مسعود پزشکیان رئیس جمهوری برای حضور در نشست سران دی 8 به قاهره رفت. او در این سفر با همتایان ترکی (رجب طیب اردوغان) و مصری (ژنرال عبدالفتاح سیسی) هم دیدار کرد.
درباره این سفر و روابط تهران – قاهره می توان به نکات زیر اشاره کرد:
1- این نخستین سفر یک رئیس جمهوری از ایران به قاهره در 12 سال اخیر است در حالی که روابط میان دو کشور همچنان قطع است. 45 سال قبل یعنی در سال 1358 (چند ماه بعد از انقلاب) به دنبال خشم از پناه دادن مصر به محمد رضا پهلوی شاه مخلوع و بی جا شده ایران و امضای قرارداد صلح انورسادات رئیس جمهوری مصر با اسرائیل و به رسمیت شناختن آن، امام خمینی حکم به قطع روابط داد و این قطعی روابط تاکنون ادامه دارد. هر چند دو کشور بدون سفارتخانه و سفیر ، به روابط کج دار و مریز خود ادامه می دهند.
روابط ایران هم اکنون علاوه بر امریکا، با مصر و بحرین نیز قطع است. درباره مصر، مقامات دو کشور تصمیم گرفته اند هیچ کشوری حافظ منافع آنها در پایتخت های یکدیگر نباشد بلکه سفارتخانه ها درجایگاه دفتر حفاظت از منافع فعالیت کنند. البته این ابتکار جدیدی در نوع خود است چرا که دفتر حفاظت از منافع معمولا زیرمجموعه سفارتخانه کشور دیگر فعالیت می کند مثل دفتر حفاظت از منافع ایران در واشنگتن آمریکا که زیرنظر سفارت پاکستان فعالیت دارد و دفتر حفاظت از منافع امریکا در تهران هم زیر نظر سفارت سوئیس فعال است. همچنین دو کشور ، دو دیپلمات در سطح سفیر را برای ریاست دفتر حفاظت از منافع اعزام می کنند. این دفاتر ویزا صادر می کنند و همه فعالیت های سفارتخانه ها را انجام می دهند گرچه نه به گستردگی سفارت.
ساختمان دفتر حفاظت از منافع ایران در قاهره
با این حال قطع روابط 45 ساله ایران و مصر، به دوری دو ملت قدیمی با سابقه روابط تاریخی منجر شده است. درهای سفر و گردشگری و دید و بازدید در برابر مردم ایران و مصر بسته مانده است. دو مردمی که برای قرن های طولانی ارتباطات نزدیکی داشتند. انتشار مطبوعات فارسی زبان در قاهره ( نشریه حکمت در 1892 میلادی / 1270 شمسی و ثریا 1277 شمسی / 1989 میلادی) و وجود محله ایرانی نشین در قاهره شاهدی بر این رابطه طولانی و عمیق است که برای بیش از 4 دهه قطع شده.
می توان امیدوار بود سفر پزشکیان به قاهره و دیدار او با همتای مصری، به وصل روابط و عادی سازی رفت و آمدها میان مردم دو کشور منتهی شود که این دوری به سود هیچ طرفی نیست.
بعد از انقلاب 57 تاکنون، یک بار، رئیس جمهوری مصر به تهران آمد (سفر محمد مرسی به تهران در شهریور 1391 برای حضور در نشست سران جنبش عدم تعهد) و دو بار هم رئیس جمهوری از ایران به قاهره رفت. سفر محمود احمدی نژاد به مصر در بهمن 1391 و همین سفر مسعود پزشکیان.
محمد مرسی رئیس جمهوری اخوانی و اسلامگرا ، سرمست از سرنگونی حسنی مبارک رئیس جمهوری نظامی مصر در انقلاب این کشور (که البته اخوانی ها نقشی در آن نداشتند) و پیروزی در نخستین انتخابات آزاد مصر، به تهران سفر کرد.
او زمانی به تهران آمد که مقامات ایران همچنان از موفقیت انقلاب مصر در کنار زدن حسنی مبارک خوشحال بودند و سر از پا نمی شناختند. خوشحال اینکه دیدند یک چهره اسلامگرا جانشین مبارک شده و فکر می کردند دو دولت اسلامگرا در قاهره و تهران، حتما روابط نزدیکی خواهند داشت غافل از اینکه اسلامگرایان مصر ، اولویت ها و نگرانی های جدیدی یافتند. حسنی مبارک در ایران به عنوان چهره ای در امتداد انورسادات، نزدیک به امریکا و دارای روابط خوب با اسرائیل به تصویر کشیده می شد و انتظار این بود رئیس جمهوری جدید مصر، برخلاف او، مسیر جدیدی را در پیش بگیرد. برخلاف اشتیاقی که در داخل برای مُرسی وجود داشت اما شخص او و حلقه اطرافیانش چنین نگاهی نداشتند.
