اگرچه از سالهای دور حمایت از صهیونیسم و اسرائیل در میان برخی از مدعیان ایران و ایرانیت رواج داشت، اما طی یک سال اخیر وپس ازجریانات هفتم اکتبر۲۰۲۳، این اعلام وابستگی و حمایت، علنیتر، جدیتر و گستاخانهتر شده است!
درحالیکه حتی در دوران پیش از انقلاب نیز اسرائیل سفارتخانه رسمی در ایران نداشت و شاه از ترس مردم، حتی با مقامات این رژیم مانند موشهدایان و گلدامایر و... خیلی محرمانه و پنهان و گاهی در فرودگاه ملاقات و دیدار میکرد، اینکه با وجود جنایات بیسابقه رژیم جعلی اسرائیل، گروهی در داخل و خارج کشور در جهت مطامع رژیمصهیونیستی فریاد بزنند و فعالیت کنند، نیاز به ریشهیابی این قضیه دارد. اصلا پای این صهیونیستها از کی در این کشور باز شد و چگونه در میان اقشاری از مردم نفوذ کردند؟
از سرجان ملکُم انگلیسی آغاز شد
باوجود نفوذ تاریخی یهود در جامعه ایران براساس شواهد تاریخی موجود، پای صهیونیستها از زمان حضور عناصر تشکیلات فراماسونری (از زیرشاخههای صهیونیسم) در ایران به این سرزمین باز شد. اول از همه سرجان ملکم انگلیسی بود که در سال ۱۸۰۰میلادی با سمت سفیر انگلستان به ایران آمد وبه نوشته محمود محمود در جلد نوزدهم کتاب تاریخ روابط ایران و انگلیس: «از زمان ورود سرجان ملکم به ایران، هیچوقت ایران از دوستان دولت انگلیس خالی نبوده. این دوستان همه به نام فراماسون در ایران وجود داشتند و کورکورانه از امیال محفل عالی که درلندن است، پیروی میکردند...» همین سرجان ملکم بود که اساسا تاریخ باستانگرایانه یا آرکاییستی برای کشور ما نوشت که سرمشق همه روشنفکران متأثر از ماسونیسم شد و برای نخستینبار در تاریخ، شکوفایی ایرانباستان مطرح شد. درواقع بسیاری از مورخان معاصر براساس ادعاهای سرجان ملکم، به آگراندیسمان تاریخ باستان ایران پرداختند.
بعد ازسرجان ملکم، دولت انگلستان یکی دیگر از استادان اعظم فراماسونری به نام سرهارفورد جونز را روانه ایران کرد. (۱۸۱۱-۱۸۰۴) البته جونز قبل از آن، مدتها درتهران و تبریز وشیراز بهسر برده بود و خصوصیات اجتماعی ایرانیان را میشناخت. به دنبال جونز، دو انگلیسی دیگر به ایران سفر کردند و به تحقیقاتی در گوشه و کنار ایرانزمین دست یازیدند. این دو، جیمز موریه و بایلی فریزر بودندکه به نوشته محمود محمود در کتاب تاریخ روابط ایران و انگلیس، همراه با جونز، بدون تردید ازجمله اولین مبلغین فراماسون لندن بودند که در ایران محفل فراماسونی دایر کردند. لازم به یادآوری است که جونز در ایجاد جنگ ایران و روس نقش ناجوانمردانهای ایفا کرد و جنگی را که او به ایران تحمیل کرد، نتایج ناگواری برای این سرزمین به بار آورد.
