ایران کشوری تاریخی است که همواره نقش موثری در مسائل ژئوپولیتیک و اقتصاد جهان داشته است. این روزها که دوباره موضوع انتقال پایتخت این کشور کهن به عرصهها و محافل سیاسی بازگشته است، مرور تاریخ انتخاب و استقرار پایتختهای ایران در دورههای گوناگون به ما کمک خواهد کرد تا تحلیل بهتری از فرآیند انتقال پایتخت به شهر یا مکان دیگری داشته باشیم. اساسا انتخاب پایتخت در دوران حاکمیتهای مختلف در ایران، عمدتا محصول دکترین امنیتی و سیاسی آن سلسله حکومتی بوده و تا حدودی مسائل قومیتی در آن دخالت داشته است. با این وصف باید گفت ایران در طول تاریخ پرفرازونشیب خود، شاهد تغییرات متعددی در پایتختهای خود بوده است. این تغییرات، اغلب به دلیل تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی رخدادهاند. بررسیها را از دوران باستان آغاز میکنیم.
به گزارش اعتماد، با مروری بر روند تغییر پایتخت در ایران، میتوان دریافت که تغییر پایتختها در طول تاریخ ایران، دلایل گوناگون و قابلبررسی داشته است. تاریخچه تغییر پایتخت در ایران نشاندهنده تحولات عمیق سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی این سرزمین است. هر یک از پایتختهای ایران، نقش مهمی در تاریخ کشور ایفا کردهاند و میراث فرهنگی و تاریخی غنی را برای آیندگان به یادگار گذاشتهاند. برخی از مهمترین این دلایل را میتوان اینگونه ارزیابی کرد. تغییر سلسلهها و حاکمیت سیاسی کشور، موقعیت استراتژیک، منابع اقتصادی، مسائل امنیتی، تغییرات سیاسی و اجتماعی، و آبوهوا از جمله این دلایل به شمار میآیند.
دوران ایلامیان:
شوش: شوش یکی از قدیمیترین شهرهای ایران و جهان، در دوره ایلامیان (حدود ۲۷۰۰ تا ۵۳۹ پیش از میلاد) پایتخت این تمدن قدرتمند بود. دلایل انتخاب شوش در آن دوران موقعیت جغرافیایی شوش در دشت حاصلخیز خوزستان، دسترسی به منابع آب و کشاورزی و قرار گرفتن در مسیرهای تجاری مهم به نظر میرسد.
دوران مادها:
هگمتانه (همدان): هگمتانه پایتخت پادشاهی مادها (حدود ۷۲۸ تا ۵۵۰ پیش از میلاد) بود. موقعیت استراتژیک هگمتانه در میان کوههای زاگرس، دسترسی به منابع معدنی و آب و دوری از تهدیدات احتمالی، ازجمله دلایل انتخاب این شهر به عنوان پایتخت بود.
دوران هخامنشیان:
پاسارگاد و پرسپولیس (تخت جمشید): پاسارگاد به عنوان اولین پایتخت هخامنشیان (حدود ۵۵۰ تا ۳۳۰ پیش از میلاد) توسط کوروش کبیر بنا شد. تخت جمشید نیز هرچند پایتخت سیاسی نبود، اما به عنوان پایتخت تشریفاتی و آیینی هخامنشیان شناخته میشد.
شوش (مرتبه دوم): شوش نیز در دوران هخامنشیان به عنوان یکی از پایتختهای مهم امپراتوری باقی ماند. پاسارگاد به عنوان مرکز قدرت کوروش کبیر انتخاب شد. تخت جمشید به عنوان نماد شکوه و عظمت هخامنشیان بنا شد. شوش به دلیل سابقه تاریخی و موقعیت تجاری خود همچنان موردتوجه بود.
دوران سلوکیان:
سلوکیه: سلوکیه، در نزدیکی بابل، پایتخت سلوکیان (حدود ۳۱۲ تا ۶۳ پیش از میلاد) بود. سلوکیان که از نوادگان اسکندر مقدونی بودند، سلوکیه را به عنوان پایتخت خود در منطقه بینالنهرین انتخاب کردند.
