به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، از فروردین تا آذر، جهش دلار گویی لحظهای متوقف نشده است. وقتی سال ۱۴۰۳ شروع شد، قیمت دلار حدود ۴۴ هزار تومان بود؛ اما حال به آذرماه که رسیدیم، دلار ۷۷ هزار تومان شده است و هنوز متوقف نیست! چیزی در حدود ۷۵ درصد افزایش طی چند ماه. این عدد برای برخی فقط یک خبر اقتصادی است، اما برای طبقه متوسط و کمدرآمد، مثل سیلابی است که هر روز از خانه و زندگی آنها می گذرد و بخشی از خانه را با خود می برد.
حالا بیایید تصویر یک روز معمولی از زندگی یک خانواده کارگری یا کسبه خرد را مرور کنیم. حقوقبگیری که تمام امیدش به همان دستمزد ماهانه است، هر بار که برای خرید به بازار میرود، گویی در میدان جنگی بیبرنده گرفتار شده است. دیگر کالاهای سادهای مثل گوشت، لبنیات و برنج به کالای لوکس تبدیل شدهاند.
دختر خانواده مریض میشود. داروخانه دارویی که ۲۰۰ هزار تومان قیمت داشت را با لبخند تلخی در پاکت می گذارد و می گوید ۶۰۰ هزار تومان. تمام امید بعضی از خانوارها ، همان یارانهایست که کفاف یک روز هم نمیدهد .
اگر فکر میکنید این اوضاع تنها خانوادههای حقوقبگیر را دچار مشکل کرده است، بهتر است سری به مغازههای قدیمی بازار بزنید. همانجا که کسبه خرد با سرمایهای کوچک سرپا ایستادهاند.کاسبهای جزء که زمانی چهار مشتری دائمی داشتند و چراغ مغازههایشان همیشه روشن بود، حالا برای پرداخت پول قبوض آب و برق درماندهاند. از مغازهای به مغازهای دیگر نگاه میکنیم:
مغازهداری که میگوید: «با این قیمت دلار، مواد اولیه بخریم یا کرایه را بدهیم؟ همه خریدارها که میپرسند چرا هر روز جنس گران میشود؟ ما چه بگوییم؟ ما خودمان داریم زمین میخوریم!»
کارگاهی کوچک که تنها پنج کارگر دارد، تعطیل شده است چون سرمایه کوچک صاحبکار هم به ته رسیده. کارگرهایی که حالا در مسیر روزمره زندگی، گویی بدون سایه، از آینده عبور میکنند.
ماجرا به همینجا ختم نمیشود. صاحب یک کارگاه تولیدی میگوید: «هر چه درمیآوریم خرج مواد اولیه میشود، هیچ پولی نمیماند برای کارگرها. من کجا را تعطیل کنم؟ چقدر دیگر به دستمزد پایین کارگرها فشار بیاورم؟»
حالا از خودمان میپرسیم: دقیقا چه بلایی بر سر کارفرمایان مستقل آمده است؟مواد اولیه چند برابر قیمت سابق شده است.مشتریان دیگر قدرت خرید ندارند.
کارگرها با حقوق حداقلی و سفرههای خالی، نمیتوانند دوام بیاورند.صاحبِ کسب کوچک، آن کسی که همیشه فکر میکرد روزی وضع بهتر میشود، حالا با دستان خالی و برق خاموش مغازهاش نشسته و به اجناسی نگاه میکند که شاید برای همیشه روی قفسهها خاک بخورند.
افزایش ۷۵ درصدی نرخ دلار یک عدد ساده نیست؛ یک کمرشکن واقعی است. این طبقه متوسط و کارگرها هستند که نانخورِ همین کارگاهها و مغازهها بودهاند؛ خانوادههایی که همیشه تلاش کردهاند «نفس بکشند»، حالا تنها دغدغهشان «بقای زنده ماندن» شده است.
حال باید پرسید دولت برای تسکین این درد چه برنامهای دارد؟ وقتی افزایش حقوق تنها ۲۰ درصد باشد و قیمتها هر روز به سوی گرانی بیپایانی میتازند، نتیجه چیست؟ نتیجهاش زندگی خانوادهای است که چرخش زندگی هر روز کوچکتر و کوچکتر میشود.
این تناقض چه معنایی دارد؟ شما داروی مرگباری به نام «تورم شتابان» را به اقتصاد تزریق کردهاید، اما میخواهید با چسب زخم ۲۰ درصدی جلوی خونریزی را بگیرید.
