رهبری چگونه به وضعیت مینگرند؟
روزنامه وطنامروز نوشت:
سرعت و شدت تحولات منطقه موجب آشفتگی تحلیلی و سردرگمی بسیاری شده است. بعد از ماجرای سوریه و تغییر در معادلات منطقه، برخی به عادینمایی وضعیت رو آوردهاند، برخی سر در گریبان ترس بردهاند، برخی نیز همصدا با دشمن، وضعیت را پیروزی دشمن و شکست محور مقاومت نامیدهاند. حال سوالی که مطرح است این است که آیتالله خامنهای رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، چگونه به وضعیت نگاه میکنند؟
۱- آیتالله خامنهای مواجهه ایران با دشمنانش را محدود به یک فضا و زمان نمیبینند. ایشان از مواجهه ایران و دشمنی که استکبار و استعمار میخوانند و تعین آن را «آمریکا» میبینند، درک تاریخمندانه و آیندهنگرانه دارند. این مواجهه و نبرد گذشته دارد و آینده. یک روند است. تحولات اخیر سوریه مرحلهای از مراحل این مواجهه است. با سقوط بشار اسد چیزی تمام نشده است، بلکه مواجهه ایران و دشمنانش وارد مرحله جدیدی شده است. توقف در موقف اکنون در تحلیل ایشان از وضعیت جایی ندارد.
۲- رهبر انقلاب درک واقعبینانهای از وضعیت دارند. ایشان در این هنگامه خطر، واقعگرایانه تبیین موضوع و موضع میکنند اما این بدان معنا نیست که هر واقعیت صحنه را بپذیرند. آیتالله خامنهای میدانند بخشی مهم از واقعیت، امکان آفرینش واقعیتهای جدید در آن است. با همین رویکرد ایشان به جای پذیرش وضعیت اکنون سوریه و فکر کردن به نحوه سازگاری با آن، سیاست واقعیتآفرینی را در پیش گرفتهاند؟ سیاست واقعیتآفرینی به زایش در سیاست میانجامد نه سازش با آن. سازگاری با واقعیتی که آمریکاییها با همکاری محور اخوانی در منطقه آفریدهاند در دستورکار ایران و آیتالله خامنهای نیست.
۳- از عجایب تحولات سوریه این است که جولانی، این جوان تازه از گرد راه رسیده، تاکنون با مردم سوریه سخن نگفته است و در تمام مدت حضور خود در دمشق، مشغول دیدار با شخصیتها و رسانههای بیگانهای بوده که از او حمایت کردهاند اما آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی ایران، در چند سخنرانی اخیر مردم و جوانان سوری را مخاطب قرار دادهاند. سیاست ایران در قبال دیگر کشورها، هیچگاه استعماری نبوده، بلکه کمک به تصمیم ملی مردمان منطقه، برای مقابله با وابستگی به غرب و آمریکا بوده است. ایران همواره از حرکتهای ملی و میهنی مردمان آزادیخواه منطقه، حمایت کرده و سوریه هم از این قاعده مستثنا نیست.
******
ایران متحد دارد نه نیروی نیابتی
روزنامه ایران نوشت:
ما بحرانها را در غزه کاهش دادیم.» این سخنی بود که «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی آمریکا ۵ روز پیش از عملیات «طوفانالاقصی» در مقالهای در «فارن افرز» مطرح کرد تا بر انگاره دولت آمریکا که توافق آبراهام در مسیر عادیسازی رابطه تلآویو و پایتختهای عربی، افق روشنی را به تصویر کشیده است، مهر تأیید بزند. اما رخداد ناگهانیای که چند روز بعد در صبح ۷ اکتبر ۲۰۲۳ ظهور کرد و زنجیرهای از حوادث طوفانی را در کل منطقه رقم زد، یکی از مهمترین بنیانهای نظری شکل گرفته در تصمیمگیرندگان امریکایی را به چالش کشید؛ اینکه شبکه متحدان غیردولتی ایران که غرب آن را نیابتیها میخواند، همچون مومی در دستان تهران نیستند. واقعیتی که در سخنان روز گذشته رهبر انقلاب مورد تصریح قرار گرفت و تأکید شد: «اگر بخواهیم اقدام کنیم نیازی به گروههای نیابتی نداریم.»
