وقتی به پزشک مراجعه می کنیم اولین اصل بدیهی گفتن واقعیت ها درباره خودمان است. اگر در بیان واقعیت ها کوتاهی کنیم روند تشخیص بیماری و درمان آن به تاخیر خواهد افتاد و نخستین کسی که از این امر زیان می بیند خود ما هستیم. اما پزشکی تنها عرصه ای نیست که واقعیت و حقیقت در آن حرف اول را می زند تقریبا تمام سطوح زندگی فردی و اجتماعی آدمیزاد با میزان حقیقت و راستی تنظیم می شود و در این میان واگویی مشکلات جامعه به دلیل وسعت و پیچیدگی ماهیت خود حساسیت مضاعفی می یابد.
این ها همه را گفتیم تا بگوییم ۸۰ هزار تومانی شدن هر دلار فقط یک نشانه اقتصادی نیست. پیامدهای بسیار مخرب اجتماعی نیز دارد. از گسترش اضطراب و و ناامیدی از بهبود معیشتی و پایین آمدن سطح تحمل و افزایش پرخاش در میان مردم و رشد بی اعتمادی . کمتر کسی است که پیامدهای این موضوع را در جامعه حس نکرده باشد.
اما فقط پیامدهای افزایش قیمت دلار نیست که یک پدیده غیر اقتصادی است. در پیدایش این موضوع نیز برخی کارشناسان همیشه از این سخن گفته اند که در تحلیل نهایی این امر مسایل غیر اقتصادی در میان است. همه ما به اندازه کافی با این استدلال آشنا هستیم که به دلیل شرایط تحریمی و مشکلات مربوط به صادرات و مراودات تجاری و نقل و انتقال عادی پول که ناشی از اثرگذاری سیاسی بر اقتصاد است میزان ارزآوری در کشور کم و کمتر شده است و طبیعتا این امر به قیمتی شدن ارز دلار تبدیل شده با این حال سخن ما در اینجا اشاره به این موضوع که در جای خود درست و قابل اشاره است، نیست. آنچه می خواهیم بگوییم این است که مساله گرانی ارز و چشم انداز مبهم آن فقط به این دلیل نیست. چرا که تجربه کشورهای دیگری که با مشکلات سیاسی مانند ما دست به گریبان هستند می گوید این مساله لزوما باعث مشکلاتی از نوع مشکلات ما (گرانی پیوسته دلار و ناتوانی در مهار آن ) نمی شود. آنچه معمولا از آن غفلت می شود رفتار عمومی مردم است که به دلیل ناکارآمدی حکمرانی اقتصادی باعث بی اثر شدن تمامی تصمیمات اقتصادی یا حتی سیاسی متصور یا اتخاذ شده برای مقابله با گرانی دلار است.
چندی پیش غلامرضا مصباحی مقدم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت که قریب به ۳۰ میلیارد دلار ارز و ۴۰ میلیارد دلار طلای خانگی در دست مردم است. عدد بسیار شگفت انگیزی که گویای بی اعتمادی کامل عمومی به پول ملی و ثبات و امنیت اقتصادی است. در چنین شرایطی تاکیدات پی در پی مقامات اقتصادی کشور بر وجود ارز به میزان کافی و ابراز اطمینان دادن به تامین ارز کالاهای اساسی که هر روزه به صورت خبر مخابره می شود تقریبا هیچ فایده ای ندارد چرا که با هر میزان ارز تزریقی به بازار با هدف کاستن از التهاب تقاضای آن این ارز بلافاصله با هدف سرمایه گذاری و افزایش قیمت آتی (آن هم در کوتاه ترین زمان ممکن!) توسط مردم خریداری می شود و این چرخه همینطور ادامه خواهد یافت که معنای آن دقیقا رایج شدن دلار در مبادلات داخلی و حکمرانی آن در اقتصاد ایران است. بی تردید شما هم مانند نگارنده با کسانی مواجه شده اید که در معاملات منقول و غیر منقول خواستار پرداخت دلار هستند یا در خبرها خوانده اید که برخی خدمات در برخی نقاط شهر تهران در ازای دریافت دلار انجام می شود ! این ها همه در شرایطی است که مسوولان مدام تاکید میکنند در حال پیوستن به بلوک های جهانی هستند که با هدف کاستن از اثرگذاری دلار تاسیس شده اند!
راه حل دلار در اقتصاد ایران تزریق مدام آن به بازار و تاکید بر وجود دخایر کافی آن نیست ( بگذریم که معلوم نیست افکار عمومی هم تا چه میزان این امر باور می کند). این کار فقط چرخه دلار را بزرگ و بزرگتر و ویرانگری آن را بیشتر می کند. و این به قول شاعر یعنی «از قضا سرکنگبین صفرا فزود!». اما معمایی وجود ندارد، راه حل شکستن این چرخه است. اگر شهروندان احساس کنند علیرغم تحریم های سیاسی و بانکی و غیره در داخل کشور زمینه های لازم سرمایه گذاری مطمئن ولو به صورت نسبی وجود دارد به تدریج تقاضای دلار برای سرمایه گذاری کاهش می یابد. وقتی بورس به عنوان موثرترین بازار سرمایه در کشور عملا از دور خارج شده و سایر صنایع و تولیدات بزرگ نیز با مشکلات مختلف دست و پنجه نرم می کند طبیعتا مطمئن ترین بازار برای سرمایه گذاری یا در امان ماندن از تورم فزاینده، حتی برای خود حکمرانان روی آوردن به دلار و طلاست !