اما با حفظ احترام امضاکنندگان بیانیه باید گفت متن و محتوای بیانیه تهی از منطق کارشناسی بوده و به نظر می رسد صرفاً بهانه ای است برای حمایت سیاسی از این قانون و اجرای آن.
در بیانیه آمده است "فاصله گرفتن از فرهنگ پوشش و حجاب، تبعات غیرقابل انکار و جبران ناپذیری برای فرد، خانواده و جامعه خواهد داشت" و "پوشیدگی و حجاب، نقش محافظتی در برابر بسیاری از اختلالات مانند افسردگی، تصویر منفی بدنی، اختلالات خوردن و اختلال بدریختانگاری بدن ایفا کرده و همچنین شاخصهای سلامت فردی و اجتماعی را مثل رضایتمندی زناشویی، امنیت روانی و بهرهوری اجتماعی افزایش میدهد." و موجب " افزایش خشونت علیه زنان، تجاوز، طلاق و فروپاشی خانواده" میشود.
بیانیه با این ادعا که عدم اجرای قانون حجاب آسیبهای اجتماعی را افزایش میدهد، با استناد به آمار تجاوز و آزار جنسی در غرب"جنسی سازی جامعه" را موجب دهها آسیب روانی و اجتماعی از قبیل "بهرهکشی جنسی از دختران، افزایش مشاهده هرزهنگاری، افزایش روسپیگری دختران، کاهش ازدواج و ..." تلقی میکند که به بحران خانواده منتهی میشود و نهایتاً اعلام میکند "بر همین اساس خواستاریم ابلاغ و اجرای «قانون حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ عفاف و حجاب» دچار توقف نشود."
بدون ورود به مباحث روانشناسی، که در صلاحیت متخصصان همین رشته است، چند نمونه از ایرادات روش شناختی و حقوقی این بیانیه را مرور میکنیم:
1-از لحاظ موضوعی این بیانیه سه مفهوم حجاب، آزادی برهنگی و آزادی جنسی را به جای یکدیگر به کار برده و دچار سفسطه کلامی شده است. موضوع انتقاد به قانون حجاب هیچ ربطی به آزادی برهنگی و آزادی جنسی ندارد و هرکدام از اینها موضوعی کاملاً مستقل از یکدیگرند. منتقدان و مخالفان قانون حجاب مرز حجاب الزامی را میشناسند و سخن آنها کلاً ربطی به "جنسی سازی" جامعه ندارد.
2-استناد به تجربیات کشورهای غربی نادرست و مغالطه است. در غرب موضوع حجاب مطرح نیست.آنچه در غرب و کشورهای دیگر ممنوع است برهنگی در انظار عمومی است و اگر بحرانهای اخلاقی و انحرافات روانشناختی در آنها هست، دلایلی دیگر دارد که یکی از آنها شاید افراط در آزادیهای جنسی باشد. در غرب اگر زنی بدون پوشش موی سر و مثلاً با پیراهن و شلوار در مکانهای عمومی حاضر شود مجازات نمیشود.
3-اگر ادعای نویسندگان محترم بیانیه درست میبودکه اجباری نبودن حجاب موجب دهها اختلال روانی و آسیب اجتماعی است باید در 45 سال گذشته که در ایران رعایت حجاب اجباری بوده است آمارهایی مانند طلاق و اختلالات روانی و آسیبهای اجتماعی... روند نزولی میداشتند. اما در طول این مدت بحران خانواده فزونی گرفته و آمار طلاق در کشور به شدت بالا رفته است، آمار اختلالات روانی رو به افزایش است. سن ازدواج بالا رفته و بنا به گزارشهای مقامات رسمی سن تجارت جنسی دختران و سن اعتیاد دختران پائین آمده است. اگر این گزاره که "بدون تصریح قانونی، نمیتوان از خانواده و دختران ایرانی در برابر آسیبها دفاع کرد"صادق بود با اجباری بودن حجاب در 45 سال گذشته همۀ این آمارها باید برعکس میبودند.
4-تشخیص لزوم تصویب قانون برای اجرای هر سیاست اجتماعی در حوزۀ تخصصی روانشناسی قرار نمیگیرد. روانشناسان و روانپزشکان به لحاظ تخصصی حتماً این شایستگی را دارند که به آثار روانشناختی یک قانون بپردازند ولی تشخیص لزوم وضع و اجرای یک قانون برای یک موضوع مشخص به لحاظ معیارهای تخصصی در حوزۀ این رشته قرار نمیگیرد؟ قانونگذاری کاری پیچیده است که بیش از هرچیز نیازمند اطلاعات حقوقی، فقهی، جامعهشناسی، فرهنگی، تاریخی و عرفی است.
5-بیانیه نشان نداده است که قانون حجاب چگونه و چه اثری بر سلامت روان و سلامت جامعه دارد. مقدمات بیانیه، که مباحث حجاب و برهنگی و آزادی جنسی را با هم خَلط کرده است، به خواستۀ پایانی بیانیه که "اجرای قانون حجاب" است متصل نمیشود.
6- به اساتید محترم روانشناسی که زحمت نگارش و امضای این بیانیه را تقبل کرده اند توصیه میشود بیانیه ای دیگر منتشر کنند در آن نکات ذیل را مورد توجه و تحلیل قرار بدهند:
- مطلب منحصراً در مورد حجاب به ترتیبی باشد که در قانون حجاب و عفاف آمده است. موضوع برهنگی و آزادی جنسی اصلا مورد بحث این قانون و منتقدانش نیست.
- مجازاتهای سنگین و متعدد مالی و محرومیت از انواع حقوق اجتماعی که در این قانون آمده است چگونه وبا چه سازوکار روانشناختی به سلامت روانی فردی و اجتماعی منجر میشود؟
- چرا باوجود اجباری بودن حجاب در 45 سال گذشته آمارها چنان اند که در بالا گفته شدند؟
- چنانچه جامعه با اجباری بودن حجاب موافق نباشد نظام تنبیه و کیفر برای حجاب چه آثار روانی بر روی زنان و جامعه ایجاد خواهد کرد؟
از کسانی که به عنوان متخصص و استاد سخن میگویند اولین انتظار این است که ساده ترین معیارهای علمی و کارشناسی را در بیانات خود مراعات کنند.