مقبره کوروش و معاهدههای ننگین
جیمز موریه که بیش از ۲۰ سال در ایران حضور داشت و زمینه کار را برای استعمار فراهم میکرد. برای نخستینبار ادعا کرد مکانی قدیمی به نام مقبره مادر سلیمان، مقبره کوروش است و از آن پس پاسارگاد نامیده شد. اگرچه بعدا وی از نظر خود راجع به پاسارگاد و قبر کوروش برگشت و بهرغم اینکه بسیاری از باستانشناسان و کارشناسان تاریخ به دلایل مختلف دفن کوروش را در چنین محلی بعید و حتی ناممکن دانستند اماهمچنان این عنوان از سوی برخی دیگر مانند سر ویلیام اوزلی بر بنای معروف به قبر مادر سلیمان باقی ماند! جیمز موریه در هفتم ماه می ۱۸۰۹، میرزا ابوالحسنخان ایلچی را با خود به لندن برد تا مقدمات تربیت و حضور فراماسونهای آینده در ایران را فراهم آورد!
پس از این سه نفر، نوبت به سرگوراوزلی برت رسید که قبل از آمدن به ایران سمت مهمانداری ایلچی را برعهده داشت و سرانجام او را وارد حلقه برادران ماسونی کرد! اوزلی در مدتی که سمت سفیر انگلیس در ایران را داشت، چنان نفوذی در دربار قاجار پیدا کرد که فتحعلیشاه همه مسائل مورد نظر خود را با او در میان میگذاشت و صمیمیت فوقالعادهای میان او و پادشاه و درباریان پیدا شد! بنا به نوشته «تاریخ فراماسونری جهان» اثر روبرت فریک گاوله کسی بود که با همفکری ابوالحسنخان ایلچی و تحمیل معاهدههای ننگین ترکمانچای و گلستان بر ایران قطعات مهمی از خاک ایران را جدا کرد و در اندکمدتی درباریان قاجار را به حلقه فراماسونی درآورد.
نخستین فراماسونر و روشنفکر ایرانی
عسکرخان افشار، فرستاده مخصوص دربار فتحعلیشاه به فرانسه در سال ۱۸۰۸ اولین ایرانیای بودکه به عضویت لژ فراماسونری درآمد. پس ازاو ابوالحسنخان ایلچی، سفیر اعزامی ایران به انگلستان ۱۵ ژوئن ۱۸۱۰ میلادی وارد فراماسونری انگلستان شد. ایلچی در انگلیس و فرانسه، شرایط سفر و تحصیل دانشجویان ایرانی را فراهمآورد و نخستین گروه از این دانشجویان که شش نفر بودند، چند سال بعد عازم لندن شدند، اما بهجای تحصیل و فراگیری دانش، به عضویت انجمنهای ماسونی درآمدند و در بازگشت به ایران، مروج ماسونی و ایدئولوژی صهیونیسم شدند. ازجمله آنها میرزاصالح شیرازی بود که یکی از اولین نشریات را در ایران منتشر و از طریق آن سعی میکرد افکارصهیونی رابه جامعه ایرانی تزریق کند.
درواقع روشنفکری یا به قول شهیدسیدمرتضی آوینی، «شبهروشنفکری» درایران ازهمینجا وازطریق فراماسونهاوارد این سرزمین شد. یعنی تاریخ شکلگیری روشنفکریوماسونیسم درایران، یکی است. ازهمینروستکه مقام معظم رهبری فرمودند: «.. جریان روشنفکری در ایران از دوران قاجار به بعد، بیمار و وابسته متولد شد....» درواقع این جریان در تمامی بزنگاههای تاریخ این مملکت مانند جنگهای ایران و روس، قراردادهای گلستان و ترکمانچای و امتیازات استعماری رویتر و رژی، تجاوزات نظامی انگلیس به جنوب ایران و اشغال آن، کجراهه مشروطیت به داخل سفارت انگلیس، کودتای سیاه ۱۲۹۹، رویکارآوردن رضاخان و رژیم پهلوی و فجایع فرهنگی و سیاسی دوران پهلوی دوم، یا خاموش بودند یا همدست توطئهگران و بیگانگان فعالیت کردند. از طرف دیگر با حضور فعال در مراکز آموزشی و آکادمیک مانند مدارس و دانشگاهها، رسانهها، کتاب، هنر و... این ابزار فکری و بیانی را هم در اختیار گرفته و از آن طریق در اذهان و افکارعمومی نفوذ کردند.
