علیرضا قیامتی ۳۰ آذرماه، در پنجاه و دومین همایش میان فصلی خرد سرای فردوسی با عنوان «همه جای شادی و آرام و مهر » که در محل سالن همایشهای هنرستان آریو مصلینژاد برگزار شد، اظهار کرد: آیین یلدا ریشه در پیشینه آیین مهر دارد و نخستین آیین، یگانهپرستی جهانی و نشانه شادمانی ایرانیان بوده، ضمن اینکه جشن کریسمس نیز نمونه دیگری از شکل برگزاری جشن یلدا است.
استاد دانشگاه فردوسی مشهد ادامه داد: ریشه کریسمس دقیقاً به آئین مهر بازمیگردد و سپس در آئین کریسمس تجلی مییابد، بهنحوی که نماد زایش عیسی مسیح را در اصل زایش میترا واگو میکند. این شب به عنوان جشن سور برگزار میشد.
قیامتی خاطرنشان کرد: ایرانیان باور داشتند که میترا درون غاری از دوشیزه باکرهای به نام آناهیتا متولد شد و تأثیرگذاری او را میتوان در فرهنگ و ادب جهانیان مشاهده کرد.
وی بیان کرد: شادمانیهای ایرانی ویژه است و در شاهنامه به زیبایی این شادمانی و دلافروزیها نشان داده شده است. هیچ کشوری به اندازه ما جشن و آیینهای باستانی نداشته است. در شاهنامه، شادیها و دل افروزیهای ایرانی بسیار آیندهنگر و زیباست.
این شاهنامه پژوه تصریح کرد: یکی از جشنهای تاریخی، بعد از جشن نوروز و یلدا، جشن سده به عنوان سومین جشن بزرگ ایرانیان باستان است که از گذشته تا به امروز آن را گرامی داشته و با شکوه برگزار می کنند.
وی اضافه کرد: در زمانهای قدیم ایرانیان هر ماه جشنی را برگزار میکردند که هر یک از آنها فلسفهای تاریخی دارد. جشن سده زرتشتیان نیز که در دهم بهمن ماه هر سال برگزار میشود، یکی از بزرگترین جشنها بوده که از مهمترین رویدادهای آن آتش افروزی است، زیرا به عقیده مردم در این روز، بشر توانسته آتش را کشف کند و این نشانه نوری از جانب خداوند است.
قیامتی عنوان کرد: همچنین آتش به عنوان نماد نور، انرژی و گرما از گذشته مورد توجه بشر قرار گرفته و برافروختن آن را ابزاری برای مبارزه با تاریکیها و اهریمن میدانستند و فردوسی در شاهنامه، شادمانیهای جشنهای سراسر ایرانی را به زیبایی توصیف میکند.
وی با اشاره به برخی از اشعار فردوسی و ابراز نگرانی این شاعر بزرگ از رنگ باختن جشنهای ملی، اظهار کرد: فردوسی بسیار نگران بود که مبادا این جشنها که نشانه بزرگ و هویت ملی ماست، فراموش شوند. او آرزو میکرد که جشنها همچون مهرگان، یلدا و نوروز همیشه باقی بمانند.
قیامتی تصریح کرد: ازبکستان، سمرقند و بخارا بخشی از پاره تن ایران بزرگ فرهنگی است که در آن عشق، دل و معرفت بیپایان نهفته است. فراموش نکنیم که در کنار یاد ازبکستان، شهرهای سمرقند و بخارا را نیز در یاد داشته باشیم. این دو شهر درخشان بخشی از تاریخ و فرهنگ غنی ما هستند.
این استاد دانشگاه فردوسی گفت: هیچ چیز نمیتواند سمرقند، بخارا و خوارزم را از فرهنگ و زبان فارسی جدا کند. این شهرها مهد بزرگان علم و ادب بوده و آثار آنان بر فرهنگ ما تأثیر عمیق گذاشته است. امیدوارم که این یادمانها باعث شود که امروزه هم بهعنوان نسل جدید در پاسداشت فرهنگ و هویت خود کوشا باشیم.
