به گزارش خبرنگار اجتماعی رکنا، فرزندخواندگی در ایران بهعنوان یکی از مهمترین راهحلهای حمایت از کودکان بیسرپرست یا بدسرپرست، با مشکلات و چالشهای جدی مواجه است که مانع از تحقق کامل اهداف انسانی و اجتماعی آن شده است. با وجود تصویب قانون حمایت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست در سال ۱۳۹۲، روند اجرایی این قانون همچنان با موانع متعددی همراه است که موجب میشود بسیاری از کودکان مستحق حمایت، همچنان در مراکز بهزیستی بمانند. این موانع شامل مشکلات قانونی، نگرشهای فرهنگی، و ضعف سیاستگذاریهای حمایتی است که نیاز به بازبینی و اصلاح جدی دارند.
یکی از مهمترین موانع در فرآیند فرزندخواندگی در ایران، پیچیدگیهای قانونی و زمانبر بودن روند اداری است. خانوادههای متقاضی معمولاً با پروسهای طولانی و غیرشفاف روبهرو هستند که نه تنها باعث ناامیدی آنها میشود، بلکه انگیزههای اولیه برای پذیرفتن کودک را نیز تضعیف میکند. در حالی که بسیاری از کشورها، از جمله ایالات متحده، با ایجاد سیستمهای شفاف و تسهیلکننده، فرزندخواندگی را به یک فرآیند سادهتر و جذابتر تبدیل کردهاند، در ایران نبود سازوکارهای کارآمد، مشکلات فراوانی را به وجود آورده است. این موضوع بهویژه در مورد زنان مجرد که طبق قانون مجاز به سرپرستی کودکان هستند، نمود بیشتری پیدا میکند. از آنجا که زنان مجرد فقط میتوانند سرپرستی دختران را بر عهده بگیرند، محدودیتهای جنسیتی موجود در قانون موجب کاهش گزینههای آنها و نیز تبعیض آشکار در این فرآیند میشود.
نگرش فرهنگی و اجتماعی نیز از عوامل بازدارنده در گسترش فرزندخواندگی است. در بسیاری از مناطق ایران، فرزندخواندگی همچنان با برچسبهای منفی و قضاوتهای اجتماعی همراه است. برخی خانوادهها نگران هستند که فرزندخوانده مورد پذیرش اطرافیان یا حتی خود خانواده قرار نگیرد و با مشکلاتی در زمینه هویتیابی و پذیرش اجتماعی مواجه شود. این نگرشها، که در فرهنگهای سنتی ریشه دارند، باعث میشود که خانوادهها از ترس قضاوتهای اجتماعی یا واکنشهای منفی اطرافیان، از اقدام به فرزندخواندگی منصرف شوند. در این میان، رسانهها و نهادهای آموزشی نقش مؤثری در تغییر نگرش عمومی دارند، اما تاکنون اقدامات تأثیرگذاری در این زمینه صورت نگرفته است.
مشکلات اقتصادی نیز تأثیر مستقیمی بر روند فرزندخواندگی دارد. هزینههای بالای نگهداری و تربیت فرزند، بهویژه در شرایط تورمی کنونی، بسیاری از خانوادهها را از این مسئولیت سنگین بازمیدارد. با وجود اینکه برخی مشوقهای مالی مانند کمکهزینههای دولتی یا تخفیفهای مالیاتی میتواند انگیزههای بیشتری برای فرزندخواندگی ایجاد کند، در ایران چنین سیاستهای حمایتی بهطور گستردهای اجرا نمیشود. این در حالی است که در کشورهای پیشرو در فرزندخواندگی، ارائه بستههای حمایتی مالی و روانی برای خانوادههای متقاضی، بخش مهمی از سیاستگذاریهاست.
از سوی دیگر، عدم تطابق میان تعداد کودکان بیسرپرست و متقاضیان فرزندخواندگی یکی دیگر از مشکلات جدی در ایران است. بسیاری از کودکان به دلیل وضعیت خاص مانند بیماریهای جسمی، سن بالا، یا داشتن والدین بدسرپرست که همچنان از نظر قانونی زنده محسوب میشوند، امکان واگذاری به خانوادهها را ندارند. این امر باعث میشود که بخش قابلتوجهی از کودکان بیسرپرست همچنان در مراکز بهزیستی باقی بمانند، در حالی که تعداد زیادی از خانوادههای متقاضی به دلیل محدودیت در انتخاب کودک، از فرزندخواندگی صرفنظر میکنند. این تناقض نشاندهنده نیاز به اصلاح قوانین و سیاستهایی است که اولویت آنها باید منافع کودک و حمایت از آینده او باشد.
