به گزارش سرویس سیاسی تابناک، با توجه به اهمیت استراتژیک این سلاحها در جنگهای مدرن و توانایی آنها در هدف قرار دادن تأسیسات حیاتی، بررسی ویژگیها، عملکرد و کاربردهای بمبهای سنگر شکن میتواند به درک بهتری از نقش آنها در عملیات نظامی معاصر کمک کند. در این مقاله، به تحلیل جامع این تسلیحات پرداخته خواهد شد و جنبههای مختلف طراحی، عملکرد و تأثیرات آنها مورد بررسی قرار میگیرد.
بمبهای سنگرشکن و بمبهای معمولی چه تفاوتی با هم دارند؟
بمبهای سنگر شکن (Bunker Buster) و بمبهای معمولی تفاوتهای قابل توجهی از نظر طراحی، عملکرد و کاربرد دارند که به بررسی این تفاوتها میپردازیم:
تفاوتهای اصلی
بمبهای سنگر شکن به گونهای طراحی شدهاند که بتوانند به عمق سازههای مستحکم مانند پناهگاهها و تأسیسات زیرزمینی نفوذ کنند. بدنه این بمبها معمولاً سنگین و مقاوم است و از موادی مانند اورانیوم ضعیف شده برای افزایش وزن و قدرت نفوذ استفاده میشود. همچنین، برخی از آنها دارای فیوزهای هوشمند هستند که زمان انفجار را بر اساس عمق نفوذ تنظیم میکنند. اما بمبهای معمولی ا معمولاً برای تخریب اهداف سطحی طراحی شدهاند و نیازی به نفوذ عمیق ندارند. ساختار آنها ممکن است سبکتر باشد و از مواد منفجره معمولی استفاده کنند که برای تخریب سازههای غیرمستحکم کافی است.
بمبهای سنگر شکن با سرعت و وزن بالا به سمت هدف پرتاب میشوند و پس از نفوذ به لایههای حفاظتی، در عمق زمین یا سازه منفجر میشوند. این ویژگی باعث افزایش آسیب به هدف میشود اما بمبهای معمولی معمولاً در سطح زمین منفجر میشوند و قدرت تخریبی آنها به شدت وابسته به فاصله از هدف است. آنها ممکن است نتوانند به عمق مناسبی نفوذ کنند تا تأثیر قابل توجهی بر سازههای مستحکم داشته باشند.
بمبهای سنگر شکن عمدتاً در عملیات نظامی برای هدف قرار دادن تأسیسات نظامی زیرزمینی، پناهگاهها و مراکز فرماندهی استفاده میشوند. به عنوان مثال، بمب GBU-۵۷A/B Massive Ordnance Penetrator (MOP) یکی از قویترین بمبهای سنگر شکن است که برای نفوذ به تأسیسات هستهای طراحی شده است اما بمبهای معمولیا بیشتر برای حملات هوایی عمومی، تخریب ساختمانها یا اهداف سطحی استفاده میشوند. آنها در جنگها برای ایجاد خسارت عمومی یا نابودی تجهیزات دشمن کارایی دارند.
اثرات زیستمحیطی
بمبهای سنگر شکن: استفاده از برخی از این بمبها، مانند آنهایی که حاوی اورانیوم ضعیف شده هستند، ممکن است خطرات زیستمحیطی و سلامتی را به همراه داشته باشد، زیرا ممکن است آلودگی رادیواکتیو ایجاد کنند.
بمبهای معمولی: اثرات زیستمحیطی این بمبها معمولاً کمتر مورد توجه قرار میگیرد، اما همچنان ممکن است باعث تخریب محیط زیست در مناطق جنگی شوند.
به طور کلی، بمبهای سنگر شکن با توجه به طراحی خاص خود برای نفوذ به سازههای مستحکم و تأسیسات زیرزمینی ایجاد شدهاند، در حالی که بمبهای معمولی بیشتر برای اهداف سطحی مناسب هستند. این تفاوتها نه تنها در عملکرد بلکه در کاربردهای نظامی و اثرات زیستمحیطی نیز مشهود است.
ویژگیهای کلیدی بمبهای سنگرشکن مدرن
۱. ساختار مقاوم: بدنه این بمبها از فولاد فوقسخت یا مواد کامپوزیتی ساخته میشود.
۲. سیستمهای هدایتی پیشرفته: مجهز به GPS و لیزر برای افزایش دقت.
