فرارو– ماریا فانتاپیه، رئیس برنامه مدیترانه، خاورمیانه و آفریقا در مؤسسه امور بینالمللی ایتالیا
به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن افرز، طی دهه گذشته، بهویژه پس از امضای توافقنامههای ابراهیم در سال ۲۰۲۰، اسرائیل بر این باور بود که قدرت نظامی، اطلاعاتی و فناوریاش میتواند برایش در میان کشورهای عربی حوزه خلیجفارس متحدانی به ارمغان آورد. در ماههای اخیر نیز مقامات ارشد اسرائیل به این نتیجه رسیده بودند که افزایش تنشها میتواند موازنه قوای منطقهای را به نفع آنها تغییر دهد. در واقع آنها بر این عقیده بودند که جنگ میان اسرائیل و ایران و گروههای مقاومت میتواند باعث شود تا کشورهایی عربی به خصوص عربستان سعودی به سمت برقراری روابط با اسرائیل حرکت کند.
رهبران اسرائیل تصور میکردند که در صورت وقوع جنگی فراگیر در خاورمیانه، روند شکننده آشتی میان کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس و ایران مختل خواهد شد و این کشورها به خصوص بهویژه عربستان سعودی، برای تأمین امنیت خود به تضمینهای ایالات متحده وابسته خواهند شد. همچنین، مقامات ارشد اسرائیل باور داشتند که مخالفت ظاهری رهبران عرب با عملیات اسرائیل در غزه و تلاشهای دیپلماتیک آنها در حمایت از فلسطینیان، در نهایت اولویتی برای آنان ندارد و منفعت شخصی بر هر چیز دیگری غالب است.
به همین دلیل، اسرائیل بر این باور بود که افزایش تنشها ثابت میکند که ایران تهدید اصلی همسایگان عرب آن است و کشورهای حوزه خلیجفارس ناگزیر به نزدیکی بیشتر با اسرائیل خواهند بود. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، این محاسبات را آشکارا در سخنرانی سپتامبر خود در سازمان ملل متحد بیان کرد. او کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را «شرکای صلح عربی» اسرائیل نامید و از عربستان سعودی خواست برای مقابله با نقشههای ایران به اتحاد با اسرائیل بپیوندند.
با این حال، این محاسبات اسرائیل نادرست از آب درآمده است. جنگ اسرائیل در غزه و درگیریهای گستردهتر منطقهای، بهجای آنکه کشورهای عربی را به سوی اسرائیل سوق دهد، عربستان سعودی و ایران را به یکدیگر نزدیکتر کرده است. چشمانداز یک جنگ تمامعیار در خاورمیانه و احتمال تسلط اسرائیل بر منطقه، عربستان را به واکنش واداشته است. ریاض بار دیگر به صورت فعالانه از آرمان تشکیل دولت فلسطین حمایت کرده و در تلاش است تا گزینههای استراتژیک خود را حفظ کند؛ از یک سو روابط خود با ایالات متحده را ادامه میدهد و از سوی دیگر همکاریهای خود با ایران و چین را گسترش میدهد.
برای واشنگتن، نزدیکی عربستان سعودی به ایران شاید خبری ناخوشایند به نظر برسد. مقامات ارشد آمریکا سالها تلاش کردهاند تا اسرائیل و عربستان را به عادیسازی روابط تشویق کنند. با این حال، ایالات متحده احتمالاً باید از تغییر مسیر ریاض استقبال کند. اگر عربستان بتواند روابط کاری با هر دو طرف، یعنی ایران و اسرائیل، برقرار کند، این کشور میتواند در کاهش تنشهای خاورمیانه نقشی جدید و تأثیرگذار ایفا نماید. از دید آمریکا، عربستان سعودی با ایفای نقش میانجی میان طرفهای رقیب، ممکن است بتواند به دور باطل اقدامات متقابل ایران و اسرائیل پایان دهد. رویدادهای سال گذشته، مرزهای قدیمی، قواعد بازدارندگی و قوانین سنتی درگیری میان دشمنان را تغییر داده و ریاض را در موقعیتی منحصربهفرد قرار داده است تا بتواند نظم منطقهای تازهای را شکل دهد.
در دیدگاه عربستان، پیگیری منافع ملی و حمایت از تشکیل دولت فلسطین نهتنها در تضاد با یکدیگر نیستند، بلکه هر دو بخشی از یک رویکرد استراتژیک جامع به شمار میروند. این استراتژی با یک پیمان دفاعی میان ایالات متحده و عربستان آغاز میشود و سپس با هماهنگی با تشکیلات خودگردان فلسطین، حمایت از تشکیل دولت فلسطین را در بر میگیرد.
