منتقدان میگویند: وزیر آموزش و پرورش به جای تمرکز بر بحرانهای واقعی آموزش، مثل وضعیت روانی دانشآموزان، معدلهای پایین، حقوق کم معلمان، شکاف آموزشی، بازماندگان از تحصیل، آبروریزی در آزمونهای بینالمللی و موارد فراوان دیگر، اولویتها را گم کرده است.
انجام کارهای نمادین در بین سیاستمداران و مسئولان در تمام جهان مرسوم است. مثلا دونالد ترامپ در دوران رقابتهای انتخاباتی به مکدونالد رفت و مشغول سرخ کردن سیبزمینی و سرویس دادن به مشتریان شد یا در نمونه مشهور دیگری نخستوزیر هلند بعد از آنکه لیوان قهوه از دستش افتاد، وسائل کار را از کارگران گرفت و خودش کف سالن را تمیز کرد. نارندرا مودی؛ نخستوزیر فعلی هند نیز در اکثر سفرهایش به ایالتها در کنار مردم عادی به امور روزمره نمادین مثل دوشیدن شیر گاو، کشاورزی یا پخت نان میپردازد. جاستین تردو؛ نخستوزیر کانادا نیز در فعالیتهای نمادین مشهور است، از تهیه غذا و افطار کردن در کنار مسلمانان این کشور تا حضور در کارخانه چوببری و دست به ارّه شدن. همچنین ویدئوهای فراوانی از شاهزاده ویلیام دوک ادینبورو و ولیعهد بریتانیا هم در دسترس است که در کنار مردم عادی مشاغل مختلف را تجربه میکند.
اما چرا رفتار وزیر آموزش و پرورش مثل نمونههای مذکور نهتنها با استقبال مردمی مواجه نمیشود، بلکه مورد انتقاد قرار میگیرد؟ البته این بدبینی و طعنهها محدود و مخصوص به آقای وزیر نیست و تقریبا هر مسئولی در جمهوری اسلامی سعی میکند از خود چهرهای مردمی و خاکی به نمایش بگذارد با ناباوری و انتقاد عمومی با کلیدواژهی کار نمایشی روبهرو میشود.
علت را باید در آنجا جستجو کرد که نمونههای بینالمللی یادشده در کار اصلی خود تاحد قابل قبولی موفق بودهاند و بههمین جهت مردم رفتار پوپولیستی آنها را میپذیرند و آن را به مثابه امری نمادین، نه نمایشی، تفسیر میکنند.
اما از آنجا که مسئولان ما عموما اولویتها را گم میکنند، در ابتداییترین وظایف خود درمیمانند و با افزایش نارضایتی، به خشم و بیاعتمادی عمومی دامن میزنند، هرنوع اتصالی میان آنها و زیست روزمره مردم- حتی اگر واقعی و صادقانه باشد- فریبکاری انگاشته میشود.
شاید بهترین نمونه این رفتار محمود احمدینژاد در دوران ریاستجمهوریاش باشد که کاپشن میپوشید، لباس پاکبانی بهتن میکرد، روی موکت میخوابید، در باغچهاش سبزی میکاشت و خلاصه از «پ» پوپولیسم تا «میم» آن را با نهایت هنرمندی در صحنه سیاست ایران به نمایش میگذاشت اما در واقع مشغول حیفومیل کردن ثروت و آینده کشور بود، با حرفهایش زلزله هفت ریشتری تحریمها را بر سر ایرانیان آوار کرد، با استخدام فلهای غیرمتخصصان و خانهنشین کردن متخصصان و حذف اکثر نهادهای نظارتی باب فسادهای میلیاردی در ایران را گشود و بلایی بر سر این کشور آورد که ترمیماش به عمر ما نمیرسد.
حالا که زمان، دست معجزه هزارهی سوم را رو کرده، مردم با خود میگویند: بهتر نبود رئیسجمهورمان کتوشلواری باشد، بهجای موکت روی تخت بخوابد و بهجای پراید، پرادو داشته باشد، اما در عوض موجب سربلندی و ثروتمند شدن کشور شود و کاری کند که بدون آیندهفروشی بهترین زندگی را داشته باشیم؟
احمدینژاد در دوران ریاستجمهوریاش ۸۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی داشت که با نرخ دلار ۸۰ هزار تومانی امروز برابر است با ۶۴۰۰ هزار میلیارد تومان. برای اینکه به عمق فاجعه عملکرد دولت مهرورز پی ببرید کافیست بدانید متخصصان میگویند با این مبلغ میتوانستیم کل صنعت کشور را دوبار نابود کنیم و از اول بسازیم.
فرق امروز با دوره احمدینژاد این است که او یکبار برای همیشه پرونده پوپولیسم در ایران را بست و به مردم آموخت که بهجای صحنهآرایی، حواسشان به پشت صحنه باشد و مسئولان را نه از روی سادهزیستی و نمایش، بلکه از روی عملکردشان قضاوت کنند. هرچند مدتیست آش آنقدر شور شده که بسیاری نهتنها کارآمدی ندارند،بلکه حتی تمارض به سادهزیستی و مردم داری هم نمیکنند و درحالی که در ولنجک و باستیهیلز ساکن شده و آقازادهها را به فرنگ میفرستند، مردم را به قناعت و سادهزیستی توصیه میکنند.
به همین جهت توقع ملت از وزیر آموزش و پرورش حل اقیانوس چالشها و مشکلات این حوزه است، نه بنّایی در سفر استانی! ملت میگویند: آقایان مسئول شما وظایف خود را بهدرستی انجام دهید و رفاه و آزادی را برای مردم فراهم بفرمایید، آنوقت ما قول میدهیم خودمان وردست شما شویم و ملات درست کنیم.
۴۷۲۳۲