۳. مواد منفجره قدرتمند: از ترکیبات با انرژی بالا برای تخریب حداکثری استفاده میشود.
۴. سرجنگی نفوذگر: طراحی ویژه برای نفوذ به اعماق زمین یا بتن.
تاریخچه و توسعهی بمبهای سنگرشکن
توسعه بمبهای سنگر شکن به دوران جنگ جهانی دوم برمیگردد، زمانی که مهندسان آلمانی اولین نمونهها را طراحی کردند. با گذشت زمان، کشورهای مختلف، به ویژه ایالات متحده و رژیم اسرائیل، به تحقیق و توسعه این نوع سلاحها ادامه دادهاند و مدلهای پیشرفتهتری را معرفی کردهاند.
در ادامه تاریخچهای از ساخت و استفاده از این سلاحها ارائه میشود:
۱. پیشینه اولیه (جنگ جهانی دوم)
در جنگ جهانی دوم نیروهای متفقین برای تخریب استحکامات مستحکم آلمانیها، به ویژه پناهگاههای زیرزمینی و کارخانههای اسلحهسازی، به بمبهای خاصی نیاز داشتند؛ بنابراین در بریتانیا "سر بارنز والیس"، مهندس هوافضا، دو نوع بمب معروف به نامهای Tallboy و Grand Slam را طراحی کرد که به بمبهای "زلزله" معروف هستند. این بمبها در طول این جنگ بهکار گرفته شدند و عملکرد خاصی داشتند که آنها را از دیگر بمبها متمایز میکرد.
بمب Tallboy
Tallboy، که وزن آن ۱۲,۰۰۰ پوند (حدود ۵.۴ تن) و طول آن ۲۱ فوت (۶.۴ متر) بود، بهطور خاص برای تخریب سازههای مستحکم طراحی شده بود. این بمب دارای بدنهای از فولاد با استحکام بالا بود که به آن اجازه میداد تا هنگام برخورد با زمین سالم بماند و سپس در زیر سطح زمین منفجر شود. هدف اصلی این طراحی، ایجاد یک اثر زلزلهای بود که با ایجاد یک حفره عمیق در زیر هدف، باعث فروریختن آن میشد. این بمب میتوانست تا عمق ۲۴ متر (۸۰ فوت) و عرض ۳۰ متر (۱۰۰ فوت) حفره ایجاد کند و قادر به نفوذ به ۴.۹ متر (۱۶ فوت) بتن بود.
بمب Grand Slam
Grand Slam، که وزنی برابر با ۲۲,۰۰۰ پوند (حدود ۱۰ تن) داشت، نسخه بزرگتر و قدرتمندتر Tallboy بود و به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین بمب متعارف استفاده شده در جنگ جهانی دوم شناخته میشود. این بمب نیز بهمنظور تخریب اهداف مستحکم طراحی شده بود و از همان اصول طراحی استفاده میکرد. Grand Slam دارای بدنهای از آلیاژ فولاد کروم-مولیبدن و نسبت بار به انفجار بالایی بود که کارایی آن را در نفوذ به سازههای بتنی افزایش میداد. این بمب قادر بود تا عمق بیشتری نفوذ کند و اثرات تخریبی بیشتری نسبت به Tallboy داشته باشد.
عملکرد این دو بمب بر اساس نظریه بارنز والیس برای ایجاد موج زلزلهای در زیر زمین بود. این ویژگی باعث میشد که حتی اگر بمبها مستقیماً بر روی هدف نمیافتادند، اثرات انفجار آنها میتوانست منجر به تخریب شدید سازهها شود. این روش بهویژه در حملات علیه تأسیسات نظامی و صنعتی مؤثر بود، جایی که تخریب ساختاری بیشتر از انفجار مستقیم اهمیت داشت. این بمبها در حملات متعددی علیه اهداف مستحکم آلمانی مانند پناهگاههای زیردریایی، پلها و تأسیسات مهم استفاده شدند و نقش مهمی در تضعیف مقاومت آلمان نازی داشتند
در نتیجه، Tallboy و Grand Slam نه تنها ابزارهای جنگی مؤثری بودند، بلکه نشاندهنده نوآوریهای قابل توجهی در طراحی سلاحهای هوایی در دوران جنگ جهانی دوم بودند.