اینکه «سالیوان» چند روز بعد از طوفانالاقصی ناگزیر شد در تشریح وضعیت خاورمیانهای سیاست خارجی آمریکا تجدیدنظر و یادداشت خود را درباره این مهم اصلاح کند، این پرسش را پیش میکشید که چرا ایران هم همپای دیگر بازیگران منطقه و خارج از منطقه از عملیات ۷ اکتبر غافلگیر شد؟ برای پاسخ به پرسش، هیچ رویکردی جز تبارشناسی تاریخ مبارزانی که برای دههها در خاورمیانه و در مسیر تحقق خواستهای سیاسی و اقتصادی خود جنگیدهاند، اهمیت ندارد. گروههایی که فلسفه وجودیشان فارغ از توافق نانوشته با آن دسته از کشورهای منطقه نیست که در خاستگاه منافع مشترک به یکدیگر میرسند و در فقدان امکان این دولتها برای پرداخت هزینه و رقابتهای منطقهای، فضایی برای نقشآفرینی پیدا میکنند.
******
عبور از فیلترینگ به حکمرانی فضای مجازی
روزنامه قدس نوشت:
«حکمرانی فضای مجازی» یکی از مسائلی است که بیش از یک دهه، حل و فصل آن با گره خوردن با مسئله تعیینتکلیف فیلترینگ، به زمانی مناسب و مقتضی حواله داده شده و دستگاههای متولی و مسئولان امر تلاش کردهاند به بهانه در دستور کار قرار داشتن اولویتهای مهمتری، همچون غباری که باید از پیش چشم مخفی بماند، آن را به زیر فرش هُل دادهاند. گذشت زمان اما سبب شده انباشت مسائل و موضوعات مرتبط با مقوله فضای مجازی، طوری روی هم تلنبار شود که دیگر نتوان آن را از نظرگاهها به عنوان یک مطالبه جدی خارج کرد. اضافه شدن وجه سیاسی به مسئله فضای مجازی» و اینکه جناحهای مختلف سیاسی سعی کردند از این مسئله رأی جمع کنند، سبب پیچیده شدن مسئله شده و حل آن را بغرنجتر کرده است. با وجود همه این مسائل و پیچیدهتر شدن اوضاع، حل و فصل این مسئله اکنون فوریت دارد و مثل بیماری است که واقعاَ نیاز به رسیدگی دارد.
بخشی از پیچیده شدن مسئله فیلترینگ در این روزها به طرح پرابهام آن در مقطع انتخابات توسط رئیسجمهور و تیم رسانهای فعلی دولت برمیگردد. به عبارتی طرح «بساط فیلترینگ جمع خواهد شد» به عنوان یک وعده انتخاباتی بدون تشریح پیچیدگیهای پیمودن مسیر رفع آن در هزارتو و لابیرنت حکمرانی، این تلقی را در برخی به وجود آورد که میتوان در چشم به هم زدنی این مسئله را حل و فصل کرد و با برگزاری یکی دو جلسه و ابلاغ چند دستور، کار را درآورد. ضمن اینکه روشن نکردن حدود و ثغور و سازوکار رفع فیلتر در مقطع انتخابات سبب شد در ادامه، این موضوع توسط طیفی از هواداران دولت که این مطالبه برایشان پررنگتر بود و زبان رساتری در رسانه داشتند، با غلظت و شدت بیشتری مطرح شود و این موضوع درواقع به یک مسئله حیثیتی برای سنجش میزان موفقیت و شکست دولت مسعود پزشکیان تبدیل شود. اینکه این روزها مثلاً میشنویم «پزشکیان میتواند با زدن یک دکمه فیلترینگ را بردارد»، در کنار خیل دیگری از اظهارنظرهای مشابه از این طیف نشان میدهد که چقدر تلقیها نسبت به حل مسائل حکمرانی سادهانگارانه است.
