به گزارش اقتصادنیوز به نقل از اکوایران، در کتابها و فیلمها، پیشبینی آنچه که برای یک زورگو اتفاق خواهد افتاد، آسان است. آنها مدتی قهرمان داستان را آزار میدهند، اما در نهایت کسی مقابلشان خواهد ایستاد، ضعفهایشان را فاش خواهد کرد و آنها را به آنچه سزاوارشان است خواهد رساند. شما این داستان را بارها دیدهاید: هری پاتر دراکو مالفوی را تحقیر میکند و ولدمورت را شکست میدهد؛ مارتین مکفلای بیف را نه یکبار بلکه سه بار شکست میدهد؛ سیندرلا به شاهزاده خوشتیپ میرسد و خواهران ناتنی بداخلاقش هیچ چیزی گیرشان نمیآید. تام براون بر فلشمن غلبه میکند، الیزابت بنت به لیدی کاترین دو بورگ پاسخ میدهد و عشق آقای دارسی را به دست میآورد. این طرح داستانی آشنا یادآوری آرامبخشی است که در نهایت خوبی بر بدی غلبه میکند.
به نظر میرسد ترامپ، ماسک و دستیارانشان معتقدند میتوانند کل جهان را قلدرانه تهدید کنند. او حتی هنوز سوگند وفاداری نخورده است، و در حال تهدید کشورهای خارجی با تعرفهها و تحریمهای دیگر است. او تهدید به شکایت از روزنامههایی میکند که او را نقد میکنند و رهبران شرکتی را که از خط او پیروی نمیکنند، مجازات خواهد کرد. به نظر میرسد نامزد ترامپ برای ریاست افبیآی و برخی از قانونگذاران جمهوریخواه مشتاقاند مخالفان سیاسی او را هدف قرار دهند. این رویکرد فراتر از معاملهگری است؛ این یک تلاش آشکار برای اخاذی، قلدرانه تهدید کردن و وادار کردن دیگران به تسلیمهای پیشگیرانه، بر اساس ترس از این است که ترامپ ممکن است چه کاری انجام دهد تا به آنها آسیب برساند.
تعجبآور نیست که ترامپ فکر میکند این رویکرد کار خواهد کرد. حزب جمهوریخواه، به عنوان مجموعهای بدنام از فرصتطلبان بیاصول نمایان شده است که شجاعت جمعی یک کاسه ژله را دارند. رهبران ثروتمند شرکتها در حال تلاش برای جلب توجه ترامپ هستند، رسانههای خبری که روزگاری ممتاز بودند مانند ایبیسی و لسآنجلس تایمز در حال بالا بردن پرچم سفید هستند، و نظریهپردازان بدون شجاعت با انگشت در باد در حال تغییر جهت هستند. من انتظار دارم دانشگاهها و دیگر منابع تفکر مستقل نیز شروع به عقبنشینی و کاهش مقاومت کنند.
به نظر میرسد ستارگان در آسمان جهانی پشت سر آنها در حال صفبندی هستند. اروپا از نظر اقتصادی در رکود است و از نظر سیاسی دچار شکاف است. دولت ترودو در کانادا در وضعیت بحرانی قرار دارد. روسیه در حال گسترش بیش از حد است. اقتصاد چین در آستانه رکود است و در برابر فشار آسیبپذیر است. محور مقاومت در خاورمیانه در آشفتگی به سر میبرد و برکناری بشار اسد، رئیسجمهور سوریه، تنها آخرین ضربه به تلاشهای آن برای به چالش کشیدن تسلط ایالات متحده و اسرائیل است.