رهبران سعودی بر این باورند که جلوگیری از کشیده شدن درگیریها به خاک عربستان، اولویت اصلی است. با این حال، برای تضمین امنیت ملی، آنها میخواهند رهبری منطقهای را به دست بگیرند و از آرمان تشکیل دولت فلسطین دفاع کنند. این حمایت از فلسطین، علاوه بر تقویت جایگاه عربستان در جهان اسلام، فرصتی را برای این کشور فراهم میکند تا اعضای دیگر شورای همکاری خلیجفارس – مانند بحرین، کویت، عمان، قطر و امارات متحده عربی – را به اتخاذ رویکردی متوازن میان ایران و اسرائیل ترغیب کند. این اقدام همچنین به عربستان اجازه میدهد نقش خود را بهعنوان یک قدرت منطقهای و جهانی بازتعریف و احیا کند.
در سال گذشته، ریاض با پیگیری سیاستهایی چندوجهی، تلاش کرده جایگاه و موقعیت خود را در منطقه خاورمیانه تحکیم ببخشد. از یک سو، همچنان با مقامات ارشد آمریکا درباره عادیسازی روابط با اسرائیل مذاکره کرده است و این عادیسازی را مشروط به تشکیل دولت فلسطین دانسته است. از سوی دیگر، تعاملات خود را با ایران ادامه داده است. این رویکرد چندجانبه نتایجی ملموس به همراه داشته است. در ماه اوت، ریاض توانست با استفاده از چشمانداز عادیسازی روابط با اسرائیل، واشنگتن را متقاعد کند تحریم سهساله فروش تسلیحات تهاجمی به عربستان را لغو کند. در عین حال، با ادامه تعامل با تهران، عربستان موفق شد امنیت کشتیهای خود در دریای سرخ را تضمین کند و از تأسیسات نفتی خود در برابر حملات گروههای مقاومت محافظت نماید.
سایر کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس نیز راهبردی مشابه عربستان را در پیش گرفتند و با کاهش مخاطرات امنیتی و بهرهبرداری از فرصتهایی که درگیریهای منطقهای ایجاد کرده بود، جایگاه خود را تقویت کردند. قطر با ایفای نقش میانجی میان حماس و اسرائیل، به عنوان بازیگری فعال ظاهر شد. عمان به تلاشهای خود برای میانجیگری با انصارالله ادامه داد. امارات متحده عربی نیز از کرسی چرخشی خود در شورای امنیت سازمان ملل برای تصویب قطعنامههایی در حمایت از آتشبس انسانی در غزه استفاده کرد و از روابط خود با اسرائیل برای ارسال کمکهای بشردوستانه به منطقه و مذاکره درباره طرحهای بازسازی پس از جنگ بهره برد.
با این حال، گسترش درگیریهای منطقهای، سیاست عربستان سعودی را در معرض چالش قرار داد و این کشور را وادار به تغییر مسیر کرد. تشدید عملیات اسرائیل در غزه و حملات آن در لبنان، به همراه درگیریهای مستقیم میان ایران و اسرائیل در ماههای سپتامبر و اکتبر، نشان داد که ایالات متحده یا توانایی مهار اسرائیل را ندارد یا تمایلی به انجام این کار نشان نمیدهد. این وضعیت، تمایل اسرائیل برای اتکا به قدرت نظامی محض بهمنظور تثبیت جایگاه برتر خود در منطقه را آشکار کرد و نقاط ضعف امنیتی عربستان را برجسته ساخت. در نتیجه، گزینههای استراتژیک ریاض محدودتر شد.
از ماه سپتامبر، عربستان سعودی مسیر خود را از دیپلماسی پشتپرده به انتقاد علنی و صریح از اسرائیل تغییر داد و بهطور جدی از تشکیل دولت مستقل فلسطین حمایت کرد. رهبران سعودی آشکارا نشان دادند که علاقهای به گرفتار شدن در یک اتحاد انحصاری با ایالات متحده و اسرائیل، که آنها را از ایجاد ائتلافهای دیگر بازدارد، ندارند. در یک سخنرانی مهم، محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، به صراحت اعلام کرد که عادیسازی روابط با اسرائیل منوط به تشکیل دولت مستقل فلسطین است. فیصل بن فرحان، وزیر امور خارجه عربستان، نیز در مقالهای در روزنامه «فایننشال تایمز» در اوایل اکتبر همین موضع را تکرار کرد.
رهبران سعودی تلاش کردهاند توانایی خود را در سازماندهی متحدان فلسطینی به رخ بکشند. آنها در نوامبر ۲۰۲۳ میزبان اجلاس فوقالعاده عربی-اسلامی برای بررسی تجاوزات اسرائیل علیه مردم فلسطین بودند. این نشست که با حضور نمایندگانی از بیش از ۵۰ کشور برگزار شد، به صدور بیانیهای در حمایت از تشکیل دولت فلسطین منجر گردید. عربستان همچنین اقدامات خود را به فراتر از مرزهای خاورمیانه گسترش داده است. در ماه سپتامبر، این کشور «ائتلاف جهانی برای اجرای راهحل دو دولتی» را راهاندازی کرد که نشست بعدی آن قرار است در اواخر نوامبر در بروکسل برگزار شود. در ماههای اخیر، عربستان سعودی موفق شده مجموعهای از ائتلافها و همکاریهای چندجانبه جدید را برای پیشبرد آرمان تشکیل دولت فلسطین ایجاد کند.