مهمترین دلیل را هم باید آغاز اعتراضات سوریه دانست که با سرکوب شدید دولت بشار اسد روبه رو شد. زمانی که حوادث سوریه هنوز به مرحله ظهور گروه های تروریستی و داعش نرسیده بود. محمد مرسی چهره اخوانی از اخوان المسلمین سوریه حمایت می کرد که در صف مقدم مخالفت با بشار اسد و دولت بعثی سوریه قرار داشت.
حوادث سوریه باعث شده بود ایران و مصر در مقابل یکدیگر قرار بگیرند هر چند در دو راس دو کشور چهره های اسلامگرا بودند. همزمان، نوعی شکاف سنی – شیعی در منطقه به راه افتاده بود و این موضوع هم روابط ایران با دولتمردان جدید مصر را تحت تاثیر قرار داده بود.
مُرسی با اکراه به ایران آمد و حاضر نشد یک دقیقه بیشتر از برنامه چند ساعته اجلاس سران جنبش عدم تعهد، در تهران بماند. از فرودگاه مهرآباد به سالن اجلاس سران در ولنجک و بعد از پایان اجلاس هم به فرودگاه برگشت. در مدت حضور چند ساعته هم تنها دیدار با همتای ایرانی خود محمود احمدی نژاد در همان سالن اجلاس سران را قبول کرد و زیربار دیدار دیگری با دیگر مقامات ایرانی نرفت. هر چقدر مقامات ایران دوست داشتند با حضور محمد مرسی درتهران، خود را در انقلاب مصر و حذف حسنی مبارک و انتخاب رئیس جمهوری اسلامگرا ، شریک بدانند یا حتی یک گام بالاتر، انقلاب مصر را امتداد انقلاب ایران بدانند اما حوادث سوریه آنچنان روابط تهران و جهان عرب را شکرآب کرده بود که عملا ایران و مصر را در مقابل هم قرار داده بود.
مصر در آن زمان رئیس جنبش عدم تعهد بود و محمد مرسی به نشست تهران آمد تا ریاست را به همتای ایرانی واگذار کند.
محمد مرسی در ابتدای سخنرانی اش اسم تک تک خلفای راشدین را به طور کامل پشت تریبون ذکر کرد تا وجه اسلام و جماعت (اهل سنت) را به رخ بکشد. او سپس با انتقاد از حکومت سوریه، آن را "سرکوبگر" دانست و گفت: "هماکنون در سوریه یک انقلاب در برابر ظلم وجود دارد ... مسئولیت خون سوری ها بر گردن همه ما (اعضای جنبش عدم تعهد) است ... حمایت از انقلاب مردم سوریه یک وظیفه اخلاقی و همزمان یک ضرورت سیاسی و استراتژیک است".
وقتی محمد مرسی در سخنرانی خود به سوریه اشاره داشت هیات سوری شامل نخست وزیر و وزیر خارجه سوریه سالن اجلاس را به نشانه اعتراض ترک کردند. اما این تنها حاشیه مهم از متن سفر نبود. صداوسیما در ترجمه سخنرانی مرسی، متن سخنان او را به عمد تغییر داد. صداوسیما در ترجمه همزمان، به جای کلمه سوریه در سخنرانی محمد مرسی ، کلمه بحرین می گذاشت. این تحریف با جنجال و اعتراض زیادی در داخل و خارج روبه رو شد. ریاست جمهوری مصر نیز به شدت از این اقدام انتقاد کرد. سفر مرسی به تهران، کام مقامات ایرانی را تلخ کرد.
خبر انتقاد از تحریف سخنرانی محمد مرسی رئیس جمهوری مصر در تهران در ترجمه همزمان صداوسیما
محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری وقت ایران هم 5 ماه بعد به مصر سفر کرد. بحران در سوریه افزایش یافته بود و همزمان به شکاف و تنش در روابط ایران و کشورهای عربی هم دامن زده بود.
احمدی نژاد در قاهره به هنگام بازدید از مسجد الحسین با استقبال شماری از شیعیان مصری روبه رو شد. همزمان یک شهروند سوری هم به سمت احمدی نژاد لنگه کفش پرتاب کرد و دلیل آن هم اعتراض به عملکرد ایران در بحران سوریه اعلام شد. جنجال اصلی آنجا رخ داد که احمدی نژاد به دیدار شیخ الازهر رفت اما با اعتراضات شدید او در زمینه تبلیغ تشیع و رفتار با اهل سنت روبه رو شد و نشست خبری ، به هم خورد.