شب چله بازتاب روح و شخصیت ایرانی است
در ادامه عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد گفت: شب چله بازتاب روح و شخصیت ایرانی است و ما هر سال شب چله گرد هم میآییم تا آرمانهای نیاکان خود را گرامی بداریم و اعلام کنیم که همچنان همچون نیاکان نیکاندیش خود زندگی میکنیم.
نجمالدین گیلانی اظهار کرد: نام آذر ، آذر ماه، آذر جشن و شب چله همه با هم در پیوندند. ما نمیتوانیم درک درستی از جایگاه آتش و آذر، جایگاه خورشید داشته باشیم مگر اینکه خیال خود را به کار بگیریم و به روزگاری برویم که آتش کشف نشده بود.
وی اضافه کرد: در آن روزگاری که هنوز آتش کشف نشده بود به قول فردوسی، بسی مردم پای در سرما مینهادند. در روزگاری که انسان در غروب سرد زمستان با چه وحشتی به غار خود پناه میبرد، چقدر هولناک بود دورانی که انسان باید آتش را بشناسد و از ترسهایش بگذرد.
عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد ادامه داد: ما نمیتوانیم از آغاز زمستان در دوران گذشته به عنوان انسان امروزی که بر بستر نرم و در زیر لحاف گرم زندگی میکند درک درستی داشته باشیم، ما در این شرایط چه درکی از جایگاه خورشید و یک دقیقهای که در دیماه افزوده میشود داریم؟
گیلانی با قرائت بخشی از «خورشید گشت» اوستا، عنوان کرد: این اثر هم فلسفه وجودی شب چله را در بر دارد و هم به ارزش خورشید اشاره میکند. در بخشی از خورشید گشت به کوههای ایران و به ویژه از کوههای ازبکستان اشاره شده است.
عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد افزود: شب چله بازتاب روح و شخصیت ایرانی است، چراکه ایرانی همواره آرزوی زندگی داشته و باور دارد جهان محل نبرد نیروهای اهریمنی با اهورایی است. وقتی خورشید برمیخیزد، زمین و آب چشمهساران پاک میشود. اگر خورشید برنگردد، دیوان در این کشور آنچه را که هست نابود میکنند. کسی که خورشید جاودانه را میستاید، در برابر تاریکی و سردی مقاومت میکند و این پایداری در برابر چالشها را میستاید.
وی گفت: بنابراین فلسفه این شب در همین مشق پایداری و پایبندی در برابر سختیها، مشق پایداری در بیم و ترس و رهایی از سختیها بوده و در این مسیر همواره خردمندانه عمل کرده است.
گیلانی ادامه داد: ایرانیان با سختیها و چالشها نیز ترانه ساختند و پایکوبی کردند. نمونهای از این روحیه را میتوان در زمان جنگ افشین با بابک خرم مشاهده کرد. هنگامی که نیروهای خلیفه بابک را محاصره کردند، موسیقی و پایکوبی میکردند تا به خود امید دهند.
عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد اظهار کرد: حتی در روزگار معاصر، ایرانیان به سختیهای خود با جشن و شادی پاسخ میدهند. وقتی جهان را به میدان نبرد نیروهای اخلاقی و تاریکی مینگرند، با این روحیه پیروز میشوند.
وی گفت: ایرانیان انقلاب تابستانی و زمستانی داشتند در خرمن کوبی، داشت و برداشت جشن میگرفتند در جشنها و آئینهای خود، طبیعت را بخشی از وجود خود میدانستند و با آن هماهنگ بودند.
عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد اضافه کرد: ایرانیان آفرینگوی زندگی هستند و همواره سپاسگزاری در همه عرصههای زندگی دارند و این فلسفه هنوز هم ادامه دارد. ما هر سال در شب چله گرد هم میآییم تا آرمانهای نیاکان خود را گرامی بداریم و اعلام کنیم که همچنان همچون نیاکان نیکاندیش خود زندگی میکنیم و آفرین گوی زندگی هستیم.
انتهای پیام