به گزارش ایسنا،عملیات نصر بهعنوان بزرگترین نبرد موتوریزه نیروهای مسلح ایران در طول جنگ تحمیلی محسوب میشود.
این عملیات توسط ستاد مشترک ارتش طرحریزی شد. دو تیپ از لشکر ۱۶ زرهی قزوین و یک تیپ از لشکر ۹۲ زرهی اهواز با مشارکت سپاه پاسداران، بسیج و ستاد جنگهای نامنظم، همچنین با پشتیبانی نیروی هوایی ارتش انجام گرفت.
منطقه عملیاتی نصر، از غرب به جاده سوسنگرد-هویزه، از شرق به رودخانه کارون، از شمال به جاده حمیدیه-سوسنگرد و از جنوب به پادگان حمید محدود بود.
در این عملیات هنگهای ارتش ایران به سمت نیروهای عراقی که بخشهایی از خاک ایران را در مناطق اطراف اهواز، اندیمشک و سوسنگرد اشغال کرده بودند، پیشروی کردند.
در ابتدا عملیات با پیشروی برقآسای نیروهای ایرانی همراه شد اما در ادامه عراقیها پاتکهای سنگینی را در سه جبهه تدارک دیدند.
نیروهای زرهی دو طرف برای مدت سه روز در مقابل یکدیگر جنگیدند. سرانجام نیروهای مسلح ایران به دلیل عدم پشتیبانی لازم از جمله سوخت و مهمات مجبور به عقبنشینی شدند.
شرح عملیات
در ساعت ۱۰ روز سهشنبه ۱۵ دیماه ۱۳۵۹، تک لشکر ۱۶ زرهی به مواضع دشمن آغاز شد. یک گروه رزمی از لشکر ۹۲ زرهی نیز با استفاده از پل نصبشده بر روی کارون در منطقه فارسیات، از این رودخانه عبور کرد و گروه رزمی دیگری از این لشکر از کرانه غربی کارون در محور ملیحان عبادیه به سمت غرب پیشروی خود را آغاز نمود.
زمانی که تانکهای واحد جلودار به تیررس موشکهای ضدتانک رسیدند، دشمن بر روی آنها آتش گشود و تعدادی تانکهای لشکر ۹۲ زرهی هدف قرار گرفتند و گردان سوار زرهی این لشکر که از کارون عبور کرده بود، در غرب این رودخانه متوقف شد.
هرچند حرکت لشکر ۹۲ زرهی در آغاز عملیات متوقف گردیده بود ولی با عبور از کارون و استقرار در غرب آن، جناح شرقی لشکر ۵ مکانیزه عراق را مورد تهدید قرار داد و بدینوسیله از بهکارگیری نیروهای این لشکر در منطقه کرخه کور ممانعت به عمل آورد و در نتیجه یکی از اهداف عملیات تأمین شد.
غافلگیری دشمن در مرحله اول عملیات
رزمندگان لشکر ۱۶ زرهی با روحیه فوقالعاده قوی عملیات را آغاز کردند و با سرعت به سمت مواضع دشمن در کناره کرخه کور پیشروی کردند.
تیپ ۳ این لشکر با عبور از خط تیپ ۲ لشکر ۹۲ زرهی در جنوب جاده حمیدیه سوسنگرد، در ساعت ۱۰:۲۵ با دشمن متجاوز درگیر شد. همانگونه که پیشبینی میشد، نیروهای دشمن غافلگیر شدند. افراد دشمن که انتظار حمله در ساعت ۱۰ را نداشتند، سراسیمه فرار کردند و تعدادی از آنها که لباس کامل نظامی بر تن نداشتند، به اسارت درآمدند.
سرعت پیشروی لشکر ۱۶ زرهی غیرقابلتصور و غافل گیرانه بود؛ بهنحویکه در ساعت اول تک، نیروهای دشمن در شمال کرخه کور، منهدم شدند یا عقبنشینی کردند یا به اسارت درآمدند.
خودداری دشمن از نشان دادن واکنش بهقدری غیرمنتظره بود که قرارگاه مقدم نیروی زمینی احتمال داد دشمن دامی گسترده است و میخواهد نیروهای ایرانی را به قتلگاه بکشاند! لذا در ساعت ۱۱ به لشکر ۱۶ زرهی دستور داد مراقب باشد که تانکها و نفربرها به دام موشکهای ضدتانک دشمن نیفتند و تأکید کرد که تا پایان مرحله یکم، با هماهنگی و با رعایت تأمین ادامه یابد.
در ساعت ۱۱، دشمن با اجرای آتش سنگین توپخانه به منطقه عقب تیپ ۱ زرهی و شرق هویزه، عکسالعمل نشان داد ولی تیپ ۱ بدون توجه به آتش توپخانه دشمن در جنوب کرخه کور به سمت شرق به پیشروی خود ادامه داد و در ساعت ۱۱:۲۷ به آبادی ابوسعید در جنوب کرخه کور رسید و در کمتر از ۲۰ دقیقه بعد، عناصر آن به حوالی آبادی قیصریه رسیدند و در خط تیپ ۳ زرهی قرار گرفتند.