طبقه متوسط هر روز کوچکتر میشود؛ جمعیتی که روزگاری محور اقتصاد و بازار بودند.کسبه خرد، کارگران و کارفرمایان مستقل در تلاش بینتیجهای برای ادامه زندگی در حال غرق شدن هستند. تشدید بیثباتی کسبوکارهای کوچک، تهدیدی است که هم بر بیکاری و هم فقر عمومی دامن میزند.
و اما واقعیت تلخ این است که سیاستهای فعلی اگر تغییر نکند، بزرگترین آسیبدیدگان همین گروههایی خواهند بود که آخرین ستونهای اقتصادی جامعه به حساب میآیند. کاسبکارها، کارگرها و قشر متوسطی که حالا دیگر زیر فشارهای معیشتی به تدریج در حال فرسایشاند.
اقتصادی که حقوق کارگر و درآمد کاسب را نادیده بگیرد، خانهای را میماند که ستونهایش آرامآرام میشکنند. بهجای حل مشکلات کلان اقتصادی، فشار را بر مردمی انداختهایم که دیگر حتی نفس کشیدن هم برایشان دشوار شده است. اگر این روند ادامه داشته باشد، این ستونهای فروریخته نه فقط اقتصاد بلکه «امید به زندگی» را برای میلیونها ایرانی نابود خواهد کرد. آیندهای که در آن شکاف میان فقیر و غنی عمیقتر شود، اقتصادی نیست که بتوان برایش پایدار بودن را تصور کرد.
جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان، ریاست محترم جمهوری ایران
شرایط اقتصادی کشور به نقطهای رسیده است که تصمیمگیریهای فوری، ریشهای و هدفمند به امری غیرقابل انکار تبدیل شدهاند. نرخ ۷۵ درصدی افزایش قیمت ارز ظرف کمتر از یک سال، فشار مداومی است که بیش از همه کمر طبقه متوسط و اقشار ضعیف جامعه را خم کرده و کسبه خرد، کارفرمایان مستقل و کارگران روزمزد را به مرز نابودی رسانده است. وقت آن نرسیده که دولت با هماهنگی تمامقد میان دستگاههای اجرایی کلیدی، برنامهای متمرکز و عاجل در زمینه رفع مشکلات اساسی اقتصادی ارائه دهد و از سخن گفتن بکاهد؟
اولین اقدام شما باید مهار فوری تورم و تثبیت قیمت ارز باشد؛ امری که نیازمند تحول در عملکرد وزارتخانههای اقتصاد و صمت است. عملکردی که ادامه روند گذشته با تغییراتی جزئی است به حتم مسیر مناسبی برای عبور از ابر بحران کنونی نیست.
به نظر از یکسو، تأمین مواد اولیه برای تولیدکنندگان باید در اولویت باشد تا مانع تعطیلی کارگاههای کوچک و بیکاری بیشتر کارگران شوید و از سوی دیگر، باید یک سازوکار نظارتی جدی برای جلوگیری از افزایش بیضابطه قیمتها در زنجیره عرضه کالا طراحی شود.
نیاز است وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نیز در سریعترین زمان ممکن راهکاری برای حمایت نقدی و غیرنقدی از کارگران و خانوادههای کمتوان ارائه دهد تا قدرت خریدشان در برابر این توفان گرانی حفظ شود.
علاوه بر این، جناب آقای رئیسجمهور، به حتم آگاه هستید که تداوم سیاستهای جبرانی ناکارآمد مانند افزایش ۲۰ درصدی حقوق، نهتنها بهبودی در وضعیت معیشتی ایجاد نمیکند بلکه شکاف درآمد و هزینهها را عمیقتر خواهد کرد. نیاز است دولت نظام پرداخت دستمزد را بر پایه میزان تورم واقعی بازتعریف کند و حمایت هدفمندی برای کارفرمایان مستقل و مشاغل کوچک برقرار کند تا این بخش مولد اقتصادی از ورشکستگی خارج شود.
و از همه مهمتر مبحثی که به جایگاه الزام رسیده است که تصمیمگیری قاطع و شجاعانه در حوزه تحریم ها در دستور دولت و وزارت امور خارجه قرار گیرد.
جناب آقای دکتر پزشکیان، ابر بحران های فعلی با اقدامات جزئی و روزمره حلشدنی نیست؛ اقشار آسیبدیده به مدیریت اقتصادی در گرو اجرای سیاستهایی نیاز دارد که معیشت مردم را از مرز نابودی نجات دهد. هر روز تعلل، سفرههای کوچکشده خانوارها را خالیتر و اقتصاد کشور را شکنندهتر میکند.