۲. دوران جنگ سرد (۱۹۵۰-۱۹۹۰)
جنگ سرد، دورهای از تنش و رقابتهای سیاسی، نظامی و ایدئولوژیک بین ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی بود که پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد و تا اوایل دهه ۱۹۹۰ ادامه یافت. در این دوران، دو ابرقدرت به دنبال گسترش نفوذ خود در سطح جهانی بودند و این رقابت به شکلهای مختلفی از جمله مسابقه تسلیحاتی، جنگهای نیابتی و تلاش برای کنترل مناطق استراتژیک بروز کرد.
یکی از جنبههای مهم این رقابت، پیشرفتهای نظامی و توسعه سلاحهای جدید بود. با توسعه استحکامات زیرزمینی در دوران جنگ سرد، از جمله پایگاههای موشکی و مراکز فرماندهی، نیاز به تسلیحات سنگرشکن دوباره افزایش یافت؛ بنابراین طراحی و ساخت Bunker-Busterهای اولیه شکل گرفت. در این دوره، ایالات متحده و شوروی بمبهای سنگینتری توسعه دادند که توانایی نفوذ به پناهگاههای مستحکم را داشتند. استفاده از مواد منفجره قویتر و پوششهای مقاومتر، باعث افزایش کارایی این بمبها شد.
تعدادی از بمبهای سنگرشکن در دوران جنگ سرد:
۱. بمب B۵۳ (مارک ۵۳)
این بمب هیدروژنی در دهه ۱۹۶۰ توسط ارتش ایالات متحده ساخته شد و به عنوان اولین بمب سنگرشکن در واکنش به تهدیدات شوروی طراحی گردید. قدرت تخریبی این بمب به حدود ۹ مگاتن میرسید و میتوانست به عمق زمین نفوذ کند.
۲. بمب Mk-۳۶
این بمب که در دهه ۱۹۵۰ تولید شد، یکی از قویترین سلاحهای هستهای بود و قدرتی معادل ۱۰ مگاتن داشت. Mk-۳۶ به گونهای طراحی شده بود که بتواند از ارتفاعات بالا رها شده و به اهداف زیرزمینی آسیب برساند.
۳. بمب تزار (RDS-۲۲۰)
تزار، بزرگترین بمب هیدروژنی که توسط شوروی ساخته شد، در سال ۱۹۶۱ آزمایش شد و قدرت تخریبی آن به ۵۰ مگاتن میرسید. این بمب به دلیل اندازه بزرگ و قدرت تخریب فوقالعادهاش، به عنوان یکی از نمادهای جنگ سرد شناخته میشود.
۴. بمب GBU-۲۸
این بمب که به عنوان یک بمب سنگرشکن هدایت لیزری شناخته میشود، در سال ۱۹۹۱ طراحی و معرفی شد. این بمب به دلیل نیاز فوری ایالات متحده در طول عملیات طوفان صحرا (Operation Desert Storm) برای نفوذ به مراکز فرماندهی زیرزمینی عراق توسعه یافت. اولین آزمایش این بمب در ۲۴ فوریه ۱۹۹۱ انجام شد و سپس در ۲۷ فوریه ۱۹۹۱ به طور عملیاتی مورد استفاده قرار گرفت.
۳. جنگ خلیج فارس (۱۹۹۱)
در جنگ خلیج فارس، نیاز به تخریب پناهگاههای عمیق بتنی و مستحکم ارتش عراق باعث شد که ایالات متحده مدلهای مدرنتری از بمبهای سنگرشکن را توسعه دهد. این بمبها به دلیل وزن و طراحی خاص خود قادر بودند تا به عمق بتن مسلح نفوذ کنند.
BLU-۱۰۹: این بمب که در دهه ۱۹۸۰ ساخته شد، در جنگ خلیج فارس به کار رفت. بدنه مقاوم فولادی آن، توانایی نفوذ به بتن مسلح و تخریب اهداف زیرزمینی را داشت.این جنگ نقطه عطفی در کاربرد عملیاتی بمبهای سنگرشکن محسوب میشود.
پس از حملات ۱۱ سپتامبر و افزایش تهدیدات مرتبط با تأسیسات زیرزمینی، فناوری بمبهای سنگرشکن جهش قابلتوجهی کرد. از جمله بمبهای GBU-۲۸ و Massive Ordnance Penetrator (MOP) که در بخش بعد به معرفی ان خواهیم پرداخت.
