عصر ایران طی یادداشتی با عنوان «آقای آموزش و پرورش! چهار تا بچه رقصیدند دیگر... خودتان از خودتان خسته نمیشوید؟» به موضوع رقص چند دانش آموز در دبستان و عزم مسئولان برای برخورد با این کودکان پرداخته است، در این یادداشت آمده است:
به چهار تا بچه در مدرسهای در بابل رقصیدند و مدیران وزارت آموزش و پرورش هی محکوم میکنند و هی وعده برخورد میدهند تا یک وقت مقام و منصب خود را از دست ندهند. دغدغه نسل و فرآیند رشد را که ندارند غالبا. به این میز و حقوق و آب باریکه چسبیدهاند وگرنه چرا باید از رقص چهارتا بچه بترسند؟ اصلا بگو حرکت موزون.
آخر بر عکس آنچه تصور میشود وزارت آموزش و پرورش پر از پست و منصب است و کلی مدیر و مدیرکل دارد و تا اتفاقی از این دست میافتد نگران میشوند.
یک وقت بحث خودکشی در مدرسه است یا خدای ناکرده تعرض جنسی یا مصرف مواد مخدر. بدیهی است که باید دنبال کنند و برخورد کنند. اینجا، اما چه اتفاقی افتاده؟
روی سخن با جناب وزیر آموزش و پرورش است. چرا این قدر دستگاه شما را هول برداشته؟ آخرچی شده مگر؟ اینجا ایران استها. ایران ما. همه ما و همه ما مثل شما زندگی نمیکنیم. ایران خودمان است و افغانستانِ طالبان نیست. تنوع فرهنگی دارد. جدای اینها در مملکتی که روزی ۲۰ میلیون لیتر بنزین و سوختهای دیگر گم میشود و دلار یکهو چند هزار تومان گران میشود نگران رقصیدن چهار تا پسر بچهاید؟!
هنوز هم دیر نشده. با لبخند میتوانید بگویید حالا چی شده مگر؟ رقصیدند که رقصیدند! پزشکیان هم آدمی نیست دعوایتان کند. نگران استیضاح مجلس نشینان هم نباشید. فعلا دارند فکر میکنند قانون مشعشعشان برای گیر دادن به شال و موی دخترکان و زنان چه شد!
طوری نشده. نه کسی به محصلی تجاوز کرده، نه دانش آموزی خود را دار زده، نه یکی اسلحه دست گرفته و دیگران را کشته و نه بحث معدل ۱۰ بچههاست تا کک کسی نگزد. چهار تا بچه رقصیدهاند. همین! سکته نکنید یک وقت!
چرا ترس برتان میدارد؟ میتوانستید بگویید بچهاند دیگر. برخورد میکنیم یعنی چه؟ اصلا خودتان از خودتان خسته نمیشوید به خاطر این همه عبوسی و تکرار و نشناختن نیازهای نسل تازه؟
به قول رییس جمهور به پیر به پیغمبر این ملت قبل از روی کار آمدن شما هم دین و ایمان داشتند. تازه وقتی در فیلمهای سینمای این سالها مردان میرقصند اینها که پسربچهاند اشکال دارد؟
تازه وزیر ارشاد دولت قبل کلی هم افتخار میکرد به عدد فروش همین فیلمفارسیها و اگر آن جماعت سر کار بودند بعید نبود به تسری آن هنر ناب به مدرسه فخر هم بفروشند!
راستی میدانید یکی از دلایل کاهش اقبال خانوادهها به فرزندآوری ۱۲ سال گرفتار شدن در این سیستم کهنه و مندرس آموزش و پرورش است؟
با این همه همین که بیاعتنا به این سیستم استعدادکش و بیخلاقیت و کلیشهای در مدارس بچهها خودشان تصمیم گرفتند برقصند شاید هشداری باشد تا بفهمید این بچهها دیگر مثل موم در دست تان نیستند. خیلی از این درسها را این شیوه آموزشی را دوست ندارند. اصلا بحث ساختمان مدرسه نیست. سیستم فرسوده است. بوی نا گرفته این آموزش و پرورش.
اصلا گیرم که برخورد کنید. اگر این موج همه مدارس را درگیرد آن وقت میخواهید با کی برخورد کنید؟!
این قدر برخورد، برخورد نکنید. کمی لبخند بزنید. گاهی گلی بو کنید. از این قالبهای خودساخته بیرون بیایید. جهان بیرون بسیار زیباتر و متنوعتر از تجربههای شماست.
کاش یکی جماعت تلخ و عبوس را وادارد از روی این شعر مولانا ۱۰ بار بنویسند. همان که این گونه شروع میشود: آمد بهار جانهاای شاخِتر به رقص آ/، چون یوسف اندر آمد مصر و شکر به رقص آ/ای شاه عشقپرور مانند شیر مادر/ای شیر جوش در رو جان پدر به رقص آ... م. خ