در نهایت، میتوان گفت که وضعیت فرزندخواندگی در ایران نیازمند تحول اساسی است. سیاستگذاریهای فعلی نه تنها در تأمین شرایط مناسب برای کودکان بیسرپرست ناکام مانده، بلکه انگیزه خانوادههای متقاضی را نیز کاهش داده است. اصلاح فرآیندهای قانونی، تغییر نگرش فرهنگی از طریق آموزش و رسانه، ارائه مشوقهای مالی و حمایتی، و بازنگری در قوانین مربوط به کودکان بدسرپرست، از جمله اقداماتی است که میتواند این روند را بهبود بخشد. در غیر این صورت، کودکان بیسرپرست همچنان در چرخهای از بیعدالتی و محرومیت باقی خواهند ماند و جامعه از پتانسیل بزرگ انسانی آنها محروم خواهد شد.
به گزارش خبرنگار رکنا ، در بررسی وضعیت فرزندخواندگی در ایران، مشخص شد که استانهایی مانند تهران، خراسان رضوی، اصفهان، کرمان و فارس بیشترین تعداد پذیرش فرزندخواندگی را دارند.
از سوی دیگر، استان ایلام هیچ آماری از فرزندخواندگی را ثبت نکرده است. در این میان، تعداد قابلتوجهی از خانوادهها متقاضی کودکان زیر ۵ سال و دارای سلامت کامل هستند، که این موضوع باعث طولانی شدن روند انتظار برای دریافت فرزند میشود.
بهزیستی اعلام کرده که حدود ۹۴ درصد متقاضیان ترجیح میدهند کودکانی از این دسته را به سرپرستی قبول کنند، در حالی که ۲۶ هزار خانواده در صف انتظار برای فرزندخواندگی قرار دارند و تعداد زیادی از کودکان همچنان در مراکز شبهخانواده زندگی میکنند.
از سوی دیگر، استانهایی مانند سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی به دلیل فقر و آسیبهای اجتماعی، از جمله مناطق دارای آمار بالای کودکان رهاشدهاند. عوامل مؤثر در این موضوع شامل وضعیت اقتصادی نامناسب، ازدواجهای زودهنگام، و مهاجرتهای ناگهانی است. این مشکلات با ضعف در حمایتهای اجتماعی و فرهنگی از خانوادهها تشدید میشود و منجر به افزایش تعداد کودکان رهاشده در این مناطق میگردد
علاوه بر این، فرایند پیچیده قانونی و گاه نگرشهای فرهنگی منفی در برخی مناطق باعث میشود خانوادهها کمتر به پذیرش کودکان بیسرپرست روی بیاورند. بهعنوان مثال، برخی خانوادهها نگرانیهایی درباره تطابق فرزندخوانده با خانواده دارند که ناشی از نگرشهای سنتی است. این موضوع در استانهای کوچکتر با بافت فرهنگی سنتی بیشتر مشهود است.
بهطور کلی، با وجود اصلاحات قانونی و تسهیل شرایط فرزندخواندگی در سالهای اخیر، همچنان تفاوتهای منطقهای در میزان پذیرش فرزندخواندگی و تعداد کودکان رهاشده نمایانگر نیاز به سیاستگذاریهای دقیقتر برای کاهش آسیبهای اجتماعی و تشویق فرهنگ فرزندخواندگی است.
استانها | وضعیت فرزندخواندگی | عوامل مؤثر |
---|---|---|
تهران | بیشترین پذیرش | تقاضای بالا برای کودکان سالم زیر ۵ سال |
خراسان رضوی | بیشترین پذیرش | تقاضای بالا برای کودکان سالم زیر ۵ سال |
اصفهان | بیشترین پذیرش | تقاضای بالا برای کودکان سالم زیر ۵ سال |
کرمان | بیشترین پذیرش | تقاضای بالا برای کودکان سالم زیر ۵ سال |
فارس | بیشترین پذیرش | تقاضای بالا برای کودکان سالم زیر ۵ سال |
ایلام | عدم ثبت آمار | عدم ثبت موارد فرزندخواندگی |
سیستان و بلوچستان | آمار بالای کودکان رهاشده | فقر، ازدواج زودهنگام، مهاجرت ناگهانی |
خراسان جنوبی | آمار بالای کودکان رهاشده | فقر، ازدواج زودهنگام، مهاجرت ناگهانی |
گفتنی است،در جامعهای که نیروی جوان کاهش مییابد ،صف انتظار خانوادههای متقاضی فرزندخواندگی را شکل می دهد.از سوی دیگر، احتمال رها شدن کودکان به دلیل حمایتهای ناکافی یا مشکلات اقتصادی افزایش می یابد.
از سوی دیگر، کاهش جمعیت جوان به معنای افت تدریجی حمایتهای اجتماعی و اقتصادی در آینده خواهد بود، که میتواند منابع و بودجه اختصاصی برای بهزیستی و حمایت از کودکان بیسرپرست را محدود کند. این وضعیت، همراه با ضعف در قوانین حمایتی و نگرشهای منفی فرهنگی، مانع از تحقق اهداف بلندمدت نظام فرزندخواندگی میشود. بهبود این شرایط نیازمند سیاستگذاریهای جامع برای حمایت از فرزندخواندگی، تسهیل قوانین، و فرهنگسازی گسترده در سطح جامعه است تا کودکان بیسرپرست بتوانند در محیطی امن و پایدار رشد کنند و به نیروی فعال در آینده کشور تبدیل شوند.