استفادههای مدرن
بمبهای سنگرشکن در دهههای اخیر در عملیاتهای مختلفی استفاده شدهاند:
حملات ایالات متحده به تأسیسات زیرزمینی طالبان و القاعده در افغانستان.
تهدیدات نظامی علیه تأسیسات هستهای ایران و کره شمالی.
تخریب پناهگاههای داعش در عراق و سوریه.
بمبهای سنگرشکن نمادی از ترکیب علم مواد، فناوری هدایت و مهندسی انفجار هستند. این سلاحها نقش مهمی در دکترینهای نظامی مدرن ایفا کرده و بهطور مداوم برای مقابله با تهدیدات پیچیدهتر بهبود مییابند.
جدیدترین و معروفترین بمبها و موشکهای سنگر شکن
توسعه و تولید بمبها و موشکهای سنگر شکن نیازمند فناوریهای پیشرفته و زیرساختهای صنعتی پیچیده است. کشورهای ایالات متحده، روسیه، چین و اسرائیل از جمله کشورهایی هستند که در این زمینه پیشرفت قابل توجهی داشتهاند. این سلاحها عمدتاً برای هدف قرار دادن تأسیسات استراتژیک زیرزمینی طراحی شدهاند و نقش مهمی در عملیات نظامی مدرن ایفا میکنند.
۱. GBU-۵۷A/B Massive Ordnance Penetrator (MOP) کشور تولیدکننده: ایالات متحده
این بمب بزرگترین بمب سنگر شکن در زرادخانه ایالات متحده است که قابلیت نفوذ تا عمق ۶۰ متری بتن را دارد.
ویژگیها: این بمب با وزن ۱۲ تن یکی از قویترین بمبهای سنگر شکن در جهان محسوب میشود. MOP به گونهای طراحی شده است که میتواند به عمق زمین نفوذ کند و برای هدف قرار دادن تأسیسات زیرزمینی مهم، از جمله تأسیسات هستهای ایران، استفاده شود.
۲. GBU-۲۸
کشور تولیدکننده: ایالات متحده
این بمب با وزن ۵۰۰۰ پوند، در سال ۱۹۹۱ برای نفوذ به سازههای بتنی و فولادی استحکامات زیرزمینی عراق طراحی شد. GBU-۲۸ به عنوان یکی از اولین بمبهای سنگر شکن در جنگ خلیج فارس مورد استفاده قرار گرفت و قابلیت و توانایی نفوذ به ۶.۷ متر بتن مسلح و ۳۰ متر زمین معمولی را دارد.
۳. KAB-۱۵۰۰L
کشور تولیدکننده: روسیه
KAB-۱۵۰۰L یک بمب هدایتشونده لیزری ساخت روسیه است که وزن آن حدود ۱۵۰۰ کیلوگرم (۳۳۰۰ پوند) میباشد و برای هدف قرار دادن اهداف سخت و زیرزمینی مانند تأسیسات نظامی و پناهگاههای بتنی طراحی شده است. این بمب از نوع هدایت لیزری نیمهفعال برخوردار است و میتواند تا فاصله ۱۵ کیلومتری از هواپیما رها شود. KAB-۱۵۰۰L معمولاً دارای سرجنگی با قدرت انفجار بالا است و در جنگندههای نسل چهارم و چهار و نیم مانند سوخو Su-۳۰MKI، سوخو Su-۳۴ و سوخو Su-۳۵ استفاده میشود. این بمب در عملیاتهای نظامی مختلف، از جمله جنگهای چچن و سوریه، به کار گرفته شده و به دلیل دقت بالا و توان نفوذ به اهداف سخت، به عنوان سلاحی مؤثر شناخته میشود.
۴. موشکهای چینی
کشور تولیدکننده: چین
چین در سالهای اخیر بمبها و موشکهای سنگرشکن متعددی تولید کرده است که به تقویت تواناییهای نظامی این کشور کمک میکند. از جمله این سلاحها میتوان به موشک DF-۱۵ اشاره کرد که یک موشک بالستیک کوتاهبرد با قابلیت نفوذ به تأسیسات زیرزمینی است. همچنین، چین بمبهای سنگرشکن هدایتشوندهای را نیز توسعه داده که با استفاده از فناوریهای پیشرفته هدایت لیزری یا GPS طراحی شدهاند و قادر به هدف قرار دادن ساختارهای مستحکم مانند پناهگاهها هستند. این پیشرفتها نشاندهنده توانایی چین در تولید سلاحهای سنگرشکن است.