نکتهای که در پایان نباید فراموش کرد این است که برخلاف بازنماییهای رایج، حاکمیت که نمود آن را در سیاستهای تبیینی رهبرمعظم انقلاب میتوان مشاهده کرد همواره بر ضرورت حکمرانی بر فضای مجازی و قانونمند شدن آن تأکید کرده و از دولتها خواستهاند تا حل و فصل این مسئله را در اولویت خود قرار دهند. این مسئله آنقدر برای رهبر معظم انقلاب مهم است که چه در قبال دولت سیزدهم و چه در شهریور امسال و در اولین دیدار هیئت وزیران دولت چهاردهم، از آن به عنوان یک مطالبه مهم در خلال ۱۳ نکتهای که نسبت به دولت مسعود پزشکیان داشتند، نام بردند. تنها نکاتی که رهبر معظم انقلاب بسیار روی آن تأکید دارند این است که مباحثی همچون «حاکمیت داده» -که خود زیرشاخهای از حاکمیت فضای مجازی به حساب میآید- با شبکههای اجتماعی تعیینتکلیف شود. همان نکتهای که رئیسجمهور نیز در آخرین گفتوگوی تلویزیونی با مردم از رهبر معظم انقلاب نقل کردند «رهبر معظم انقلاب که نگفتند فیلتر کنید گفتند باید حاکمیت کنید».
******
رونق حبابی بورس با گرانسازی زندگی مردم!
روزنامه کیهان نوشت:
رسانه اقتصادی حامی گرانسازی پس از چند هفته هیجانسازی درباره رشد بورس، آن را حباب گذرا توصیف کرد. این روزنامه به دنبال صدور دستور گران شدن خودرو از آن استقبال کرد وآن را موجب رونق بورس دانست و در ماجرای حذف ارز نیمایی و گران شدن دلار هم ادعای مشابهی را مطرح کرد. اما حالا که آبها از آسیاب افتاده، در گزارشی با عنوان «بورس در اوج؛ موتور محرک اقتصاد یا حبابی گذرا؟» مینویسد: «بازار سرمایه در ماههای اخیر، شاهد روندی صعودی بوده که ناشی از مجموعهای از تحولات اقتصادی، سیاستهای جدید دولت و تغییرات در متغیرهای کلان اقتصادی است. این رشد، سؤالات متعددی را درباره پایداری و تداوم این روند به همراه داشته است. یکی از عوامل کلیدی رشد بازار سرمایه، افزایش نرخ ارز نیمایی به محدوده ۵۴ هزار تومان است که در اقدام جدید بانکمرکزی با ایجاد بازار توافقی ارز به محدوده ۶۰هزار تومان رسید. افزایش نرخ ارز تاثیر مستقیمی بر ارزش داراییها و درآمد شرکتها و حاشیه سود آنها خواهد داشت. این تاثیر بهخصوص برای شرکتهایی که عمده تولیدات آنها صادراتی است، پررنگتر است. بسیاری از شرکتهای حاضر در بورس ایران، بهویژه در صنایع پتروشیمی، فلزات اساسی و معدنی، درآمد ارزی دارند. افزایش نرخ ارز رسمی، سود این شرکتها را به میزان قابلتوجهی بهبود میبخشد و واقعیتر میسازد».
چیزی که این روزنامه عمدا از قلم انداخته نتیجه تصمیمات تورمزای دولت بر زندگی ۸۵ میلیون ایرانی است. به عبارت دیگر، در حالی که تاثیرات مثبت این تصمیمات تورمساز در بورس به زودی تخلیه میشود، نتایج منفی آن بر معیشت عموم مردم و حتی توایدکنندگانی که مجبورند گرانتر تولید کنند، خواهد ماند. نتیجه دیگر این تصمیمات نادرست، کاهش ارزش پول ملی در مقابل ارز خارجی است. در مقابل، رونقی در بورس ارزشمند است که بر مبنای رونق تولید و رشد اقتصادی شکل گرفته و جهش واقعی باشد.