در نتیجه دو تیپ لشکر ۱۶ زرهی در خط مقدم و در محور غربی شرقی قرار گرفتند. در ساعت یازده: پنجاه نیروهای دشمن که از خود مقاومت نشان میدادند توانستند از سرعت پیشروی تیپ ۳ زرهی در شمال کرخه کور بکاهند ولی مقاومت دشمن خیلی زود درهمشکسته شد و تیپ ۳ به پیشروی خود ادامه داد و نیروهای دشمن را در شمال کرخه کور منهدم کرد یا آنها را به سمت جنوب، به عقب راند.
در ساعت ۱۲:۲۷ عناصر این تیپ با رسیدن به کرانه شمالی کرخه کور با استفاده از پلهای احداثی دشمن از آن عبور کردند. لشکر ۱۶ زرهی به تیپ نیز دستور داد به پیشروی ادامه دهد و تلاش کند همچنان در خط تیپ ۳ زرهی قرار داشته باشد.
در ساعت ۱۲:۵۰ دشمن مجدداً در مقابل تیپ ۳ زرهی از خود مقاومت جدی نشان داد. لشکر ۱۶ زرهی برای در هم شکستن مقاومت دشمن از قرارگاه جنوب درخواست کرد هلی کوپترهای رزمی و هواپیماهای نیروی هوایی به منطقه نبرد اعزام شوند؛ ضمناً آتش توپخانه نیز روی منطقه مقاومت دشمن متمرکز شود.
لشکر ۱۶ زرهی همچنین به تیپ ۲ لشکر ۹۲ زرهی دستور داد یک گروه رزمی به منطقه تیپ ۳ زرهی اعزام کند و زیر امر آن تیپ قرار دهد. با پشتیبانیای که از تیپ ۳ زرهی به عمل آمد، مقاومت دشمن درهمشکسته شد و تیپ در ساعت ۱۰: ۱۳ با منهدم کردن تعداد زیادی از تجهیزات دشمن به پیشروی خود ادامه داد.
تیپ نیز با نیروهای دشمن که در حال عقبنشینی، بودند تماس گرفت؛ ولی با مقاومت آنها مواجه شد و در نزدیکی روستای «خویش» متوقف گردید و برای درهم شکستن مقاومت دشمن درخواست پشتیبانی هوایی کرد.
تا ساعت ۱۴، عناصر خط مقدم دشمن شامل یگانهای تیپ ۴۳ لشکر ۹ زرهی، توسط تیپ زرهی تارومار شدند و حدود هفتصد نفر از نیروهای عراقی به اسارت درآمدند و مقدار زیادی تجهیزات دشمن شامل تانک، نفربر، خودرو چرخدار و تعدادی توپ به دست سربازان ایرانی افتاد؛ اما تخلیه أسرا و غنایم به علت کمبود وسایل و امکانات با مشکلاتی مواجه شد.
مرحله اول عملیات در ساعت ۱۶ روز ۱۵ دی به پایان رسید و حدود هشتصد نفر از نیروهای دشمن به اسارت درآمدند و کناره شمالی کرخه کور از لوث وجود نیروهای عراقی پاک شد و قسمتی از وسایل تیپ زرهی دشمن منهدم یا به دست نیروهای ایرانی افتاد.
عملیات احاطهای/اهتزار پرچم ایران در آنسوی کرخه نور
فرمانده اسبق لشکر ۱۶ زرهی قزوین و فرمانده عملیات نصر، مرحوم امیر سیروس لطفی، درباره این عملیات میگوید:
بنده رأس ساعت ۹:۳۰ صبح، هر چی نیروی جمعی توپخانه داشتیم، به خط کردیم. تیپ ۳ در شرق و تیپ ۱ در غرب قرار گرفتند. نیروی احتیاط هم نداشتیم.
هشت تانک از تیپ ۲ اهواز به فرماندهی مرحوم شهید شهبازی در اختیار ما گذاشتند که اگر یکوقت تجهیزات کم آوردیم، آنها را به کار ببریم.
درست در ساعت ۹:۳۰ با رمز «اللهاکبر» فرمان آتش دادیم. سی دقیقه تمام نیروها آتش ریختند، تیپ، عمل احاطهای را انجام داد و رفت پشت سر دشمن. تیپ ۳ «جبههای» عمل میکرد؛ خودم هم با نفربر پشت سر آنها بودم
آن ساعت که راه افتادیم ساعت ۱۱:۲۰ دقیقه عملیات به پیروزی رسید که به نظر خودم در تاریخ جنگهای دنیا بینظیر است! آن موقع در اولین عملیات ارتش، ۱۲:۰۰ اسیر گرفتیم. تعداد غنایم آنقدر زیاد بود که همه را نتوانستیم به عقب بیاوریم.