موشک DF-۱۵، که همچنین با نام M-۹ شناخته میشود، یک موشک بالستیک کوتاهبرد ساخت چین است. این موشک دارای طول ۹.۱ متر و وزن تقریباً ۶۲۰۰ کیلوگرم است و قادر به حمل یک کلاهک با وزن حداکثر ۷۵۰ کیلوگرم میباشد. DF-۱۵ از سوخت جامد استفاده میکند و برد مؤثر آن تا ۹۰۰ کیلومتر است. این موشک به سیستم هدایت اینرسی و ژیرسکوپ حلقه لیزری مجهز است که دقت بالایی در هدفگیری فراهم میکند، به طوری که دقت آن حدود ۱۰ متر تخمین زده میشود. DF-۱۵ از سال ۱۹۹۰ به خدمت ارتش چین درآمده و به عنوان یکی از سلاحهای کلیدی در نیروی موشکی چین به شمار میآید.
۵. MPR-۵۰۰
کشور تولیدکننده: رژیم اسرائیل
MPR-۵۰۰ یک بمب سنگرشکن چندمنظوره ساخت اسرائیل است که وزن آن حدود ۲۳۰ کیلوگرم (۵۰۰ پوند) میباشد. این بمب به منظور نفوذ به سازههای بتنی و زیرزمینی طراحی شده و قادر است تا عمق یک متر بتن مسلح را بشکند. MPR-۵۰۰ با دقت بالای بیش از ۹۵% در هدفگیری شناخته میشود و شامل ۲۶,۰۰۰ تکه کنترلشده است که برای ایجاد انفجار متمرکز و کاهش آسیبهای جانبی طراحی شدهاند. این بمب با سیستمهای هدایت مختلف، از جمله کیت هدایت مشترک JDAM، سازگاری دارد و میتواند توسط جنگندههای مختلفی مانند F-۱۶ حمل شود. MPR-۵۰۰ به عنوان یک سلاح مؤثر در عملیاتهای نظامی اسرائیل، به ویژه در حملات هوایی علیه اهداف سخت و زیرزمینی مورد استفاده قرار گرفته است.
با توجه به ماهیت حساس و نظامی این تسلیحات، اطلاعات بیشتری در منابع عمومی در دسترس نیست. با این حال، توسعهٔ این سامانهها نشاندهندهٔ توانمندی ایران در حوزهٔ فناوریهای نظامی و پدافندی است.
چه تفاوتهایی در نحوه پرتاب بمبهای سنگرشکن آمریکا و روسیه وجود دارد؟
بمبهای سنگر شکن ایالات متحده و روسیه هر دو برای نفوذ به سازههای مستحکم زیرزمینی طراحی شدهاند، اما تفاوتهای قابل توجهی در نحوه پرتاب آنها وجود دارد.
نحوه پرتاب بمبهای سنگر شکن ایالات متحده
پرتاب از هواپیما:
بمبهای سنگر شکن آمریکایی معمولاً از هواپیماهای باربری مانند MC-۱۳۰ یا بمبافکنهای استراتژیک مانند B-۲ Spirit پرتاب میشوند. به دلیل وزن و ابعاد بزرگ این بمبها، نیاز به هواپیماهای خاصی برای حمل و پرتاب آنها وجود دارد.
استفاده از چتر:
بمب GBU-۴۳/B (معروف به "مادر همه بمبها") به گونهای طراحی شده که پس از رها شدن از هواپیما، با استفاده از یک چتر به سمت زمین کشیده میشود و سپس به سمت هدف شیرجه میزند. این بمب موتور ندارد، اما با بالچههایی که دارد، مسیرش را تنظیم میکند.
فیوز تاخیری:
برخی از بمبهای سنگر شکن آمریکایی دارای فیوزهای تاخیری هستند که باعث میشود بمب پس از نفوذ به هدف منفجر شود، تا آسیب بیشتری در داخل ایجاد کند.
نحوه پرتاب بمبهای سنگر شکن روسیه
پرتاب از هواپیما:
بمبهای سنگر شکن روسی معمولاً توسط بمبافکنهای استراتژیک مانند Tu-۱۶۰ یا Tu-۹۵ پرتاب میشوند. این بمبها نیز به گونهای طراحی شدهاند که بتوانند از ارتفاعات بالا رها شوند.