دوران اشکانیان:
هگمتانه: هگمتانه مجددا در دوره اشکانیان (حدود ۲۴۷ پیش از میلاد تا ۲۲۴ پس از میلاد) به عنوان یکی از پایتختهای مهم این سلسله موردتوجه قرار گرفت. این شهر امروز به دلیل تاریخ شکوهمند خود، در گزینههای ثبت در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار دارد.
تیسفون: تیسفون در نزدیکی سلوکیه، به عنوان پایتخت اصلی اشکانیان شناخته میشد. هگمتانه به دلیل موقعیت جغرافیایی خود در مسیرهای تجاری مهم و تیسفون به دلیل نزدیکی به مراکز جمعیتی و منابع اقتصادی، به عنوان پایتختهای اشکانیان انتخاب شدند.
دوران ساسانیان:
تیسفون (مرتبه دوم): تیسفون در دوره ساسانیان (۲۲۴ تا ۶۵۱ پس از میلاد) همچنان به عنوان پایتخت اصلی این امپراتوری قدرتمند باقی ماند. تیسفون به عنوان مرکز سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ساسانیان، از اهمیت بالایی برخوردار بود.
دوران اسلامی:
دوران خلفای اموی و عباسی:
دمشق و بغداد: در این دوران، ایران بخشی از خلافت اسلامی بود و پایتختهای خلافت در دمشق (دوره اموی) و بغداد (دوره عباسی) قرار داشتند.
دوران طاهریان و صفاریان:
نیشابور و زرنج: در این دوران، شهرهای نیشابور و زرنج به عنوان پایتخت سلسلههای طاهری و صفاری انتخاب شدند.
دوران سامانیان:
بخارا: بخارا، شهری در کشور تاجیکستان امروزی پایتخت سلسله سامانیان بود. این سلسله از منطقه تاجیکستان امروزی حاکمیت را به دست گرفته بودند.
دوران غزنویان:
غزنه: غزنه در افغانستان امروزی، پایتخت غزنویان بود. این اقدام بیشتر به دلیل کنترل شورشیان و نزدیکی به مراکز تجمع معترضین صورت گرفت.
دوران سلجوقیان:
ری، اصفهان، همدان: سلجوقیان در ابتدا شهر ری و سپس اصفهان و همدان را به عنوان پایتختهای خود برگزیدند.
دوران خوارزمشاهیان:
گرگانج: گرگانج، شهری در کشور ازبکستان امروزی پایتخت خوارزمشاهیان بود. انتخاب این شهر در آن دوران به مسائل قومیتی بازمیگردد.
دوران ایلخانان مغول:
مراغه، تبریز، سلطانیه: ایلخانان مغول در ابتدا مراغه و سپس تبریز و سلطانیه را به عنوان پایتختهای خود انتخاب کردند.
دوران تیموریان:
سمرقند، هرات: سمرقند و هرات در کشورهای ازبکستان و افغانستان امروزی پایتختهای اصلی تیموریان بودند.
دوران صفویه:
تبریز، قزوین، اصفهان: صفویان در ابتدا تبریز را به عنوان پایتخت انتخاب کردند، سپس قزوین و درنهایت اصفهان را به عنوان پایتخت دایمی خود برگزیدند. اصفهان در دوران صفویه به اوج شکوه و عظمت خود رسید.
دوران افشاریه:
مشهد: نادرشاه افشار مشهد را به عنوان پایتخت خود انتخاب کرد.
دوران زندیه:
شیراز: کریمخان زند شیراز را به عنوان پایتخت انتخاب کرد.
دوران قاجاریه:
تهران: آقا محمدخان قاجار، بنیانگذار سلسله قاجاریه، در سال ۱۷۸۶ میلادی (۱۲۰۰ هجری قمری) تهران را به عنوان پایتخت ایران انتخاب کرد. پس از انتخاب تهران به عنوان پایتخت، شهر به سرعت گسترش یافت و کاخها، مساجد، بازارها و ساختمانهای دولتی متعددی در آن ساخته شد. در دوران قاجار، تهران بهتدریج به مرکز سیاسی، اداری، اقتصادی و فرهنگی ایران تبدیل شد.