تعجبآور نیست که دولت ایالات متحده که در حال ورود است، فکر میکند اکنون زمان آن است که آمریکا بیشترین فشار را بر هر کسی که حاضر نباشد آنچه ترامپ میخواهد را به او بدهد، وارد کند. و در نگاه اول، به نظر میرسد که این رویکرد در حال کار کردن است: نخستوزیر کانادا جاستین ترودو در حال حاضر سفر خود را به مارآلاگو انجام داده است؛ اعضای ناتو اکنون در حال صحبت در مورد هدف ۳ درصدی از تولید ناخالص داخلی برای هزینههای دفاعی هستند و رئیسجمهور ایران همچنان میگوید که میخواهد تنشها با دنیای خارج کاهش یابد. به نظر میرسد ایالات متحده و به طور ضمنی ترامپ در حال پیشرفت هستند.
اما آیا ایالات متحده اکنون آماده است تا سیاستهای جهانی را طبق خواستههای ترامپ یا ماسک دوباره تنظیم کند؟ آیا ما شاهد بازگشت به لحظه تکقطبی، بدون آن ایدهآلیسم لیبرال سادهلوحانهای که اولین بار ایالات متحده را به دردسر انداخت هستیم؟ آیا ترامپ واقعاً میتواند کل جهان را قلدرانه تهدید کند؟
در این مورد شک وجود دارد.
یکی از دلایل این بدبینی این است که این فیلم را قبلاً دیدهایم.
در دهه ۱۹۹۰، سیاستمداران و تحلیلگران در ایالات متحده فرض کردند که تاریخ به نفع ایالات متحده در حال پیشرفت است و کشور به کشور در برابر قدرت عظیم ایالات متحده و جذابیت غیرقابل مقاومت سرمایهداری دموکراتیک لیبرال سر فرود خواهند آورد.
تنها مخالفان اندکی باقی میماندند که رهبرانشان پیام را دریافت نکرده بودند. آنها محدود میشدند و در نهایت مجبور میشدند که همراه شوند. اگر این روش کار نکرد، همیشه گزینه تغییر رژیم وجود داشت. با این حال، اوضاع طبق پیشبینیهای خوشبینانهها پیش نرفت و این یکی از دلایلی بود که ما در ابتدا با فردی مثل ترامپ روبرو شدیم.
دوم اینکه، قدرت بیپاسخ باعث نگرانی دیگران میشود و قلدرانه رفتار کردن باعث عصبانیت و کینه مردم میشود. واکنش معمول این است که در برابر فشار ایالات متحده مقاومت کنند، یا به طور آشکار (همانطور که روسیه، چین و جمهوری اسلامی انجام دادهاند)، یا از طریق «تعادل نرم»، همانطور که متحدان ایالات متحده در طول آخرین دوره تکقطبی انجام دادند. رهبرانی که مکرراً سر فرود میآورند با فشارهای داخلی برای مقاومت مواجه خواهند شد، و به ویژه اگر پذیرش خواستههای ترامپ هزینههای سنگینی برای مردم خودشان داشته باشد.
این مشکل با رویکرد صرفاً معاملاتی ترامپ به سیاستها پیچیدهتر میشود. ایالات متحده اغلب از قدرت برتر خود برای فشار آوردن به متحدان جهت انجام خواستههای خود استفاده کرده است، اما این کار را با تأکید بر مجموعهای از ارزشهای مشترک و اصرار بر این که کشور نه تنها در راستای منافع خود بلکه در راستای منافع یک جامعه وسیعتر از کشورهای همفکر عمل میکند، انجام میداد. مشت آهنین وجود داشت، اما دستکش مخملی هم بود. آمادگی ایالات متحده برای فعالیت در چارچوب نهادهای چندجانبه که محدودیتهایی را بر قدرت آن وضع میکرد، موقعیت برتری آن را کمتر تهدیدآمیز و رهبری آن را برای دیگران قابل پذیرشتر میکرد. ترامپ به هیچکدام از این مسائل اهمیتی نمیدهد و حتی شرکای طولانیمدت ایالات متحده نیز از تبعیت بیش از حد و در نتیجه دعوت به درخواستهای جدید محتاط خواهند بود.