******
دعوای سلطنتطلبان و بیبیسی بر سر فرح پهلوی
روزنامه جوان نوشت:
گزارش بیبیسی فارسی درباره مقایسه اسما اسد و فرح پهلوی باعث شده سلطنتطلبان بسیار خشمگین شوند و موج فحاشیشان را در فضای مجازی تقدیم بیبیسی کنند. از سویی نوشتههایی هم در فضای مجازی و در واکنش به این گزارش نوشته شد که چنین مقایسهای را ظلم به اسما اسد دانستهاند. گزارش بیبیسی در قریب به اتفاق سطور خود، محتوایی برای تطهیر محمدرضا پهلوی و فرح دیبا دارد، اما سلطنتطلبان که مخالف هر کسی هستند که با ایران همراه بوده است، اصل این مقایسه را برنمیتابند. بی بیسی فارسی در این گزارش نوشته که «وقتی شاه ایران و فرح پهلوی ایران را ترک کردند قدرتمندترین حامیشان، امریکا، به آنان پناه نداد، اما وقتی عرصه بر بشار اسد تنگ شد روسیه، قویترین حامیاش، به او و اسما اسد و فرزندانشان پناه داد... فرح پهلوی و محمدرضا شاه تا مدتی پس از ترک ایران نه فقط رانده شده بلکه آواره بودند.»
این رسانه با اشاره به سقوط دولت سوریه به عنوان موضوعی که اسما اسد انتظار آن را نداشته، نوشته که «دست رد ملت انقلابی برای فرح پهلوی هم مثل یک شوک بزرگ بود. او در خاطرات خود از روزهای منتهی به انقلاب و صدای اعتراض مردم که به نردههای کاخ سلطنتی در شمال تهران میرسید یاد میکند و از چشمان نگران فرزندانش که با شنیدن صدای مردم در شگفت بودند که ماجرا از چه قرار است. به رغم این روزهای طوفانی او گمان نمیکرد اوضاع مملکت به سرعت به سمت تبعید او پیش برود.»
همین جملات کافی بود تا سلطنتطلبان برآشفته شوند و با مدحی مشمئزکننده از شخصیت فرح پهلوی بیتی بسازند که هیچ کس حق انتقاد به او که هیچ، حتی بیان نکاتی درباره سقوط سلطنت او و شوهرش را نداشته باشد! حامیان پهلوی معتقدند که بیبیسی از ابتدا برای تخریب پهلوی بنا شده است! شماری از سلطنتطلب هم مقابل دفتر بیبیسی فارسی در لندن رفتند و همراه با تصاویری از فرح پهلوی به بیبیسی اعتراض کردند. در واقع بیبیسی فارسی برابر مشی خود برای مخالفت با انقلاب اسلامی مردم ایران، نقدی به فرح پهلوی نداشته، اما همین که آیینهای مقابل سلطنتطلبان گذاشته، باعث برافروختن خشم این جماعت متوهم شده است. از آن سو، برخی هم هم معتقد بودند اسما اسد به قدر فرح پهلوی در نظام سیاسی سوریه نقشی ایفا نکرده است و بازیگر سیاست نبوده است و سمت رسمی نداشته است، در حالی که فرح «شخص دوم مملکت بود و از همه چیز خبردار بود.»
بی بیسی فارسی به عنوان مهمترین رسانه ضد ایرانی اکنون با چالشی مواجه شده که نمیداند چگونه باید آن را درست کند؛ چالش تنش از سوی کسانی که حداقل از جهت مخالفت با جمهوری اسلامی ایران، با همدیگر در یک جبهه قرار میگیرند. فایده این تنشها هم افشاگریهای اپوزیسیون علیه یکدیگر است که باعث رقم خوردن منظرههایی جالب برای مردم ایران است که بنشینند و نگاه کنند و براندازان ایرانی را بشناسند.
******
کالبدشکافی شایعه استعفای پزشکیان
روزنامه خراسان نوشت:
در روزهای اخیر، شایعهای مبنی بر استعفای رئیسجمهور در فضای مجازی منتشر و به سرعت به یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات خبری کشور تبدیل شد. این شایعه، که با سرعتی خیرهکننده گسترش یافت، هنوز پیامدهایی در فضای سیاسی و اجتماعی دارد. تجربه تاریخی نشان داده است که رهبرانقلاب همواره با استعفا یا برکناری دولتها مخالف بودهاند. در بهمنماه سال ۱۳۹۸، حسن روحانی در نشست خبری خود اعلام کرد که دو بار استعفای خود را با رهبری مطرح کرده اما هر دو بار با مخالفت شدید ایشان مواجه شده است. رهبرانقلاب در واکنش به این درخواستها صراحتاً فرمودند: «حتی اجازه نمیدهم یک ساعت زودتر مسئولیت را تحویل دهید.»