از دلایل مهم و حائز اهمیت انتخاب تهران به عنوان پایتخت ایران در دوران قاجار، میتوان به موضوعات زیر اشاره کرد:
موقعیت استراتژیک: تهران در نزدیکی محل استقرار ایل قاجار قرار داشت و به آقامحمدخان امکان کنترل بهتر بر ایل و مناطق اطراف را میداد. همچنین، این شهر در مسیر جادههای ارتباطی مهم قرار داشت.
فاصله از مراکز رقابت: انتخاب تهران به عنوان پایتخت، از رقابت بین شهرهای مهم و باسابقه آن دوره (مانند اصفهان و شیراز) جلوگیری کرد. این شهر نسبتا جدید بود و به آقا محمدخان این امکان را میداد که پایتخت خود را از صفر بسازد و نفوذ خود را بر آن اعمال کند.
دسترسی به منابع: تهران دسترسی خوبی به منابع آب و کشاورزی داشت و ازنظر آبوهوا نیز برای استقرار یک شهر مناسب بود.
نزدیکی به قزوین: تهران در نزدیکی شهر قزوین قرار داشت که در دوره صفویه پایتخت بود. این نزدیکی، امکان بهرهگیری از تجربیات پایتختی در قزوین را فراهم میکرد.
دلایل امنیتی: تهران در مقایسه با شهرهای جنوبیتر ایران، از امنیت نسبی بهتری برخوردار بود و در برابر حملات خارجی آسیبپذیری کمتری داشت.
مرکزیت ۲۵۰ ساله تهران.
اما در پاسخ به پرسش اساسی که چرا تهران تاکنون پایتخت ایران باقیمانده است، باید گفت علل این انتخاب به اینگونه بوده است:
توسعه زیرساختها، تمرکز قدرت و ثروت، تاریخ و هویت.
ساختارهای سیاسی و حاکمیتی در جهان نیز بنا بر شرایط و موقعیتی که کشور در آن بازه از تاریخ در آن قرارگرفته، اقدام به تغییر و جابهجایی پایتخت نمودهاند. اشاره به برخی از دلایل و نمونههای تغییر پایتخت در جهان برای تنویر موضوع میتواند مفید باشد.
تغییر رژیم سیاسی: گاهی اوقات پس از انقلابها یا تغییر نظامهای سیاسی، پایتخت نیز به عنوان نمادی از حکومت جدید جابهجا میشود. برای مثال، انتقال پایتخت روسیه از سنپترزبورگ به مسکو پس از انقلاب ۱۹۱۷.
تمرکززدایی: دولتها معمولا بهمنظور کاهش تمرکز قدرت و ثروت در یک شهر خاص، پایتخت را به منطقه دیگری منتقل کنند. این امر به توزیع عادلانهتر منابع و توسعه متوازن مناطق مختلف کشور کمک میکند.
اهداف نمادین: گاهی انتقال پایتخت باهدف اعلام استقلال، یکپارچگی ملی، یا ایجاد هویت جدید صورت میگیرد. برای مثال، ساخت پایتخت جدید نیجریه در آبوجا در دهه ۱۹۷۰ برای ایجاد یک پایتخت بیطرف و نماد وحدت ملی.
توسعه اقتصادی: برخی کشورها پایتخت را به یک منطقه درحالتوسعه منتقل کنند تا به رشد اقتصادی آن منطقه کمک کرده و سرمایهگذاری را جذب کنند.
کاهش تراکم: شهرهای پرجمعیت با مشکلات ترافیک، آلودگی و کمبود فضا مواجه هستند. انتقال پایتخت میتواند به کاهش این مشکلات کمک کند.
آسیبپذیری: پایتختهای واقع در مناطق زلزلهخیز، سیلخیز یا در معرض تهدیدات اقلیمی، ممکن است به مکان امنتری منتقل شوند.
دسترسی: پایتختی که در مرکز کشور قرار دارد یا دسترسی بهتری به مناطق مختلف دارد، میتواند کارایی دولت را افزایش دهد.
ملاحظات زیستمحیطی: گاهی پایتخت به دلیل مشکلات زیستمحیطی شدید (مانند آلودگی هوا) منتقل میشود.
یادآوری تاریخی: گاهی یک پایتخت قدیمی به دلیل اهمیت تاریخی و فرهنگی احیاشده و به عنوان پایتخت جدید انتخاب میشود.
