به گزارش "ورزش سه"، برای دومین فصل متوالی، بازیهای سطح اول فوتبال انگلیس به طور میانگین بیش از سه گل در هر مسابقه دارند. کلین شیتها نیز رو به کاهش است، مجموع ۱۵۷ کلین شیت از ۳۸۰ بازی فصل گذشته، کمترین میزان از زمان شروع لیگ برتر و ۵۰ مورد کمتر از فصل قبل از آن بود.
همه راهها در جستجوی توضیح به پپ گواردیولا ختم میشود. مربی کاتالان شاید در اولین بحران جدی خود در منچسترسیتی باشد، اما وقتی گواردیولا به لیگ برتر فعلی نگاه میکند، شکی ندارد که او معمار شیوه بازی فعلی است.
آنچه زمانی به عنوان «بارسلونایی شدن» ورزش توصیف میشد، به تمام سطوح نفوذ کرده است، به طوری که مربیان لیگهای پایینتر نیز مانند آنخه پوستکوگلو در تاتنهام، به ایده دروازهبانهایی که در دادن پاسها مهارت دارند، پایبند هستند.
دوران مربیگری گواردیولا در نوکمپ بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ و موفقیتهای بعدی او در منچسترسیتی، لشکری از مقلدان متعهد را ایجاد کرده که مصمم به تقلید سبک او هستند، صرف نظر از اینکه آیا آنها نیز بازیکنان با مهارت فنی کافی برای اجرای با کیفیت را دارند یا خیر.
گگنپرسینگ معروف یورگن کلوپ نیز به همین ترتیب در بازی مدرن تهاجمیتر تأثیرگذار بوده است، با خط دفاعی بالای الهام گرفته از آریگو ساکی و قصد فشرده کردن بازی در نیمه حریف که منجر به رویکردی پرریسکتر شده است.
فوتبال مانند آخرین نسخه مجله Vogue، مُدهای روز را منعکس میکند و روند مدرن این است که مربیان، بازیکنان و هواداران را به یک سواری هیجانانگیز ببرند.
مهاجمان لیگ برتر بین سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۷ کمترین بهرهوری را داشتند. این تعجبآور نیست، چرا که دوران ژوزه مورینیو بود، زمانی که دفاع منظم و فشرده اجباری بود و اصطلاح «پارک کردن اتوبوس» وارد فرهنگ لغت فوتبال شد.
مربیان را میشد در رویکردشان به عنوان نسخه سبکتر مورینیو طبقهبندی کرد، چرا که سعی میکردند فرمولی را که چلسی را در سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ به قهرمانی رساند، تکرار کنند.
از سال ۱۹۹۲، کمترین گل در هر بازی در فصل ۰۷-۲۰۰۶ به ثمر رسید که منچستریونایتد قهرمانی را از چلسی گرفت. در میان مربیان لیگ برتر که آن سال سعی میکردند تیمشان را در سطح اول نگه دارند، نیل وارناک، لاوری سانچز، استوارت پیرس و گرت ساوتگیت بودند. کسانی که آرزوی اروپا داشتند شامل رافا بنیتز، مارتین اونیل، دیوید مویس و سم آلاردایس بودند. همه آنها اذعان میکردند که اولویت اولشان هنگام چیدن تیم، ساختار دفاعی بود، حتی اگر فلسفههایشان در مورد چگونگی ایجاد تعادل درست بین حمله و دفاع متفاوت بود.
تا همین اواخر، واکنش پیشفرض در هیئت مدیرهها برای تغییر مربی در میانه فصل برای جلوگیری از سقوط، ارسال SOS به آلاردایس یا مربی با پروفایل مشابه بود. هیچ مربیای به اندازه وارناک در صعود موفق نبوده است.
اما اخیراً تغییر مسیر آشکاری رخ داده است. تیمهای صعود کرده به لیگ برتر در دو سال گذشته شامل برنلی، که آن زمان توسط ونسان کمپانی هدایت میشد، و ساوتهمپتون راسل مارتین هستند.
مربیان کمتری مزایای چیدن تیم با دو خط چهار نفره را تحسین میکنند و نشانهها حاکی از آن است که هواداران، که بیش از همیشه برای بلیط هزینه میکنند، کمتر هر تیمی را که مدافعان کناریاش به طور منظم از وینگرهایشان سبقت نمیگیرند، تحمل میکنند.
شان دایش در اورتون تا حدودی یک استثنا در لیگ برتر امسال است، چرا که تیمش در حفظ کلین شیت عالی عمل میکند - آنها در ۱۰ بازی اخیر لیگ برتر هفت کلین شیت داشتهاند - اما به طور مشخص در گلزنی مشکل دارند.
دایش تکامل بازی را تصدیق میکند و میداند مربیان به دنبال چه کیفیتهایی برای بهبود بهرهوری در مناطق تهاجمی هستند، اما مدتهاست استدلال میکند که این کسانی هستند که بیشترین پول را دارند که میتوانند بیشترین ماجراجویی را داشته باشند.
دایش میگوید:«روند آماری از زمانی که من در این بازی بودهام تقریباً مشابه بوده است. به جز گلها، دویدن با سرعت بالا بهتر شده، دوی سرعتی با سرعت بالا بهتر شده و با این حال کل مسافت طی شده کمی کمتر از قبل است. این معمولاً نشان میدهد که پاس از عقب در فوتبال بیشتر شده که آن را کندتر میکند.
افزایش گلها میتواند به خاطر ماهیت تیمها در لیگ برتر باشد. تأکید بیشتری روی سبکهای تهاجمی وجود دارد و بازیکنان بیشتری هستند که صرفاً مدافع نیستند. آنها مدافعانی تهاجمی هستند. این به تعداد گلها میافزاید و از کلین شیتها میکاهد زیرا اگر مدافعان به آن شکل (رو به جلو) حمله کنند، احتمالاً در آن جهت [رو به عقب] چندان مؤثر نیستند.