فمینیسم ایرانی از ابتدا، مسأله اول خود را حجاب انتخاب کرده است. از کشف حجاب قرهالعین که یک چهره مشهور بهائیت است تا چهارشنبه های سپید، دختران خیابان انقلاب و پروژه «زن، زندگی، آزادی» مسأله اصلی همواره حجاب بوده است. مسایل دیگر مانند مسائل اقتصادی و اجتماعی حول این کانون و دال مرکزی آرایش یافته اند. بنابراین حجاب تنها نماد و نمود جریان مخالف نظم اسلامی و نظام اسلامی نبوده، بلکه باطن آن بوده است. به بیان نمادین، باطن این جریان، ظاهر آن بوده است. به بیان ساده تر، بی حجابی، باطن آن است. بر این اساس، جریان مخالف نظم اسلامی دیگر از اروتیسم زمان پهلوی و از سکولاریسم دهه هفتاد شمسی عبور کرده و به پورنوگرافی و پورنوکراسی رسیده است.
در ادامه، عبور جریان مذکور از مردوارگی، عبور از اروتیسم به پورنوگرافی و عبور از سکولاریسم به پونوکراسی را روشن خواهیم کرد.
ماجرای عریان شدن برخی مخالفان نظام به ویژه در خارج کشور، نمادی از خشونت عریان فمینیسم ایرانی و عاملان اصلی تحرکات زن، زندگی، آزادی است؛ خشونتی عریان که زن و زندگی او و در پی این، مرد را هم بر باد خواهد داد. این جریان دیگر از مردوارگی (شباهت میزان پوشیدگی زن و مرد) عبور کرده و نوعی طبیعت گرایی غیرانسانی را نشان داده است. به بیان دیگر، در خصوص پوشش، به حیوان گونگی (زووفیلیا) میل کرده است.
عبور دیگر جریان مذکور، عبور از اروتیسم به پورنوگرافی است. قابل اشاره است در اروتیسم بر رازناکی تن و بعضاً جاذبه عشق تأکید می شود اما در پورنوگرافی، تن با خشونت و ابتذال به جای راز و شکوه، قرین است. اروتیک بودن و اروتیسم خاستگاه خود را اروس یونانی(الهه عشق) می جوید؛ خاستگاهی که به هر روی، دلالت بر حدی از انسانی بودن و اصالت دارد. همچنین اروتیسم همواره با ملاک زیبایی شناخته می شود در حالی که در پورنوگرافی، زیبایی، راز و ناز و نظیر این، اهمیتی ندارد. به بیان نمادین، در رویکرد اخیرالذکر، ای بسا که زشتی، زیبا می شود و بنابراین معیارهای استتیک یا زیباشناسانه بی اعتبار و باژگونه می گردد.
اما عبور اساسی جریان مذکور، عبور از سکولاریسم به پورنوکراسی است. چراکه در سکولاریسم، عرف جامعه یک ملاک تعیین کننده و محترم است، در حالی که در جریان «زن، زندگی آزادی» به وفور شاهد عبور عریان و خشن از عرف بوده ایم.
قابلاشاره است که یکی از ترجمههای سکولاریسم، عرفیگرایی است. ترجمه دیگر آن، دنیاگرایی است. این نگاه در صورت فلسفی خود یعنی سکولاریسم فلسفی در پی جدایی دنیا و آخرت است و در صورت سیاسی خود، یعنی سکولاریسم سیاسی، درصدد جدایی دین و نوع حکومت. اما در هر دو صورت خود، عرف و سنت حاضر در جامعه را محترم و حتی مغنتم شمارده و از مواجهه رادیکال با گذشته جامعه پرهیز می کند. به عبارت دیگر، شاید به سنت به منزله گذشته بی اعتنا باشد اما به سنتی که به امروز رسیده (عرف)، احترام می گذارد.
مطابق آنچه گذشت باید گفت زن،زندگی،آزادی، در حقیقت ضد زن و زندگی عمل کرده و آزادی به هر قیمتی یا آزادی بدون مسئولیت(آزادی حیوانی به جای آزادی انسانی) را خواسته یا ناخواسته پی می گیرد و دست بر قضا، ضد آزادی هم عمل می کند. چراکه آزادی بدون تعهد و مسئولیت حتی در نظریه های متفکران غربی و لیبرال نیز ناممکن است. اگرچه لیبرالیسم هم با فردگرایی خود، مسئولیت را به حداقل رسانده و افراد را مسئولیت گریز می کند. بنابراین لیبرالیسم نیز با مسئولیت زدایی، آزادی زدایی کرده است. هرچند همچنان عرف را مهم می داند و در فردگرایی خود، جامعه ستیز نیست بلکه نهایتا جامعه گریز است.
در نهایت باید گفت پورنوکراسی حاکم بر فمینیسم ایرانی سبب شده تا «زن، زندگی، آزادی» هم با زیبایی شناسی، هم با سکولاریسم و لیبرالیسم و هم انسانگرایی در تناقض باشد.