به گزارش عصرخبر، حالا دیگر بهراحتی میتوان حکم داد که محمدحسین مهدویان در اولین دورخیز خود برای ورود به دنیای سریالسازی، حداقل در یک زمینه موفق بوده و آن مجاب کردن گروهی از مخاطبان، برای کنجکاوی درباره سرنوشت شخصیتهای اصلیاش است. «زخم کاری» هر چند در آغاز بهعنوان اقتباسی تک فصلی از یک رمان کلید خورد و به تولید رسید اما بعد از بازخوردهای ویژهای که در همان فصل اول رقم زد، سازندگانش را برای دنبالهسازی وسوسه کرد و این روایت حالا در خان پایانی قرار دارد.
پخش فصل چهارم زخم کاری که بنابر اعلام قطعی مهدویان، آخرین فصل از این مجموعه خانگی خواهد بود، از دو هفته پیش در فیلیمو آغاز شده و این جمعه، دومین قسمت از آن منتشر شد. اگر در یک شمای کلی، فصل اول را «فصل مالک»، فصل دوم را «فصل میثم» و فصل سوم را «فصل سمیرا» توصیف کنیم، فصل چهارم تا به اینجا، بیش از هر چیز «فصل سیما» بوده است. کشمکش و روابط میان کاراکترها البته همچنان چند بعدی است و همانطور که در فصول گذشته هم در کنار خط محوری، شاهد بروز و ظهور ابعاد تازهای از شخصیتها بودیم، اینجا هم در کنار چالشهایی که برای سیما طراحی شده، شمایل متفاوتی از مالک، سمیرا و حتی پانی را شاهد هستیم.
کنجکاویبرانگیزترین شخصیت روایت در دوقسمت پخششده هم بیشک کسی نیست جز پدر سیما که حالا پس از سالها مخفیکاری، متوجه شدهایم در قید حیات بوده و سیما از افشای این راز، هراسناک است. این هراس، اما نکتهای نبود که از چشم تیزبین سمیرا، پنهان بماند و اطلاع او از این راز بزرگ، حالا چالش رویارویی میان این دو زن را وارد فاز پیچیدهای کرده است. سیما در آستانه ازدواج رسمی با مالک قرار دارد و همزمان هم از سوی دستمالچی بهعنوان نماینده قانون مورد انذار قرار گرفته و هم از سوی سمیرا بهعنوان مدعی تاجوتختی که قصد تکیه زدن بر آن را دارد، در معرض تهدید است. از همین زاویه در دو قسمت ابتدایی فصل چهارم «زخم کاری» سیما در کانون تحولات قرار داشته است. قسمت دوم در حالی بهپایان رسید که پانتهآ در راستای پیمان همکاری مشترک با سمیرا، پدر سیما را از آسایشگاه روانی خارج کرده و قصد دارد او را به مهمانی ناخوانده برای جشن عروسی مالک و سیما تبدیل کند. این جدیترین تعلیقی است که حالا مخاطبان را در انتظار قسمت بعد قرار داده است. سیما در فصل دوم و بهعنوان شخصیتی کاملا فرعی به داستان وارد شد. او همسر دوم رضا شفاعت بود. کاراکتری که به نظر میرسید بدش نمیآید همچون سیمرا، نقشی فراتر از یک همسر در زندگی شفاعت داشته باشد و افسار او را در فرآیند همکاریهایش با مسعود طلوعی در دست بگیرد. او بعد از مرگ شفاعت و دو فرزندش، تبدیل به یکی از دشمنان خونی طلوعی شد و همین حس انتقام بود که او را گامبهگام به مالک نزدیکتر کرد. قتل طلوعی در خارج از کشور، اوج این همکاری بود. جنایتی که با اقدام سیما، آغاز شد، با شلیکهای مالک به پایان رسید و شاهد اصلیاش کسی جز سمیرا نبود. همین سه ضلع اصلی که در پایان فصل سوم تقابلشان کلید خورد، حالا تبدیل به مهرههای اصلی مهدویان برای فصل پایانی شدهاند؛ مجازات نهایی، سهم کدامیک خواهد شد و زخم کاری قرار است کدامیک را به زانو درآورد؟