محمد مرسی یک سال بعد از آغاز ریاست جمهوری به دنبال اعتراضات مردمی و کودتای ارتش به رهبری وزیر دفاع، برکنار شد. ژنرال سیسی وزیر دفاع مصر او را دستگیر و برکنار کرد و سپس به زندان افتاد و محاکمه شد و در همان زندان هم درگذشت. در انتخابات بعدی هم همان ژنرال سیسی کودتاچی، لباس نظامی را کنار گذاشت و کت و شلوار پوش در انتخابات پیروز شد البته همه رقبا کنار زده شدند تا ژنرال به راحتی و بدون دردسر ، به کرسی ریاست بر کشور برسد همانطور که در همه 60 سال قبل، چنین بوده است.
استقبال رسمی مرسی از احمدی نژاد در فرودگاه قاهره
بعد از کودتای مصر و برکناری مرسی و ریاست ژنرال سیسی، از تهران صدای مخالفت جدی برنخواست هر چند دولت اردوغان در ترکیه، روابط را با مصر قطع کرد و برای سال ها پناهگاه اخوانی های مصر بود. هم مقامات ایران از رفتارهای مرسی دلخور بودند هم از سرنگونی یک مخالف جدی بشار اسد، ناراضی نبودند. روابط ایران و مصر در دوره ژنرال سیسی، مسیر خنثی را دنبال کرد. نه مقابل هم نه در کنار هم. تنها اشتراک نظر میان دو طرف، حمایت از حکومت بشار اسد بود. ژنرال سیسی در مصر با سقوط حکومت نظامیان در دمشق و حکومت اسلامگرایان و اخوانی ها در سوریه مخالف بود.
2- سفر مسعود پزشکیان به مصر و دیدار با رئیس جمهوری این کشور (ژنرال سیسی) در حالی انجام می شود که حکومت بشار اسد در سوریه سرنگون و او به مسکو فراری شده است.
دیدار پزشکیان و عبدالفتاح سیسی سران ایران و مصر در قاهره
در اجلاس سران گروه دی 8 در قاهره، رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه هم حضور دارد.
نکته اینکه، در برابر سقوط اسد و قدرت گرفتن تحریرالشام در سوریه همه کشورهای عربی، موضع مشترکی ندارند. ترکیه و قطر کاملا حمایت می کنند اما مصر و امارات ، مخالف هستند و نگران اکنون وآینده. در این نگرانی، عربستان سعودی هم شریک است. دلیل نگرانی هم این است که این سه کشور به شدت با اسلام سیاسی و جریان های اسلام سیاسی و اسلام گرا زاویه دارند چون در کشورهای خود با چنین جریاناتی درگیر هستند. چنین گروه هایی در این کشورها، به عنوان مهمترین مخالف با توانایی جدی براندازی مطرح هستند. هر سه کشور، اخوان المسلمین را به عنوان گروه تروریستی می شناسند. دقیقا به مانند دولت بشار اسد.
آنها همچنین از کشیده شدن موج سرنگونی مسلحانه حکومت با شعارهای اسلامگرایانه از سوریه به کشورخود نگران هستند. امارات و سپس مصر در مقدمه کشورهای عربی بودند که روابط با بشار اسد را عادی سازی کردند. در اجلاس دی 8 در قاهره، موضع دولت مصر در برابر تحولات فعلی سوریه نزدیک به ایران است تا ترکیه. گرچه جنس نگرانی ایران و بلوک امارات - مصر در برابر تغییرات سوریه متفاوت است.
3 - چرا روابط ایران و مصر دوباره برقرار نمی شود و عادی سازی صورت نمی گیرد؟ روابط ایران و مصر گروگان چند موضوع است:
حادثه اول مربوط به تاریخ معاصر است که همچنان گریبانگیر روابط فعلی دو کشور است. انورسادات رئیس جمهوری وقت مصر بعد از پیروزی انقلاب ایران، پذیرای اقامت محمد رضا پهلوی تا زمان مرگ او بود و آخرین شاه ایران هم در قاهره دفن است. جایی که خانواده پهلوی هر ساله برای گرامیداشت او به این شهر سفر می کنند و بر سر مدفنش در مسجد الرفاعی قاهره جمع می شوند. همان بُعدی که روابط ایران و اردن را هم تحت تاثیر قرار داده و مانع از عادی سازی کامل روابط شده است.
