بغل به سمت حمام می رود. آقای کنت که حسابی از این نقض قانون تعجب می کند، خود را به مرد بیخیال می رساند و می گوید: «مگر نمیدانی در این ساعت کسی حق رفت و آمد در خیابان ها را ندارد؟» مرد بیخبر از همه جا هم در پاسخ می گوید: «من از نظمیه و حکومت نظامی و ساعت های ممنوع چیزی نمی دانم و فقط مطیع بوق حمامم که آن هم الان به صدا درآمده و اعلام کرده که حمام باز است.»
محمود منیعی در باره قصه جالب استعفا می گوید: «کنت با نامه استعفایش پیش ناصرالدین شاه می رود و می گوید: «در این شهر یا من باید دستور بدهم یا بوق حمام! ناصر الدین شاه هم استعفایش را قبول می کند.»