تغییرات فرهنگی: تغییر پایتخت میتواند بازتابدهنده تغییرات فرهنگی و اجتماعی در کشور باشد.
اما قاعدتا تغییر و انتقال پایتختها بدون پیامد مثبت و منفی نیست؛ بررسیهای تاریخی و تجربیات نشان میدهد این پیامدها شرایط تصمیمسازی را برای سیاستمداران دشوار میکند و ممکن است اتخاذ تصمیم نهایی را سالها به تعویق بیندازد.
پیامدهای مثبت:
توسعه منطقهای: انتقال پایتخت میتواند به توسعه اقتصادی و اجتماعی مناطق جدید کمک کند.
کاهش تمرکز: کاهش تمرکز قدرت و ثروت در یک شهر خاص میتواند به عدالت اجتماعی و توسعه متوازن منجر شود.
بهبود زیرساختها: ساخت یک پایتخت جدید اغلب با سرمایهگذاریهای بزرگ در زیرساختها همراه است.
نماد هویت ملی: یک پایتخت جدید میتواند نماد وحدت ملی و هویت جدید کشور باشد.
پیامدهای منفی:
هزینههای سنگین: ساخت یک پایتخت جدید بسیار پرهزینه است و ممکن است به اقتصاد کشور فشار وارد کند.
اختلالات اجتماعی: انتقال پایتخت ممکن است منجر به جابهجایی جمعیت و اختلال در زندگی مردم شود.
فساد و سوءاستفاده: پروژههای عظیم ساختوساز در پایتخت جدید میتواند زمینه را برای فساد و سوءاستفاده فراهم کند.
چالشهای لجستیکی: انتقال ادارات دولتی و کارکنان به پایتخت جدید میتواند چالشهای لجستیکی زیادی ایجاد کند.
برزیلیا (برزیل): انتقال پایتخت از ریودوژانیرو به برزیلیا بهمنظور توسعه مناطق داخلی و کاهش تمرکز در شهرهای ساحلی.
آلمان: برلین به عنوان پایتخت در سال ۱۸۷۱ انتخاب شد، پس از جنگ جهانی دوم، برلین به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شد و بن در آلمان غربی به عنوان پایتخت انتخاب شد و با اتحاد آلمان، دوباره برلین به عنوان پایتخت تعیین شد.
ترکیه: انتقال پایتخت از استانبول به آنکارا پس از سقوط امپراتوری عثمانی.
کانادا: پایتخت از کبک به مونترآل و سپس به اتاوا (۱۸۵۷) به دلایل سیاسی و جغرافیایی.
ایالاتمتحده امریکا: پایتخت در ابتدا در شهرهای مختلفی مانند فیلادلفیا و نیویورک بوده تا اینکه درنهایت واشنگتن دیسی به عنوان پایتخت انتخاب شد.
جاکارتا (اندونزی): اندونزی در حال برنامهریزی برای انتقال پایتخت خود به شهر جدیدی به نام نوسانتارا به دلیل مشکلات زیستمحیطی و تراکم جاکارتا است.
آستانه اکنون نور سلطان (قزاقستان): انتقال پایتخت از آلماتی به آستانه بهمنظور توسعه مناطق مرکزی کشور و دسترسی بهتر به مناطق مختلف.
بر اساس بیانات اخیر سخنگوی دولت، گزینه موردنظر برای انتقال پایتخت، منطقه مکران است. مکران منطقهای ساحلی در جنوب شرقی ایران و جنوب غربی پاکستان است که در امتداد دریای عمان و اقیانوس هند قرار دارد. این منطقه از غرب به تنگه هرمز، از شرق به کراچی و از شمال به بلوچستان محدود میشود. این منطقه تاریخی در زمان هخامنشیان، مکران بخشی از ساتراپ (استان) گدرزیه بود. مکران به عنوان یک مسیر تجاری مهم بین شرق و غرب شناخته میشد. استقرار پایتخت در سواحل مکران، هم مزایا و هم معایب قابلتوجهی دارد. مزایای اصلی شامل توسعه منطقهای، دسترسی به آبهای آزاد و کاهش آسیبپذیری در برابر زلزله است. معایب اصلی شامل هزینههای سنگین، چالشهای آب و هوایی، مسائل امنیتی، چالشهای فرهنگی و اجتماعی و فاصله با مراکز جمعیتی است. در مصاحبه مفصلی که با «پرفسور علی خاکسار رفسنجانی»، استاد تمام و عضو هیاتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی با تخصص برنامهریزی شهری و منطقهای ترتیب داده شد، ایشان اجرای طرح انتقال پایتخت از تهران به منطقه مکران را غیرممکن و نادرست دانستند. در ادامه به مشروح گفتوگو با این کارشناس شهری در رابطه با طرح انتقال پایتخت از تهران خواهیم پرداخت.