علاوه بر این، اگرچه تهدیدات بلندپروازانه ترامپ در کوتاهمدت برای او هزینهای ندارد، اما انجام واقعی این تهدیدات هزینهبر خواهد بود. چون ایالات متحده بزرگتر و قویتر از دیگران است، وضع تعرفهها یا سایر تحریمها ممکن است به دیگران آسیب بیشتری نسبت به ایالات متحده وارد کند. اما وضع تعرفهها یا اقدامات اجباری دیگر هزینهبر است، بهویژه وقتی با کشورهای بزرگتری مانند چین یا کشورهایی که صنعت کشور به مواد اولیه یا کالاهای آنها وابسته است، روبهرو میشود. حتی کشورهای ضعیفتر هم گاهی حاضرند هزینه زیادی بپردازند وقتی که منافع حیاتی آنها در خطر باشد، همانطور که صربستان در مورد کوزوو و جمهوری اسلامی ایران در طول دههها انجام داده است. به طور خلاصه برای اینکه ترامپ چه میزان میتواند از کسی خواستههایش را مطالبه کند، محدودیتهایی وجود دارد.
چهارم، یک قلدر مانند ترامپ میخواهد با اهداف خود رو در رو برخورد کند، چون این کار بیشترین اهرم را برای او ایجاد میکند. او نمیخواهد به طور مستقیم با اتحادیه اروپا (که او قبلاً آن را یکی از «دشمنان» ایالات متحده توصیف کرده بود) برخورد کند؛ او ترجیح میدهد با کشورهای اروپایی به طور جداگانه تعامل کرده و با هرکدام از آنها به صورت مستقل توافق کند. اما این رویکرد بیاثر و وقتگیر است و احتمالا بسیاری از این توافقات جدید اساساً به نتیجه نخواهند رسید.
پنجم، کشورهایی که با یک قلدر روبهرو هستند، راههای زیادی برای وانمود کردن به همکاری بدون رعایت واقعی آن دارند. همانطور که در حال حاضر میبینیم، برخی از رهبران هوشمند خارجی ممکن است به خود ترامپ نیکی کنند و بگویند که آمادهاند هر آنچه را که او در ذهن دارد، بررسی کنند، در حالی که تنها امتیازات جزئی یا صرفاً نمادین ارائه میدهند.
کانادا گفته است که کاملاً مایل است مرزها را سفت و سخت کند و کنترل محمولههای پیشسازهای فنتانیل را به ایالات متحده اعمال کند، اما این یک وعده بیمعنی است زیرا کانادا منبع عمدهای از مهاجران غیرقانونی یا مواد شیمیایی پیشساز نیست. کشورهای دیگر رویکرد مشابهی را اتخاذ خواهند کرد: به ترامپ خواهند گفت که آنچه او میخواهد را انجام خواهند داد و سپس پا پس میکشند، همان کاری که چین در دوران اول ریاستجمهوری او موفق شد انجام دهد. این یک راه دیگر است که رویکرد صرفاً معاملاتی و عمدتاً دوطرفه شکسته میشود: وقتی با تمام جهان بهطور یکبهیک روبرو هستید، نظارت بر اینکه چه کسی وعدههایش را انجام میدهد و چه کسی از آن سر باز میزند، به یک کار طاقتفرسا تبدیل میشود.
ششم، به یاد داشته باشید که ترامپ بیشتر از آنکه به دستاوردهای واقعی اهمیت دهد، به ظاهر اهمیت میدهد. او فکر میکند که آن دیدارها با رهبر کره شمالی، کیم جونگ اون، موفقیت بزرگی بودند: تمام جهان تماشا میکرد و آمار بینندگان عالی بود. با این حال، هیچ چیزی از تمام این هیاهو به دست نیامد و این کیم بود نه ترامپ، که برنده بزرگ بود. او از اعتبار و مشروعیتی که از ملاقات مستقیم با رئیسجمهور ایالات متحده به دست میآید بهرهبرداری کرد و ترامپ دست خالی برگشت.