همچنین در مردادماه ۱۳۹۷، ایشان برکناری دولت را «بازی کردن در نقشه دشمن» دانسته و تأکید کردند: «اینهایی که خطاب میکنند به دولت که بایستی دولت برکنار بشود، اینها دارند در نقشه دشمن کار میکنند. نخیر، دولت باید با قوت سرِ کار بماند.» در سال ۹۹ نیز، زمانی که در مجلس یازدهم طرح استیضاح رئیسجمهور زمزمه میشد، مقام معظم رهبری با در نظر گرفتن مصالح نظام اسلامی، بر ضرورت ادامه کار دولت تا پایان دوره قانونی تاکید کردند و فرمودند: «سال آخر دولتها معمولاً سال حساسی است و باید مراقبت شود که پیگیری امور به هیچ وجه سست نشود.» این مواضع، نشاندهنده درایت و تدبیر ایشان در جلوگیری از تزلزل دولتها و حفظ ثبات کشور است.
باید تاکید کرد که این عملیات روانی و رسانهای که به نظر میرسد با انگیزههای سیاسی و جناحی طراحی شده، در شرایط حساس کنونی کشور میتواند آثار زیانباری داشته باشد. تکرار مداوم پیامهای منفی و ایجاد فضای بیاعتمادی، نه تنها موجب تضعیف دولت میشود، بلکه اعتماد عمومی به نظام را نیز کاهش میدهد.در شرایطی که کشور با چالشهای اقتصادی، امنیتی و بینالمللی مواجه است، چنین اقداماتی تنها به افزایش تنشها و ایجاد شکاف در جامعه منجر میشود. این اقدامات میتواند تمرکز دولت را از حل مشکلات واقعی منحرف کند و به تفرقه و بیثباتی دامن بزند.در نهایت، باید توجه داشت که تقویت همبستگی ملی در شرایط بحرانی، راهی است که میتواند کشور را از چالشهای پیشرو عبور دهد.
******
کنترل نارضایتیها، راه مقابله با ناآرامیها
روزنامه فرهیختگان نوشت:
رهبر انقلاب در دیدار روز گذشته دلیل جسارت آمریکا برای طرح اظهارنظرهای ضد ایرانی را احساس پیروزی غرب از ایجاد آشوب در سوریه دانسته و با تشبیه آن به خصلت اهالی شیطان که وقتی احساس میکنند پیروز شدند اختیار زبانشان از دستشان خارج میشود، تأکید کردند: «احمقها بوی کباب شنیدهاند. ملت ایران هر کسی را که مزدوری آمریکا را در این زمینه قبول کند، در زیر گامهای محکم خود لگدمال خواهد کرد.» این طرحها هرچند محکوم به شکستند، اما نیازمند اقدامات پیشگیرانه و مدیریت هوشمندانهاند. از عوامل داخلی مرتبط با ناآرامیها، نارضایتیهای اجتماعی و عملکردهای نسنجیده در مدیریت بحران است که میتواند بستری برای بهرهبرداری دشمنان فراهم کند. به همین دلیل، تأکید بر کاهش نارضایتی داخلی از طریق اقدامات کوتاهمدت نظیر جلوگیری از اظهارات ناپخته و حلوفصل سریع مسائل حساس و برنامهریزی بلندمدت برای ایجاد رضایت پایدار اهمیت بسزایی دارد.