آرمان تشکیل دولت فلسطین به سطحی بیسابقه از هماهنگی میان کشورهای حوزه خلیجفارس، از جمله عربستان سعودی، و ایران منجر شده است. در ۳ اکتبر، دوحه میزبان رئیسجمهور ایران در اجلاس گفتوگوی همکاری آسیایی بود. در این اجلاس، رهبران شورای همکاری خلیجفارس همبستگی خود با فلسطینیان را اعلام کردند و تجاوزات اسرائیل را بهصراحت محکوم نمودند. همزمان، شورای همکاری خلیجفارس یک نشست مشترک نادر با وزرای ایران برگزار کرد؛ نخستین نشست غیررسمی از این نوع در بیش از ۱۷ سال گذشته. در این نشست، کشورهای عضو تأکید کردند که اجازه استفاده از خاک و حریم هوایی خود برای حمله به ایران را نخواهند داد. معاون نخستوزیر و وزیر خارجه امارات متحده عربی نیز تصریح کرد که این کشور «آماده حمایت» از برنامهریزیهای پس از جنگ غزه نخواهد بود، مگر آنکه تشکیل دولت فلسطین محقق شود.
اسرائیل امیدوار است که تشدید تنشها، توازن قدرت منطقهای را به نفع آن تغییر دهد. این کشور بر این باور است که در نهایت ایالات متحده نیز وارد معادله خواهد شد و نتیجه این مداخله، تضعیف ایران و شکلگیری آیندهای باثبات در خاورمیانه بر پایه اتحاد میان اسرائیل و کشورهای حوزه خلیجفارس خواهد بود. این نگرش شاید در شکلگیری توافقنامههای ابراهیم تأثیرگذار بوده باشد، اما پنج سال بعد، دیگر نمیتواند راهنمایی برای منطقهای عمیقاً دگرگونشده باشد. اسرائیل اکنون بیش از گذشته به استفاده از خشونت برای تقویت بازدارندگی خود تمایل نشان میدهد، در حالی که عربستان سعودی به دنبال تنوعبخشی به روابط خارجی خود است. این کشور نه تنها به ایالات متحده وابسته نیست، بلکه روابط خود با چین را تقویت کرده و گفتگوهای امنیتی خود با ایران را افزایش داده است.
مسئله تشکیل دولت فلسطین دیگر نمیتواند نادیده گرفته شود. این هدف تنها از طریق توافقی میان اسرائیل و کشورهای حوزه خلیجفارس محقق نمیشود؛ بلکه اکنون به آرمانی جهانی تبدیل شده است که عربستان سعودی در رأس آن قرار گرفته و کشورهای مختلف، از جمله ایران، از آن حمایت میکنند.
اگرچه دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب ایالات متحده، ممکن است تلاش کند مسیر عادیسازی روابط میان عربستان سعودی و اسرائیل را بر اساس الگوی توافقنامههای ابراهیم دنبال کند، عربستان سعودی باید با اصرار بر پیشبرد راهحل دو دولتی پیش از عادیسازی، این رویکرد را به چالش بکشد. چنین تصمیمی شاید باعث ناخشنودی ترامپ شود، اما ایالات متحده باید از این تلاش عربستان استقبال کند، چراکه میتواند به پایان درگیریهای کنونی منطقه کمک کند. در واقع، نوع جدیدی از توازن که عربستان سعودی و کشورهای خلیجفارس دنبال میکنند، آنها را در موقعیتی منحصربهفرد قرار داده است که میتوانند بهطور مؤثری تنشهای منطقهای را کاهش دهند.
برای حفظ استراتژی خود، ریاض باید از تهران تضمینهای امنیتی، از جمله پیمان عدم تجاوز متقابل، دریافت کند. سپس میتواند از این تضمینها بهعنوان ابزاری استفاده کند تا به اسرائیل نشان دهد که استراتژی تشدید تنشها نتیجهای معکوس داشته است. این سیاست نهتنها روابط میان کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس و ایران را تقویت کرده، بلکه احتمال عادیسازی روابط عربستان با اسرائیل را کاهش داده است.
تلاشهای عربستان برای دستیابی به موضعی منسجم در شورای همکاری خلیجفارس در حمایت از تشکیل دولت فلسطین نیز میتواند به کاهش تنشهای منطقهای کمک کند. این تلاشها میتوانند با اعمال فشار بر ایالات متحده، اروپا و قدرتهایی مانند چین و روسیه برای حمایت از رویکردی که پایان درگیریهای خاورمیانه را هدف گرفته است، تقویت شوند.
مهمتر از همه، واشنگتن باید درک کند که یک عربستان سعودی قدرتمندتر به نفع همه طرفها است. این کشور میتواند در کنترل قدرت ایران نقش داشته باشد و همزمان اسرائیل را به سوی صلح با فلسطینیان سوق دهد. عربستان سعودی بهطور منحصربهفردی در موقعیتی قرار دارد که میتواند به توقف درگیریهایی کمک کند که تاکنون خسارات سنگینی به سراسر خاورمیانه وارد کردهاند.