وقتی خانواده پادشاهی هاشمی اردن همچنان با خانواده پهلوی و به طور خاص، فرح پهلوی ارتباط دارند و هر از چند گاهی او در مراسم و جشن خانواده سلطنتی اردن در امان (عَمان) حاضر می شود تا دوباره روابط جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی اردن هاشمی دچار سکته شود. آخرین بار هم مراسم عروسی تقریبا یک سال قبل شاهزاده حسین ولیعهد جوان و کم سن اردن بود که فرح پلهوی در مراسم حاضر شد و در مقابل، دولت ایران به نشانه اعتراض از حضور در این جشن خودداری کرد.
گرچه مقامات اردنی استدلال می کنند رابطه با خانواده پهلوی نه با شخصیت حقوقی (خانواده پادشاهی ایران ) بلکه به صفت حقیقی آنها انجام می شود همانطور که با سایر خانواده های پادشاهی بی تاج و تخت رابطه دارند و از جمله به خانواده پادشاهی یونان و عراق و مصر اشاره می کنند که سال ها از حکومت بر کنار شده اند اما رابطه با آنها ادامه دارد و از آنان میزبانی می کنند.
بعد دیگر مربوط به روابط مصر با اسرائیل است. گرچه ایران در سال 58 در اعتراض به این موضوع، روابط با مصر را قطع کرد اما هم اکنون دیگر این مسئله، موضوعیت ندارد. ایران دیگر در برابر برقراری روابط کشورهای عربی - اسلامی با اسرائیل، رابطه را قطع نمی کند و به اعتراض اکتفا می کند. نمونه اش هم اردن و امارات و روابط خوب جمهوری اذربایجان و ترکمنستان با اسرائیل است.
اتفاق بعدی هم که باز به انور سادات مرتبط است حادثه قتل یا ترور اوست که به دست یک افسر اسلامگرای ارتش مصر یعنی خالد اسلامبولی انجام شد. ایران نام او را بر یکی از خیابان های معروف خود نهاد و تصویر بزرگ چهره او هم بر یکی از دیوارهای این خیابان نقاشی شده است. قبلا اعلام شده بود مقامات مصری خواهان برچیده شدن این نام از این خیابان هستند. زمانی هم تلاش شد این اسم با اسم انتفاضه جایگزین شود اما عملی نشد گرچه این خیابان به صورت عمومی و مردمی، همچنان به نام قبلی "وزرا" شناخته می شود. خالد اسلامبولی از نگاه دولت مصر، تروریست بود و از نگاه ایران، شهید.
البته این تنها اسم خیابان در تهران به نام یک نظامی مصری مخالف نیست. دیگر خیابان، "سلیمان خاطر" در مرکز تهران است که جایگزین نام "امیر اتابک" شد. سلیمان خاطر نام سرباز مصری است که در سال 1364 به سمت شماری از گردشگران اسرائیلی تیراندازی کرد. در این حادثه 7 اسرائیلی و یک افسر مصری کشته شدند.
سلیمان خاطر بعد از این حادثه، دستگیر و به زندان ابد محکوم شد اما در زندان مرگ جنجالی او اعلام شد. دولت وقت مصر گفت او خودکشی کرد اما خانواده و نزدیکانش این موضوع را قبول نکردند و دولت وقت مصر را در این ماجرا دخیل می دانستند. در ایران اما به عنوان شهید، نامش بر خیابان پایتخت، ثبت شد.
سلیمان خاطر
از دیگر موانع در برابر ازسرگیری و عادی سازی روابط ایران و مصر، اتهامات مقامات قاهره درباره پناه دادن تهران به شماری از اعضای اخوان المسلمین و مخالفان اسلامگرای مصری است. موضوعی که هیچ گاه رسمی اعلام نشد اما منابع غیررسمی آن را بارها مطرح و طرف ایرانی هم تکذیب کرده است.
در سال های قبل، قطع روابط ایران و عربستان سعودی، یکی از موانع جدی در برابر عادی سازی روابط تهران – قاهره بود اما هم اکنون که با میانجیگری چینی ها، این رابطه برقرار شده می توان امیدوار بود مخالفت سعودی ها کنار گذاشته شود.
با این حال باید گفت جدی ترین مانع در برابر ازسرگیری روابط تهران – قاهره، وجود تصویر اشتباه نزد مقامات مصری است. آنها این تصور اشتباه را دارند که در صورت عادی سازی روابط و ورود گردشگران ایرانی به مصر، پروژه تبلیغ تشیع در مصر دنبال شود و ایران به دنبال حمایت از گروه های مخالف اسلامگرا و اخوانی در این کشور باشد. مقامات ایرانی باید برای زدودن این تصور تلاش کنند.
منبع: عصر ایران