اتفاقاً فیلم مربوط به تمام این صحنهها و اتفاقات موجود است و خبرنگاران آنها را ضبط کردهاند بعد از پیروزی، عملیات پرچم مقدس کشورمان را در آنسوی کرخه نور به اهتراز در آوردیم.
حضور مقام معظم رهبری در منطقه عملیاتی
حضرت آیتالله خامنهای، حفظه الله تعالی، تشریف آوردند همانجا به امامت معظم له نماز خواندیم و بهاتفاق ناهار خوردیم.
تیمسار فلاحی داشت از بالای یک دیوار، عقبنشینی عراقیها را نگاه میکرد؛ چون آنها در حین عقب رفتن مهمات خودشان را آتش میزدند. چند دستگاه تانک هم عقبرفته بودند و در داخل کرخه نور افتاده بودند.
بهاینترتیب، ما شش پل را سالم از بعثیها در اختیار گرفتیم و آماده دستور بعدی شدیم که عملیات را تا پادگان حمید ادامه بدهیم؛ چون این پادگان از دور دیده میشد.
عدم الحاق توسط لشکر ۹۲ زرهی و محاصره نیروها
همان شب دستور دادم که نیروها دورادور در وضعیت دفاعی قرار بگیرند؛ چون امکان پاتک دشمن وجود داشت. لشکر ۹۲ زرهی که در شرق منطقه حضور داشت و قرار بود که از دو سمت از کارون عبور کند و به ما ملحق شود، به عللی نتوانست پیشروی خودش را ادامه بدهد و بهنوعی زمینگیر شد. درنتیجه ما بهاصطلاح مثل یکلقمه چرب و نرم در جلوی یک سپاه و یک لشکر زرهی و مکانیزه که جزو قویترین لشکرهای صدام بود و گارد جمهوری عراق قرار گرفتیم.
در کنار همه اینها نیروی هوایی عراق هم بود که آن زمان روسها (شوروی سابق) آن را هدایت میکردند. من خودم با بیسیم مکالمات آنها را گوش میدادم و میشنیدم که آنها روسی صحبت میکردند. بعثیها حمله میکردند و نیروهای ما را به رگبار میبستند.
از روز ۱۷ دی شروع به پانک کردند هم از هوا و هم از زمین. اولین کاتیوشایی که زدند بهردیف اول نیروهای ما اصابت کرد و کلی خسارت دیدیم و زمینگیر شدیم. از آنطرف آنها شروع به حرکت کردند و از این، طرف ما نه جادهای داشتیم که به ما مهمات و کمک پرسد و نه اصلاً مهماتی داشتیم. عراقیها شروع به زدن تانکهای ما کردند. یادم نمیرود تیمسار جوادی فرمانده تیپ ۳ از پشت بیسیم فریاد میزدند که الآن یکی دیگر را هم زدند...پشت بیسیم گفتم: اینطور نگو! لااقل به شکل کد و با رمز خبررسانی کن. ما شروع کردیم به دفاع کردن درحالیکه مهمات نداشتیم، نفراتمان کم شده بودند تعدادی از تانکهای ما نابودشده بود.
من در یکی از این خودروهای آهوی بیابان نشسته بودم که یک موشک آرپیجی ۷ آمد و از روی سقف خودرو عبور کرد و گوشهای از قسمت دم موشک در سقف خودرو باقی ماند. واقعاً یک معجزه رخداده بود.
تیمسار ظهیرنژاد دستور داده بود که نیروهای نامنظم و سپاه، مستقل عمل کنند؛ ولی ما بررسی کردیم و دیدیم که این افراد سلاح پشتیبانی ندارند.
شهید دکتر چمران گفت که ما بهعنوان نیروی نفوذکننده خودمان عمل میکنیم و جلو میرویم. از طریق هماهنگی با فرمانده سپاه اهواز، سیصد نفر با سلاح سبک در اختیار لشکر ما گذاشتند. آنها را به دو گروه تقسیم کردیم، ۱۵۰ نفر به تیپ ۳ و ۱۵۰ نفر به تیپ ۱ دادیم که اینها بهعنوان راهنما در جلو حرکت کنند؛ چون گفته بودند ما منطقه را بلدیم.