با توجه به طرح مجدد موضوع انتقال پایتخت از تهران و انتخاب پایتخت جدیدی برای ایران از سوی مسوولان ارشد دولتی که اخیرا در رسانهها بازتاب گستردهای داشته و با دیدگاههای متفاوتی روبهرو شده است، نظر خود را در ارتباط با این تغییر پایتخت بیان کنید.
اساسا طرح مبحث انتقال پایتخت از تهران، یک موضوع غلط و غیرمعقول است. در هیچ کجای دنیا انتقال پایتخت با موفقیت همراه نبوده است. هدف از انتقال پایتخت نیز مشخص نیست. معمولا هرگاه مسالهای مانند آلودگی هوا درنتیجه وارونگی و ترافیک شدید در تهران مطرح میشود، برخی به فکر انتقال پایتخت میافتند؛ درحالی که این راهحل، مشکلات تهران را برطرف نخواهد کرد. بهطورکلی، انتقال پایتخت در شرایط موجود ایران امری غیرممکن به نظر میرسد.
اساسا الگوهای پایتختی در جهان چگونه است و ایران از کدام الگو تبعیت میکند؟
دو الگوی اصلی انتخاب پایتخت در جهان وجود دارد: الگوی امریکای شمالی و الگوی اروپایی. در الگوی امریکای شمالی، کشورهای کانادا و امریکا، بزرگترین شهرهای خود را به عنوان پایتخت انتخاب نکردند. برای مثال، واشنگتن یا اتاوا شهرهای کوچکتری هستند که به لحاظ امنیتی در موقعیت استراتژیکی قرار دارند. در این الگو، پایتخت صرفا مرکز سیاسی و اداری است. در مقابل، الگوی اروپایی مبتنی بر انتخاب بزرگترین و مهمترین شهر به عنوان پایتخت است، مانند لندن در انگلستان و پاریس در فرانسه که هر یک مراکز فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی این کشورها هستند. هر دو الگو موفق بودهاند و این کشورها سیاستگذاریهای خود را بر اساس این الگوها تنظیم کردهاند. الگوی ما در ایران، الگوی اروپایی بوده است؛ تهران به عنوان بزرگترین شهر، پایتخت انتخابشده و بهواسطه این جایگاه در طول تاریخ رشد همهجانبه کرده است.
با توجه به قدمت و شرایط تهران، در مورد جایگاه پایتخت ایران در مقایسه با سایر کلانشهرهای جهان چه نظری دارید؟
تهران اصلا شهر بزرگی به آن شکلی که ما تصور میکنیم، نیست. بر اساس تعاریف بینالمللی، تهران کلانشهر محسوب نمیشود، زیرا جمعیت آن [شهر تهران]کمتر از ۱۰ میلیون نفر است. این بحثها بیشتر در زمان آلودگی هوا مطرح میشود و برخی افراد بدون اطلاعات دقیق یا با منافع شخصی، انتقال پایتخت را راهحل میدانند؛ درحالی که شهرهای دیگر مانند اراک و اصفهان نیز در مقاطعی آلودگی هوای بهمراتب بیشتری از تهران دارند. همچنین ترافیک در تمام شهرهای بزرگ جهان وجود دارد و اینیک واقعیت اجتنابناپذیر است.