همچنین ایالات متحده همهکاره نیست. به عنوان مثال، بازار اوراق قرضه ذهنیت خود را دارد و ترامپ ممکن است متوجه شود که چقدر میتواند قدرتمند باشد اگر کسری بودجه ایالات متحده افزایش یابد یا تورم بهطور جدی بازگردد. کنترل ترامپ بر سیاست داخلی چندان محکم نیست: حاشیه برتری حزب جمهوریخواه در مجلس نمایندگان و سنا بسیار باریک است و انتخاب او به هیچ وجه همانطور که ادعا میکند، پیروزی قاطعانه نبود. چند اشتباه؛ و هر نماینده کنگره که در انتخابات ۲۰۲۶ کاندیدا است، شروع به پیدا کردن راههایی برای فاصله گرفتن از او خواهد کرد. تمایل چند ده نفر از جمهوریخواهان به مخالفت با ترامپ در مورد لایحه اخیر تأمین بودجه دولت نیز نشانهای از محدودیتهایی است که او با آن مواجه خواهد بود. و همهی تهدیدها و تبلیغات در رسانههای اجتماعی نمیتوانند قوانین فیزیک، شیمی و زیستشناسی را تغییر دهند: محیطزیست هیچ توجهی به آنچه ترامپ در شبکه اجتماعی تروث میگوید ندارد و ویروسها به تکامل خود ادامه خواهند داد، مهم نیست که نامزد او برای وزارت بهداشت و خدمات انسانی، رابرت اف. کندی جونیور، چه باورهایی داشته باشد یا کارشناسان شبکه فاکس نیوز چه بگویند.
و سرانجام، هر رئیسجمهور ایالات متحده با برخی شگفتیهای ناخوشایند روبرو میشود. مشکلات یا بحرانهایی که پیشبینی نکرده بودند یا برای آن برنامهریزی نکرده بودند. برای جورج بوش پسر، ۱۱ سپتامبر بود؛ برای باراک اوباما، بهار عربی و اشغال کریمه توسط روسیه؛ برای جو بایدن، حمله روسیه به اوکراین و کشتار در غزه، لبنان و کرانه باختری. در دوران اول ریاستجمهوری ترامپ، پاندمی و کووید بود و نحوه اشتباه مدیریت این بحران پیشبینینشده یکی از دلایل اصلی شکست او در انتخابات ۲۰۲۰ بود. با تشکیل یک نمایش بیکفایت از یک دولت، با افراد بیکفایت در برخی زمینههای کلیدی، ترامپ ۲.۰ ممکن است آمادگی لازم برای هر مشکلی که به میز تصمیمگیری برسد را نداشته باشد.
برای روشن شدن وضعیت: من نمیگویم ترامپ نمیتواند چوب بزرگ را به نمایش بگذارد (از قدرت و تهدید استفاده کند) و برخی کشورها را مجبور کند تا به او آنچه را که میخواهد بدهند. اگر افراد به اندازه کافی تهدید شوند، تعدادی از اهداف او بدون شک مجبور به رعایت خواهند شد. هر وقت این اتفاق بیفتد، او تمام اعتبار را به خود اختصاص خواهد داد (حتی اگر منافع واقعی کم باشد) و امیدوار خواهد بود که همه از تهدیدهایی که نتیجه ندادند یا شکست خوردند، غافل شوند. با توجه به توانایی ثابت شده او در متقاعد کردن مردم به بسیاری از چیزهایی که به وضوح درست نیستند و عدم توانایی اثباتشده رسانههای خبری در پاسخگویی به او، این رویکرد ممکن است حتی آمریکاییها را متقاعد کند که او کار بزرگی انجام میدهد. اما چیزی که این کار نخواهد کرد، تولید یک سری پیروزیهای واقعی در سیاست خارجی است. این ممکن است حتی به نوعی مجازات منتهی شود که رماننویسان و فیلمنامهنویسان دوست دارند. این فیلمی است که من دوست دارم تماشا کنم.