تا جفیر
در لحظهای که پاتک شروع شد، بهیکباره همه بچهها هجوم آوردند که میخواهیم برویم جلو. هرچقدر هم میگفتیم که جلو نروید، اهمیتی نمیدادند! در همین حین مقام معظم رهبری با ماشین کنار نفربر من آمدند و فرمودند: لطفی، وضعیت در چه حال است؟
گفتم: حاجآقا، همانطور که ملاحظه میفرمایید الآن وضع ما بدین گونه است و شدیداً تحت پانک دشمن هستیم. همینکه من این را گفتم یک گلوله کاتیوشا ردیف پشت سر ما را زد. بهمحض آنکه این اتفاق افتاد حضرت آیتالله خامنهای به داخل نفربر نقلمکان کردند. داخل تقریر با معظم له در مورد موقعیت و شرایط منطقه و ایثارگری رزمندگان صحبت کردم. هنگامی هم که به تهران برگشتند، در مجلس سخنانی را در دفاع از عملکرد نیروهای ایرانی بیان فرمودند.
بههرحال پاتک ادامه پیدا کرد و آن سیصد نفر هم تا جفیر جلو رفتند که عراقیها آنها را گرفته بودند و به شهادت رسانده بودند الآن زیارتگاهی در آنجا ساختهشده است.
ازنظر پشتیبانی خیلی مشکل داشتیم فشاری که در آن موقع به نیروهای ما از طرف ارتش عراق وارد میشد، بسیار زیاد بود. ساعتبهساعت به مرز ایران حمله میشد تا اینکه نیروهای عراقی نزدیکیهای اهواز رسیدند؛ به آب تیمور در ۲۱ کیلومتری اهواز... بایستی لشکر را پشتیبانی و حمایت میکردند.
آقای غرضی خیلی شاهد خوبی است؛ البته اگر اینجا میبود. چون ایشان هم حضور داشت. من پشت بیسیم داد میزدم هواپیما بفرستید کمک بفرستید! ولی هیچ اهمیتی داده نمیشد. ما حتی پشت سرمان نیز جاده نداشتیم
فرمان عقبنشینی
علی رستمی منفرد فرمانده گروهان تیپ، ۳ از مقاومت و تصمیمات و مشاهداتش در روز ۱۶ دی روایت میکند:
دستور دادند که بیایید عقب من هم به بچهها دستور دادم سریعاً خودتان را بکشید عقب. یک پلی هم بود میخواستند پل را منفجر کنند که عراقیها نتوانند بیایند اینطرف رودخانه تا آن مناطقی که ما آزادکرده بودیم لااقل دستمان بماند.
ما شب را آنطرف رودخانه بودیم و صبح عقبنشینی کردیم. فردا صبح حدوداً ۹ بود که به ما دستور دادند بیایید اینطرف رودخانه. رودخانه آب زیادی نداشت؛ ولی قابلعبور برای تانک و نفربر نبود ولی نفر میتوانست عبور کند.
درهرصورت ما آمدیم که از پل رد بشویم بهمحض اینکه من رفتم آنطرف دیدم یکی از بچههای گردان ۱۲۴ دارد بهتندی میآید که یک آن با موشک او را زدند، موشک به سرش خورد و خدا سر شاهد است که ده متر بدن بدون سر این سرباز دوید و بعد افتاد! چون از گردان دیگری بود و خیلی دور بود، او را نشناختم.
تک بسیار ناجوری انجام دادند؛ یعنی هر تانک با یک موشک پی ام بی و با یک بلدوزر میآمدند. ما هم که خاکریز نداشتیم، سنگر نداشتیم و خیلی هم مهمات نداشتیم.
هواپیماهای عراقی هم مانور میدادند؛ اجازه خودنمایی به ما نمیدادند. به هر نحوی بود ما روز شانزدهم را مقاومت کردیم. تیپ ما در اینطرف رودخانه و تیپ ۱ در آنطرف رودخانه، مقاومت انجام میدادیم
فرمانده تیپ ۳ در ساعت ۱۳:۱۰ گزارش داد که در اثر فشار بیشازحد دشمن، نیروها مجبور به عقبنشینی شدهاند؛ اما تلاش میکنم پل را منفجر کنم. در این زمان خلبانان هلی کوپترها گزارش دادند که نیروهای دشمن را در شمال کرخه کور مشاهده کردهاند. فرمانده تیپ ۳ زرهی، سرهنگ محمدجوادی در پیامی که مجدداً فرستاد گفت: من تا آخرین لحظه مقاومت میکنم. این وطن من است. آخر من این وطن را دوست دارم.
او بهتنهایی در کنار پل کرخه مانده بود و پافشاری میکرد و عقب نمیآمد سرانجام فرمانده لشکر، معاون خود را به منطقه تیپ ۳ فرستاد و او با اصرار توانست سرهنگ جوادی را به عقب بیاورد.
منبع:
صیفیکار، محسن، آن شش ماه، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان همدان، تهران ۱۴۰۲، صص ۶۰۳، ۶۰۴، ۶۰۵، ۶۰۷، ۶۰۸، ۶۰۹، ۶۱۰، ۶۱۱، ۶۴۴، ۶۵۲
انتهای پیام