عدم نیاز به چتر:
برخلاف برخی بمبهای آمریکایی، بمبهای سنگر شکن روسی معمولاً نیازی به چتر ندارند و مستقیماً از هواپیما رها میشوند. این امر باعث میشود که سرعت و دقت بیشتری در رسیدن به هدف داشته باشند.
طراحی برای نفوذ عمیق:
بمبهای روسی مانند FOAB (پدر همه بمبها) برای نفوذ به عمق زمین و تخریب تأسیسات زیرزمینی طراحی شدهاند و ممکن است دارای فناوریهای پیشرفتهتری برای افزایش قدرت نفوذ باشند.
تفاوتهای عمده در نحوه پرتاب بمبهای سنگر شکن ایالات متحده و روسیه شامل نوع هواپیماهای مورد استفاده، روش رهاسازی (استفاده از چتر در آمریکا در مقابل رهاسازی مستقیم در روسیه) و فناوریهای مورد استفاده برای افزایش دقت و قدرت نفوذ است. این تفاوتها نشاندهنده رویکردهای متفاوت دو کشور در توسعه سلاحهای نظامی پیشرفته است.
بمبها و موشکهای سنگر شکن ایالات متحده و روسیه هر دو برای نفوذ به سازههای مستحکم زیرزمینی طراحی شدهاند، اما تفاوتهای قابل توجهی در طراحی، عملکرد و ویژگیهای فنی آنها وجود دارد.
تفاوتهای کلیدی بین بمبهای سنگر شکن آمریکا و روسیه
۱. نوع و ساختار مواد منفجره
آمریکا: بمب GBU-۴۳/B (معروف به "مادر همه بمبها") حاوی حدود ۸۲۰۰ کیلوگرم ماده منفجره است و از ترکیبی از مواد منفجره قوی مانند TNT و پودر آلومینیوم استفاده میکند. این بمب به گونهای طراحی شده که پیش از برخورد با زمین منفجر شود تا بیشترین فشار را ایجاد کند.
روسیه: بمب FOAB (معروف به "پدر همه بمبها") حاوی ۷۱۰۰ کیلوگرم ماده منفجره است و قدرت انفجاری آن چهار برابر بیشتر از بمب آمریکایی است. این بمب از نانوفناوری برای افزایش قدرت انفجار خود بهره میبرد و توانایی ایجاد خلأ را دارد.
۲. روش پرتاب
آمریکا: بمب GBU-۴۳/B معمولاً توسط هواپیمای باربری C-۱۳۰ پرتاب میشود. این بمب به صورت چتری از هواپیما رها میشود و سپس با استفاده از بالچهها به سمت هدف شیرجه میزند.
روسیه: بمب FOAB توسط هواپیمای توپولف TU-۱۶۰ پرتاب میشود. این بمب به صورت مستقیم از هواپیما رها میشود و نیازی به سیستم چتر ندارد.
۳. شعاع انفجار و قدرت تخریب
آمریکا: شعاع انفجار بمب GBU-۴۳/B حدود ۱۵۰ متر است، که برای ایجاد اثرات روانی بر دشمن نیز طراحی شده است.
روسیه: شعاع انفجار FOAB تقریباً ۳۰۰ متر است، که دو برابر شعاع انفجار بمب آمریکایی است. این بمب با ایجاد تودهای از مواد آتشزا در شعاع انفجاری خود، توانایی نابود کردن مناطق وسیعی را دارد.
بمبهای سنگر شکن آمریکایی بیشتر در جنگهای مدرن، مانند جنگ عراق، برای هدف قرار دادن تأسیسات زیرزمینی دشمن استفاده شدهاند. اما روسیه از بمب FOAB برای نشان دادن قدرت نظامی خود استفاده کرده و ادعا میکند که این سلاح میتواند تأسیسات زیرزمینی مهم را نابود کند.
در نهایت، هر دو کشور ایالات متحده و روسیه به توسعه سلاحهای سنگر شکن پرداختهاند که هر کدام ویژگیها و قابلیتهای خاص خود را دارند. در حالی که بمبهای آمریکایی بیشتر بر روی قدرت تخریب و اثرات روانی تمرکز دارند، بمبهای روسی با استفاده از فناوریهای نوین سعی در افزایش قدرت تخریب دارند.
