1- مفروض ما در اعمال سياست خارجي و تعامل با رقباي جهاني و دشمنان ايران و اسلام اين است كه حريف منطقي يا عقلايي عمل ميكند. فكر ميكنیم سياست رفتاري رقبا براساس يك روششناسي علمي است.
اما رصد رفتار آمريكا و سه كشور شرور اروپايي نشان ميدهد حريف از يك منطق «بيمنطقي» رنج ميبرد و به تعبير واقعيتر سود ميبرد.
مثلا در دوران «بوش» يك دوره تعامل با آمريكا ذيل «گفتگوي تمدنها» را طي كرديم. از طرف مقابل جز فحش و ناسزا و بدگويي و بدعهدي چيزي نشنيديم در دروران اوباما هم يك دوره گفتگو را تجربه كرديم از دل آن توافق برجام درآمد. اما نه در دوران اوباما و نه در دوران ترامپ به نتيجهاي نرسيديم.
رصد رفتار ديپلماتيك غربيها نشان ميدهد آنها ميخواهند به ما القاء كنند كه نميتوانيد منطق ما را كشف كنيد. ما پيشبينيناپذير هستيم.حتي القاء ميكنند در درون نظام تصميمگيري حاكميت در آمريكا كسي نيست با شما توافقي كند چون ممكن است شما با يك ضلع از اضلاع حاكميت مثل كاخ سفيد يا وزارت خارجه توافق كنيد كنگره و سيا آن را وتو كند . به همين دليل بخشي از تحريمها ، تحريمهاي دولت برخي تحريمهاي كنگره و برخي مربوط به جاهاي ديگر است شما بايد با همه اين اصلاع گفتگو كنيد و تازه اگر گفتگو كرديد و به توافق رسيديد نهايتا ممكن است جلوي شما همان پشت ميز توافق را پاره كنند و بگويند توافق چي كشك چي!!؟
2- اگر فرضيه فوق را بپذيريم كار ديپلماسي ما دشوار ميشود.
چه بايد كرد؟ گفتگو را تعطيل كنيم؟ يا ادامه بدهيم، اگر ادامه بدهيم با كدام منطق؟!
بيمنطقي امروز خود يك «منطق» است. پژوهشكدهها و انديشكدهها در واشنگتن در حال تئوريزه كردن اين «منطق» هستند.
3- جهان در دوران جنگ سرد داراي يك منطق در روابط بينالملل بود كه نخبگان در دو سوي قدرت و رقابت آن را خوب ميفهميدند. جهان با ورود در هزاره سوم و پس از فروپاشي شوروي آن منطق باطل و جنگ سرد وارد يك جنگ گرمي شد كه حرارت آن در غرب آسيا و بخشي از اروپا، در قصه جنگ اوكراين مردم جهان آن را حس ميكنند.
4- امام خامنهاي در ديدار هفته گذشته يك تصوير درست از ميدان و يك نگاه واقعي از «تهديدها» و «فرصتها» به دست دادند و فرمودند:
- بزرگترين درس حادثه سوريه اين بود، نبايد از دشمن غافل بود، آن را حقیر شمرد و به تبسم او اعتماد كرد.
- آنچه در سوريه اتفاق افتاد يك نقشه آمريكايي – صهيونيستي بود.
غفلت ما از راهبردهاي دشمن و اعتماد به تبسم او در گفتگوها ما را در لبه پرتگاه و نابودي قرار ميدهد. ارتش سوريه و اسد اگر ميايستادند ميفهميدند كه هزينه مقاومت كمتر از هزينه تسليم و سازش است. اگر آنها نيمي از خسارتهايي كه رژيم صهيونيستي درچند روز بعد از فتح دمشق روي دست ملت سوريه گذاشته است، هزينه ميكردند امروز از حيفا و تلآويو چيزي باقي نمانده بود.
صهيونيستها پس از نابودي زيرساختهاي سوريه به سوي نابودی زيرساختهاي نيروي انساني و نخبگان سوري در ارتش و سازمان اداري و ... خواهند رفت و همه آنها را زير تيغ ترور خواهند گرفت.
5- چه بايد كرد؟ منطق ما در برابر راهبرد «بيمنطقي» دشمن چه بايد باشد؟
الف- به نظر ميرسد رفتار ما براي دشمن بايد پيشبينيپذير نباشد. اگر به چاله پيشبينيپذيري بيفتيم آنها ما را در چاه «بيمنطقي» خود دفن خواهند كرد.
ب- نبايد «فرصت» 7 اكتبر تبديل به يك «تهديد» شود. راهي كه حماس در غزه ميرود درستترین و بهترين راه است.
6- پايگاههاي آمريكا در منطقه بايد از سوي مقاومت مورد هدف قرار گيرد. آمريكا بايد هزينه خود را در سرزمينهاي اشغالي بپردازد. اين هزينه خارج از اين قلمرو بايد به ماشين جنگي و اقتصاد جنگي آمريكا تحميل شود. ترامپ با همه بيمنطقي زير بار منطق هزينه جنگ نميرود. او حتي اخيرا اعلام كرده اگر اعضاي ناتو هزينه ندهند از ناتو خارج ميشود. ترامپ را بايد به چاه يك جنگ ويتنامي و افغانستاني در غرب آسيا كشاند تا بدانند يك من شير (بخوانید اسد) در دمشق چند كيلو كره دارد!
7- امام خامنه اي فرمودند؛ سوريه به دست جوانان سوري آزاد خواهد شد. آن ظرفيت عظيمي كه در سوريه در جريان سركوب داعش در كنار ارتش سازماندهي شدند هنوز هستند. گرد و خاك تروريستها در دمشق از بين برود اين ظرفيت سر برون خواهد آورد. جبهه مقاومت بايد در تجهيز اين ظرفيت به ميدان بيايد خواهيد ديد در سوريه آمريكا و صهيونيستها با شگفتانههاي زيادي روبهرو خواهند شد.
اين ظرفيت بيمنطقي صهيونيستها و آمريكائيها را تا سرحد التماس به آتشبس با منطق مقاومت آشنا و آشکار خواهد ساخت.
منطق مبارزه با بيمنطقي آمريكائيها را فقط باید در منطق مقاومت جستجو كرد. آنجا كه يحيي سنوار گفت: كار را شروع ميكنيم يا شهيد مي شويم و كربلا ايجاد خواهد شد يا پيروز ميشويم به گونهاي كه نتانياهو صدبار مادرش را لعنت خواهد كرد كه او را به دنيا آورده است. «بيمنطقي» يك بازي جديد است كه «بازيساز» آن آمريكا و رژيم اشغالگر قدس است بازيگران آن در منطقه مشخص است اگر بدل آن را نزنيم يك «بازي خورده» محسوب ميشويم.