به عقیده شما، اساسا چرا در مقاطع گوناگون بحث انتقال پایتخت مطرح میشود؟
متأسفانه، تصور غلطی وجود دارد که با انتقال پایتخت، مشکلات شهر تهران حل میشود، درحالی که تهران علاوه بر پایتخت سیاسی، مرکز اداری، آموزشی، بهداشتی، فرهنگی و صنعتی نیز هست. ما در طول ۴۰ سال گذشته، بسیاری از امکانات را بهاشتباه در تهران متمرکز کردهایم. برای مثال، تعداد زیادی دانشگاه و کارخانه در تهران وجود دارد. درصورتیکه در کشورهای دیگر، دانشگاهها و صنایع بهصورت متمرکز در پایتخت قرار ندارند. به این معنا که ما بزرگترین کارخانههای کشور را در تهران متمرکز کردهایم. عملا تهران فقط پایتخت سیاسی کشور نیست. طبیعی است که وقتی در یک منطقه، برای مثال، تعداد زیادی دانشگاه ایجاد میشود، بهطوریکه در تهران بیش از ۲۰ دانشگاه بزرگ دولتی، فارغ از دانشگاههای آزاد، غیرانتفاعی و پیام نور، وجود دارد، این امر موجب تمرکز جمعیت میشود. در حال حاضر، میتوان گفت تهران میزبان حدود یکمیلیون دانشجو است. این دانشجویان، به همراه اساتید و کارکنان دانشگاهها، نیازمند خدمات مختلف هستند و بهطور طبیعی، به فعالیت خود در این شهر ادامه میدهند. در مقابل، در شهرهای بزرگی مانند لندن یا پاریس، تنها دو یا سه دانشگاه بزرگ وجود دارد و سایر دانشگاهها در شهرهای دیگر مستقر هستند. حتی در ایالاتمتحده امریکا نیز مشاهده میشود که بهترین دانشگاهها لزوما در شهرهای بزرگ قرار ندارند. اگر هم دانشگاه بزرگی در یک شهر بزرگ باشد، معمولا بهصورت یک واحد منفرد است. این در حالی است که در ایران، ما شاهد تمرکز تعداد زیادی دانشگاه در پایتخت هستیم. این موضوع، تنها یک نمونه ساده از تمرکز بیشازحد امکانات در تهران است. به همین ترتیب، کارخانهها و فعالیتهای اقتصادی نیز عمدتا در پایتخت توسعهیافتهاند؛ بنابراین، با توجه به این شرایط، انتقال پایتخت سیاسی بهجای انتقال این زیرساختهای قابلانتقال برای کاهش تمرکز جمعیت در نقاط خاص، یک مفهوم کاملا نادرست است.
با توجه به اینکه تجربههای مشابه انتقال پایتخت در دنیا وجود دارد، آیا این تجربهها موفق بودهاند؟
کشورهایی مانند ترکیه و پاکستان اقدام به انتقال پایتخت کردهاند. ترکیه پایتخت را از استانبول به آنکارا و پاکستان از کراچی به اسلامآباد منتقل کرد؛ اما در هر دو مورد، این انتقالها مشکل ترافیک و اهمیت شهرهای قدیمی را کاهش نداده است. خود اسلامآباد نیز به یک مشکل جدید برای پاکستان تبدیلشده است. بهطورکلی، انتقال پایتخت یک بحث غیرکارشناسی است و درنهایت، فقط سفارتخانهها را میتوان جابهجا کرد، آنهم نه بهطور کامل، چراکه به عنوانمثال با انتقال پایتخت سیاسی از استانبول به آنکارا در ترکیه، سفارتخانه اکثر کشورها، دفتر سیاسی خود در استانبول را دایر نگه داشتند که میزان مراجعات به آن دفاتر برای امور کنسولی، بسیار بیشتر از مراجعه به دفتر اصلی سفارتخانه در آنکارا است.
