بالاخره روز موعود فرا رسید! هواداران استقلال سالهاست که از مشکلات مدیریتی و ضعفهای ساختاری باشگاه خود رنج میبرند؛ از تصمیمات شتابزده گرفته تا شعارهای توخالی و وعدههای محقق نشده. با تغییرات اساسی در مدیریت هلدینگ خلیج فارس، انتظار میرفت خیلی زودتر از اینها این تحولات در استقلال انجام شود، اما در هر صورت روز موعود فرا رسید. حالا با ورود مدیران جدید، بسیاری از طرفداران امیدوارند که این بار اشتباهات گذشته تکرار نشود و باشگاه استقلال دوباره به مسیر درست خود بازگردد.
اما اکنون شرایط تغییر کرده است. مدیران جدید با سابقه مدیریتی در همین باشگاه در فضایی وارد باشگاه شدهاند که اعتماد هواداران به سیستم مدیریتی باشگاه، به شدت کاهش یافته است. در هر صورت اشتباهات سه مدیرعامل اخیر استقلال یعنی حجت کریمی، علی خطیر و فرشید سمیعی میتواند چراغ راهی باشد تا مدیران جدید در صورت اجتناب از آنها بتوانند با رعایت شفافیت، صداقت و برنامهریزی درست، اعتماد از دست رفته هواداران را بازگردانند. درواقع مدیران جدید استقلال باید از اقداماتی که از فروردین ۱۴۰۲ آغاز شده و تا امروز ادامه داشته، اجتناب کرده و رویکردهای مؤثرتری را در پیش گیرند. در این مدت، سه مدیرعامل در رأس باشگاه قرار گرفتند و عمر مدیریتی هیچکدام حتی به یک سال نرسید! این مسئله نشاندهنده مشکلاتی است که باید مورد توجه قرار گیرد تا مدیران جدید بتوانند با پرهیز از آنها، دوره مدیریتی پایدارتری داشته باشند.
اتکا به دلالان: ورود واسطهها و دلالان به فرایند نقل و انتقالات، علاوه بر افزایش هزینهها در این دو سال به جذب بازیکنان نامناسب منجر شد.
پولپاشی در فضای مجازی: صرف مبالغ هنگفت برای تبلیغات یا جلب حمایت در شبکههای اجتماعی، منابع مالی باشگاه را هدر داده، درحالیکه این منابع میتوانستند در جهت تقویت تیم و زیرساختها به کار گرفته شود. ضمن اینکه تمرکز روی این مسئله، بدون شک مدیران قبلی را از وظایف اصلی مدیریتی دور نگه داشت و بیشترین آسیب را به استقلال زد.
ادعاهای واهی و رؤیافروشی: اظهارات غیرواقعی درباره جذب بازیکنان بزرگ، انتظارات هواداران را بیجهت بالا برده و با عدم تحقق آنها این رویه به بیاعتمادی منجر شد. تلاش برای جذب بازیکنانی ازجمله بیرانوند یا بازگرداندن قایدی یا محبی، از این دست ادعاهایی بود که هرگز عملی نشد و مشخصاً برای کسب محبوبیت بیشتر مطرح شد.
اظهارات خلاف واقع: ارائه اطلاعات نادرست به هواداران و رسانهها، اعتبار مدیریت و باشگاه را خدشهدار و در این مدت بیش از پیش بیاعتمادی را تقویت کرد. اتفاقی که به تناوب و پیاپی در حدود دو سال اخیر به دفعات رخ داده و مشکلاتی را ایجاد کرد.
رقابت با کادر فنی برای بستن تیم یا اهداف خاص: دخالت مدیران در امور فنی و تصمیمگیریهای کادر فنی، تعادل تیم را برهم زده است، درحالیکه تفکیک وظایف و احترام به کادرفنی، به بهبود عملکرد تیم کمک میکرد. در این مورد شاید بتوان به همین مورد اخیر اشاره کرد که موسیمانه یک لیست را به باشگاه ارائه کرد و مدیریت در حال بستن یک لیست دیگر بود!
رزومهسازی: ادامه حضور مدیران بدون کارایی و تخصص لازم، تنها به ضرر باشگاه تمام شد. پیش از این مدیرانی مانند احمد مددی با وجود انتقادات فراوان سعی کردند مدت زمان حضور خود را در باشگاه افزایش دهند و ۳ مدیر اخیر این باشگاه نیز چنین برنامهای را در دستور کار داشتند.
انتخاب مشاوران ناکارآمد و ناآگاه: بهرهگیری از مشاوران اشتباهی، تصمیمگیریهای نادرست را به دنبال داشت. دود انتخاب افرادی مانند حقدوست و... فقط به چشم استقلال و هوادارانش رفته و این رویه هرگز در این مدت اصلاح نشد.
پروندهسازی: ایجاد پروندههای ساختگی برای افراد بهمنظور حذف رقبا یا توجیه ناکارآمدیها، فضای باشگاه را مسموم کرد و شکایت از منتقدان باعث شد تا فضای ناامنی بر باشگاه حاکم شود.
دستاوردسازی جعلی: ادعای دستاوردهای فیک، تنها به بیاعتمادی هواداران منجر شد، درحالیکه این مدیران میتوانستند با عملکرد واقعی و نتایج ملموس، اعتبار باشگاه را افزایش دهند.
همکاری با معلومالحالها به منظور ارعاب و تهدید: استفاده از برخی اوباش برای کنترل هواداران، به وجهه باشگاه آسیب جدیزده و باعث شده این لکه ننگ بر پیشانی برخی مدیران استقلال تا ابد باقی بماند.
به هر صورت به نظر میرسد استقلال به مدیرانی نیاز دارد که با اقدام و عمل مؤثر، تیم را به مسیر موفقیت بازگردانند، نه افرادی که با دروغگویی، دستاوردسازی جعلی و ادعاهای واهی تنها به مشکلات دامن میزنند. پرهیز از اشتباهات گذشته و تمرکز بر برنامهریزیهای دقیق و شفاف، میتواند آیندهای روشن برای استقلال و مدیران جدید این باشگاه رقم بزند.
منبع: فرهیختگان