طراحان آشوب هم روی نقاطی دست میگذارند که یا یک نظام حکمرانی نتوانسته آنطور که باید رضایت عمومی را جلب کند یا در برخی موارد، مسیری که دستگاهها در برخی موضوعات پیش میگیرند یا سیاستهایی که اجرا میکنند، مطلوب مردم نبوده است، در مواردی هم مقامات دولت و اظهاراتی که مطرح میکنند، نقش مؤثری در افزایش نارضایتی عمومی دارد. عامل اصلی که میتواند از بروز آشوبها جلوگیری کند توجه به مواردی است که منجر به ایجاد نارضایتی در میان مردم شده است. اگر نارضایتی وجود نداشته باشد یا این باور میان مردم شکل گیرد که مقامات اجرایی کشور به دنبال حل مشکلات مردم و رفع دغدغههای آنها در حوزههای اجتماعی، اقتصادی و معیشتی هستند اساساً امکانی برای بروز آشوب فراهم نمیشود. نکته اینجاست که نارضایتی عمومی دفعتاً و بهیکباره ایجاد نمیشود و سلسله اتفاقات و رویدادهایی در یک حوزه زمینه بروز نارضایتی را فراهم میکند،
کار مهمی که میبایست برای کنترل و کاهش نارضایتیهای عمومی انجام داد این است که از اقداماتی که منجر به تشدید نارضایتیهای عمومی میشود، اجتناب کرد. بستن افقها عامل اصلی برای تشدید نارضایتی عمومی است. اقدام دیگری که برای جلوگیری از اجرا شدن پروژه آشوب، میبایست انجام داد بستن بسترها و عوامل سوءاستفاده برای کلید زدن آشوب در کشور است. طراحان آشوب گاهی از کوچکترین اتفاقها و اشتباهها برساختی رسانهای میسازند، آن را تبدیل به ماجرای بزرگی میکنند که آسیبزا شده و منجر به بروز آشوب میشود. آنچه در پاییز ۱۴۰۱ رخ داد و اتفاقی که برای مهسا امینی رخ داد از جمله این موارد بود که با برساخت رسانهای، به مثابه جرقهای برای آشوب و ناآرامی در کشور عمل کرد. در مواردی هم برخی اقدامات تعمداً و برنامهریزیشده برای اجرای آشوب در کشور انجام میشود، که ماجرای برگزاری یک کنسرت در یک کاروانسرا از جمله این موارد است.
******
ماجرای ادامهدار مجلس و ظریف
سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی از نامه رئیس این کمیسیون به رئیس دیوان عدالت اداری در مورد انتصاب ظریف در معاونت راهبردی ریاست جمهوری خبر داد.
ابراهیم رضایی اظهار کرد: «رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی نامهای به رئیس دیوان عدالت اداری در مورد انتصاب آقای ظریف نوشتند و به موجب مواد ۸۶ و ۱۳ قانون دیوان عدالت اداری تقاضای ابطال حکم انتصاب آقای ظریف به عنوان معاون راهبردی رئیس جمهور و تسری اثر ابطال حکم به زمان ابلاغ آن را داشتند. همچنین در این نامه خواستار رسیدگی فوری به این موضوع شدند».
وی توضیح داد: «طبق ماده ۱ قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس همه دستگاههای اجرایی مکلفند ضمن احراز تابعیت جمهوری اسلامی ایران در انتصاب افراد به مشاغل حساس، وجود یا عدم وجود یا فقدان شرایط مقرر در ماده ۲ قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس را از مراجع سه گانه یعنی وزارت اطلاعات، سازمان اطلاعات سپاه و قوه قضاییه استعلام کند و اگر انتصابی بر خلاف این استعلام صورت گرفته باشد، این انتصاب کن لم یکن تلقی می شود».
رضایی اضافه کرد: «طبق بررسیهای صورت گرفته در جلسات کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی با حضور وزیر اطلاعات، فرزندان آقای ظریف از تابعیت مضاعف برخوردارند و صدور حکم انتصاب هم با آگاهی از این قضیه بوده است حال اینکه ماده ۲ قانون نحوه انتصاب اشخاص در مشاغل حساس تصریح دارد که انتصاب اشخاصی که خود، فرزندان یا همسر آن ها تابعیت مضاعف دارند، در مشاغل و پستهای حساس ممنوع است؛ براین اساس رئیس کمیسیون درخواست رسیدگی به این مسئله را از رئیس دیوان عدالت اداری کرد».