روایت بمبهای نفوذگر: سلاحهایی برای عمق زمین
ایالات متحده برای مقابله با تهدید رو به رشد تاسیسات هستهای زیرزمینی، به ویژه در کشورهایی مانند ایران، دست به ساخت سلاحهای جدیدی زده است. یکی از این سلاحها، بمب نفوذگر عظیم الجثه GBU-۵۷ است.
این بمب ۱۳.۶ تنی قادر است با سرعت بسیار زیاد تا عمق ۶۰ متر به درون زمین نفوذ کند و پس از رسیدن به هدف، با انفجاری مهیب آن را نابود کند. بدنهی این بمب از آلیاژهای بسیار مقاوم ساخته شده است تا بتواند فشار ناشی از برخورد با زمین را تحمل کند. علاوه بر این، سیستم هدایت دقیق GPS به این بمب اجازه میدهد تا با دقت بسیار بالا به هدف خود اصابت کند. برای بهبود توانایی نفوذ در لایههای گرانیت و فولاد، مشابه آنچه در تاسیسات ایرانی وجود دارد، چندین بار آزمایش شده است و ممکن است برای تاسیسات بسیار عمیق، مانند تاسیسات ایرانی که بیش از ۱۰۰ متر زیر زمین ساخته شدهاند، کافی نباشد. تنها بمبافکن رادارگریز B-۲ Spirit قادر به حمل دو عدد از این بمبها است.
بمب هستهای تاکتیکی B۶۱ Mod ۱۱ نیز سلاح دیگری است که برای نفوذ به عمق زمین قبل از انفجار طراحی شده است و میتواند چندین متر به بتن و خاک نفوذ کند، هرچند عمق نفوذ آن به اندازه GBU-۵۷ نیست. این بمب قدرت تخریبی قابل تنظیمی دارد و میتواند برای اهداف مختلف با قدرتهای مختلف مورد استفاده قرار گیرد. هر دو بمب GBU-۵۷ و B۶۱ Mod ۱۱ توانایی نفوذ به عمق زمین را دارند، اما B۶۱ Mod ۱۱ به طور کلی برای اهداف کم عمقتر طراحی شده است.
توسعه این نوع بمبها دلایل استراتژیکی دارد. از یک سو، این سلاحها به عنوان یک بازدارنده در برابر تهدیدات هستهای و غیرهستهای عمل میکنند. از سوی دیگر، در صورت وقوع یک حمله، میتوان از آنها برای حمله پیشدستانه به تاسیسات دشمن استفاده کرد.
اما این سلاحها نیز با چالشهایی همراه هستند. تولید و نگهداری آنها بسیار پرهزینه است و انفجار آنها میتواند آلودگی رادیواکتیو ایجاد کند و به محیط زیست آسیب برساند. همچنین، نفوذ به عمقهای بسیار زیاد همچنان یک چالش فنی است و ممکن است نیاز به توسعه فناوریهای جدید داشته باشد.
در نهایت، باید توجه داشت که اطلاعات موجود در مورد این نوع سلاحها به دلایل امنیتی معمولاً طبقهبندی شده است و دسترسی به تمام اطلاعات ممکن است دشوار باشد. با این حال، اطلاعات موجود نشان میدهد که ایالات متحده به طور جدی به دنبال توسعه سلاحهایی است که بتوانند تهدیدات ناشی از تاسیسات هستهای زیرزمینی را خنثی کنند.
ایران در سالهای اخیر پیشرفتهایی در توسعه تسلیحات بومی، از جمله بمبهای سنگرشکن، داشته است. با این حال، اطلاعات دقیق و جزئیات فنی دربارهٔ این تسلیحات بهطور عمومی منتشر نشده است. در حوزهٔ پدافند هوایی، ایران اقدام به طراحی و توسعهٔ سامانههایی برای مقابله با تهدیدات ناشی از بمبهای سنگرشکن دشمن کرده است.
بهعنوان مثال، موشک AGBU (ضد بمب سنگرشکن) برای مقابله با بمبهای هدایتشوندهٔ دشمن طراحی شده و بر روی سامانههای پدافندی مانند سامانهٔ شهید آرمان نصب شده است. این سامانهها با بهرهگیری از فناوریهای پیشرفته، توانایی مقابله با تهدیدات هوایی، از جمله بمبهای سنگرشکن، را دارا هستند، سلاح سنگرشکن سلاح استراتژیک آینده است و ایران نیز حتما باید در این عرصه هم حرف های زیادی برای گفتن داشته باشد.
افسانه کیهان فر