در خصوص مکان استراتژیک پایتخت و راهحل مشکلات تهران، چه دیدگاهی دارید؟ آیا میتوان تهران را به شهر مطلوبتری برای زیست جمعیت حاضر تبدیل کرد؟
مکان استراتژیک پایتخت بسیار مهم است. تهران از این نظر موقعیت خوبی دارد. دسترسی به تهران در شرایط اضطراری و جنگی امن و مناسب است. مشکلات تهران را باید از طریق راهحلهای دیگری مانند توسعه حملونقل عمومی، بهویژه مترو و اتوبوسرانی، حل کرد. همچنین باید توجه داشت که ترافیک در شهرهای بزرگ اجتنابناپذیر است و بخشی از زندگی شهری است؛ اساسا «ترافیک یعنی جریان خون در رگهای شهر!» با بهرهگیری از سیاستهای درست، همانطور که تجربه آن در شهرهای بزرگ و شلوغ سایر کشورها وجود دارد، میتوان ترافیک را سالم کرد و زمان سفر را کاهش داد و از استرس ترافیک کم کرد. مساله آلودگی هوا در اکثر شهرهای کشور یک معضل جدی است و این موضوع، بحثی جداگانه را میطلبد. همچنین، ترافیک نیز در تمامی شهرها، حتی پیشرفتهترین شهرهای جهان، یک چالش واقعی و غیرقابلانکار است. ساکنین این شهرها پذیرفتهاند بهطور طبیعی، روزانه یک تا دو ساعت یا حتی بیشتر از زمان خود را در ترافیک سپری میکنند. این امر به دلیل بزرگی شهرها و وجود فعالیتهای گسترده اقتصادی و اجتماعی در آنها است. مردم نیز با آگاهی از این شرایط، زندگی در این شهرها را انتخاب کردهاند، چراکه فرصتهای شغلی و فعالیتهای اقتصادی در این مناطق متمرکز است.
درنتیجه، با در نظر گرفتن این موارد، مشکل اصلی تهران در این است که در طول زمان بدون در نظر گرفتن ظرفیتها و امکانات و مقوله آمایش سرزمین، بار بیش از تحملش را بر آن تحمیل کردهاند. آن دسته از افرادی که تصور میکنند ما میتوانیم ترافیک را در تهران از بین ببریم یا کم کنیم، ذهنیت نادرستی دارند؛ چرا که با تولید این میزان از خودرو و توسعه شهر، ترافیک امری اجتنابناپذیر است. البته ممکن است با تکنولوژی ۲۰ یا ۳۰ سال آینده تفاوتهایی ایجاد شود که مفهوم ترافیک به سازوکار دیگری تبدیل شود، اما با وضعیتی که در حال حاضر وجود دارد، حتی در توسعهیافتهترین کشورهای دنیا هم ترافیک امری طبیعی محسوب میشود.
چه عواملی باعث تمرکز جمعیت در تهران شده است؟
تمرکز جمعیت در تهران ناشی از سیاستهای صنعتی، معدنی، آموزشی و بهداشتی ما در دهههای گذشته بوده است. این سیاستها، بهطور طبیعی، فرصتهای شغلی بیشتری را در تهران ایجاد کرده و سبب شده است تا افرادی که در شهرهای خود و روستاها امکان اشتغال نداشتند، به تهران مهاجرت کنند. این افراد باوجود تمام سختیهایی که تحمل میکنند، در تولید ناخالص داخلی کشور مشارکت کرده و به کشور خدمت میکنند؛ بنابراین، ما نباید مردم را در این خصوص مقصر بدانیم. باید به این موضوع توجه ویژه داشته باشیم که بخش بزرگی از تولید ناخالص داخلی کشور توسط افرادی که در تهران زندگی و کار میکنند ایجاد میشود. ما باید این نگاه منفی را نسبت به تهرانبرداریم.
با توجه به طرح موضوع انتقال پایتخت به مناطق جنوبی کشور به ویژه مکران که به تازگی مطرح شده است، نظر شما در مورد این انتقال و مبانی نظری آن چیست و این اقدام چه مخاطرات را میتواند ایجاد کند؟
همانطور که گفته شد، بحث انتقال پایتخت بهطورکلی، یک مفهوم غلط است؛ اما طرحی که اخیرا از سوی برخی افراد برای انتقال پایتخت به مکران، منطقهای در حاشیه خلیجفارس و دریای عمان، مطرحشده، یک ایده بهغایت غلط و غیرممکن است. حتی فکر کردن به این موضوع نیز غیرعقلانی به نظر میرسد. اگر چنین اقدامی صورت بگیرد که البته غیرممکن است، تنها نتیجه آن، هدر رفت سرمایههای کشور و شکست قطعی خواهد بود. به نظر میرسد این مساله صرفا برای سودجویی عدهای پیمانکار و سرمایهدار است که درگذشته زمینها یا مستحدثاتی را آنجا خریداری کردند تا با طرح این موضوع و ایجاد ارزشافزوده از این محل منافع شخصی را برای خود ایجاد کنند. مکران، نهتنها برای استقرار پایتخت مناسب نیست، بلکه یکی از خطرناکترین مناطق برای انتخاب پایتخت است. با انتقال پایتخت به این منطقه، ما عملا خود را در معرض آسیبپذیری قرار میدهیم. اگر کوچکترین تضادی بین ایران و سایر کشورها ایجاد شود، پایتخت ما در کمتر از ۲۴ ساعت با خاک یکسان خواهد شد و تمام سرمایههای ملی ما از بین خواهد رفت.