به نظر میآید نمایندگان قوه مقننه همچنان بر حضور غیرقانونی ظریف در پست معاونت راهبردی رئیسجمهور تاکید میورزند و اظهارات سخنگوی کمیسیون امنیتملی درباره نگارش نامه به رئیس دیوان عدالت اداری هم حاکی از ادامه این ماجرای پرحاشیه است.
******
ماموریت چینی برای لاریجانی؟
روزنامه خراسان نوشت:
زونگ پیوو سفیر جمهوری خلق چین در جمهوری اسلامی ایران، با علی لاریجانی مشاور رهبر انقلاب اسلامی به تازگی دیدار کرد. دیداری که به باور برخی تحلیلگران مهم بوده و می تواند گامی رو به جلو در جهت اجرایی شدن قرارداد همکاری ۲۵ ساله میان تهران و پکن باشد، قراردادی که خود علی لاریجانی نقش بسزایی در امضای آن داشت. از دیگر منظر، این دیدار این احتمال را تقویت کرده که شاید قرار است بار دیگر پرونده چین به لاریجانی واگذار شود. باید گفت که سنگ بنای قرارداد راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین به سفر سال ۹۴ شی جین پینگ به ایران بازمیگردد. دراین سفر ضمن انعقاد ۱۷ سند همکاری میان دو کشور مقرر شد طرفین پیگیر انعقاد قراردادی استراتژیک و طولانیمدت باشند اما در فضای پس از برجام نگاه غربگرایانه دولت روحانی باعث کاهش روابط میان ایران و چین و تاخیر ۵ ساله پیگیری توافق نامه ۲۵ ساله میان این دو کشور شد. سردی روابط میان دولت روحانی و چین به قدری زیاد بود که سال ۹۷ پس از آن که آمریکا از برجام خارج شد، چین حاضر به همکاری با دولت روحانی نشد. سال ۹۷ در دوران خروج آمریکا از برجام و تشدید تحریمهای اقتصادی علیه ایران، ایران بار دیگر خواهان گسترش روابط با بلوک شرق شد اما چینیها که رفتار سرد دولت روحانی با این کشور را در سالیان گذشته تجربه کرده بودند حاضر به همکاری با دولت وی نشدند.
چینیها در این دوران جدید حاضر به تعامل با نظام جمهوری اسلامی ایران بودند اما با دولت روحانی نه! نگاه تک بُعدی دولت روحانی به سیاست خارجه و همچنین بیتمایلی چینیها مبنیبر تداوم همکاری با دولت روحانی باعث شد بعد از چند سال معطل ماندن سند راهبردی ۲۵ ساله ایران و چین از سوی رهبر انقلاب، علی لاریجانی بهعنوان مجری این توافق نامه از سمت ایران انتخاب شود. آغاز فصل جدیدی اجرایی شدن قرارداد میان ایران و چین به اسفند ۹۷ و سفر ظریف و لاریجانی به پکن بازمیگردد. در واکنش به این سفر، ظریف در توئیتی تلویحا به نقش لاریجانی در پیگیری قرارداد ایران و چین اشاره کرد و نوشت: «آقای لاریجانی رئیس مجلس را در سفر به پکن برای انجام گفتوگوهای مهم با رئیسجمهور شی و رهبران چین درخصوص شراکت جامع راهبردی دو ملت همراهی کردم.» چند ماه بعد از این سفر نیز پیشنویس نهایی برنامه جامع همکاری ۲۵ ساله ایران و چین بعد از ۴ سال به تصویب هیئت دولت رسید و بعد از آن، پس از چند ماه بررسی و گفتوگو درباره مفاد این سند راهبردی درنهایت ۷ فروردین ۱۴۰۰ به امضای وزرای خارجه دو کشور رسید. این سند در ابعاد مختلف میتواند برای ایران مهم و استراتژیک باشد. در ادامه اما با روی کارآمدن دولت سیزدهم علی لاریجانی از سمت خود در راهبری این توافق نامه گویا کنار رفت تا پیگیری فرایندهای مربوط به این سند راهبردی ۲۵ ساله به دست تیم دولت و معاون اول رئیسجمهور وقت سپرده شود. حالا و در پی این دیدار به نظر می رسد که علی لاریجانی در دولت چهاردهم بار دیگر مسئولیت پرونده چین را به عهده گرفته باشد.