در حالت عادی، پایتخت را در مکانی استراتژیک و امن بنا میکنند که بهراحتی قابل دفاع باشد؛ اما مکران درست در حاشیه خلیجفارس و دریای عمان قرار دارد و بسیار آسیبپذیر است. متأسفانه، طرحهایی ازایندست، توسط افرادی مطرح میشود که یا از مسائل اقتصادی، شهرسازی، برنامهریزی شهری، امنیتی و سیاسی اطلاعی ندارند یا با آگاهی کامل، به دنبال منافع شخصی و گروهی خود هستند.
در ارتباط با اظهارات اخیر رییسجمهور مبنی بر انتقال بخشی از جمعیت به حاشیه خلیج فارس، چه دیدگاهی دارید؟
رییسجمهور اخیرا در رابطه با موضوع انتقال پایتخت به نکتهای اشاره کردند که قابلتأمل است. ایشان بهجای انتقال پایتخت، بحث انتقال بخشی از جمعیت کشور به حاشیه خلیجفارس را مطرح کردند. این ایده، با انتقال پایتخت متفاوت است و با برنامهریزی دقیق، قابلبررسی است. هدف از این کار، میتواند ایجاد شهرهای جدید با جمعیت حدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار نفر باشد که در استفاده از ظرفیتهای آبی جنوب کشور موثر باشد. البته این اقدام هم مستلزم ایجاد فرصتهای شغلی و بسترهای اقتصادی است تا افراد بتوانند در این مناطق زندگی کنند. ما نباید مانند تجربه عسلویه عمل کنیم، جایی که بیش از ۹۰ درصد جمعیت آن را مردان تشکیل میدهند و خانوادهها در این شهر حضور ندارند. این بدان معناست که شهر عسلویه، شهری ناپایدار و متزلزل است و درصورتیکه هر یک از شاغلان در این منطقه، شغل بهتر و راحتتری را نزدیک به خانواده خود پیدا کنند، بلافاصله ازآنجا مهاجرات میکنند و بهمرور زمان عسلویه پشتوانه سرمایه انسانی خود را از دست میدهد.
با توجه به تجربه ایجاد شهر صنعتی مانند عسلویه در جنوب ایران که به آن اشاره کردید، چگونه میتوان شهرهای قابل سکونت در حاشیه خلیج فارس ایجاد کرد؟
برای ایجاد شهرهای پایدار در حاشیه خلیجفارس، لازم است که شهرهایی باکیفیت زندگی مناسب و زیرساختهای لازم ایجاد شود. شهرهایی که مهندسان و متخصصان نهتنها برای کار، بلکه برای زندگی دایمی و تشکیل خانواده به آنجا نقلمکان کنند. در این شهرها، باید امکانات آموزشی، بهداشتی و رفاهی با استانداردهای بالا فراهم شود. علاوه بر این، با توسعه شهرهای جدید در امتداد مرزهای آبی، میتوانیم از ظرفیتهای امنیتی و اقتصادی این مناطق نیز بهرهمند شویم. باید از تجربههای موفق کشورهای حاشیه خلیجفارس نیز الگو بگیریم، کشورهایی نوظهور نظیر امارات متحده عربی و قطر که با ایجاد شهرهای امن و مجهز، توانستهاند نهتنها جمعیت محلی، بلکه ساکنان اروپایی و امریکایی را نیز جذب کنند.