فراموشخانه میرزا ملکمخان
اما شاخصترین چهره فراماسونری اولیه در ایران، میرزا ملکمخان ارمنی است. او بنیانگذار نخستین تشکیلات فراماسونری بود که با کسب اجازه از ناصرالدینشاه و با نام فراموشخانه تاسیس شد. انتشار نشریه «قانون» مهمترین اقدام وی برای نشر و نفوذ اندیشههای سکولاریستی و اومانیستی در جامعه ایران بود. بعد از ملکمخان، شاخصترین اعضای لژهای فراماسونری در این سرزمین، میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا ابراهیمخان حکیمالملک فرزند ابوالحسن حکیمباشی (طبیب مظفرالدینشاه)، شیخابراهیم زنجانی (رئیس بیدادگاه شیخ فضلا... نوری)، میرزا حسینقلیخان نواب (از عوامل انحراف مشروطه)، میرزا سلیمان میکده، سیدمحمدرضا مساوات، حسن تقیزاده، ملکالمتکلمین (از عوامل مشروطه انگلیسی)، ذکاءالملک فروغی و فرزندش محمدعلی فروغی (عامل ارشد تشکیلات فراماسونری در هدایت رضاخان) و... بودند که همگی نقش مهمی در روند تاریخ سیاسی ــ اجتماعی ایران ایفا نمودند.
انجمن اکابر پارسیان هند و تبدیل ایران به اسرائیل دوم
از دیگر مراکز ماسونی که در شکلدهی ساختار سیاسی و فرهنگی جامعه پساقاجار نقش مهمی داشت، انجمن اکابر پارسیان هند بود که براساس اسناد خودشان در ماسونبودن آنها تردیدی وجود ندارد. در واقع طراحی دوران پهلوی، از برکشیدن و آموزش رضاخان توسط اردشیر ریپورتر (مأمور امپراتوری صهیونی روچیلد) تا چیدمان عناصر شکلدهنده رژیم پهلوی و تربیت آنها برای تبدیل ایران به اسرائیل دوم، توسط همین انجمن صورت گرفت. در یکی از نشریات دوران رضاخان، پس از روی کار آمدن او، این نکته مورد تاکید قرار گرفته که تاسیس سلطنت پهلوی برای حمایت از رژیمی در منطقه است که در آینده روی کار خواهد آمد که مقصود رژیم جعلی اسرائیل به نظر میرسد که ۲۳ سال بعد تاسیس شد و در هنگامه جنگ و تحریم کشورهای اسلامی و عربی علیه آن و بستن لولههای نفت، تنها این رژیم پهلوی بود که در منطقه از اسرائیل حمایت کرده و نفت تقریبا رایگان به او میرساند.
دکتر موسی حقانی، پژوهشگر و مورخ در مورد شکلگیری تشکیلات فراماسونری در ایران توسط عوامل «انجمن اکابر پارسیان هند» مینویسد: «.. مانکجی هاتریا، نخستین نماینده تامالاختیار این انجمن بود. او تبعه دولت بریتانیا و از سوی سرویس اطلاعاتی بریتانیا، انجمن اکابر پارسیان هند و سازمان فراماسونری، مأموریتهایی در ایران داشت که با مهارت آنها را به انجام رساند... حمایت مانکجی وشبکه دوستانش در صعود سپهسالار به مسند صدراعظمی ایران نقش اساسی داشت...» میرزاحسینخان سپهسالار (صدراعظمناصرالدینشاه) باحمایت حلقه پیرامون مانکجی هاتریا، یعنی فراماسونهایی، چون میرزافتحعلی آخوندزاده، جلالالدین میرزا قاجار و... نخستین دولت فراماسونری تاریخ ایران را به وجود آورد. فعالیتهای این حلقه عمدتا حول محورهای باستانیگرایی (آرکائیسم) یعنی ایران منهای اسلام، حمایت و تقویت فرقه ضاله بابیه و بهائیه، حمایت از فرقههای صوفیه و تاسیس سازمان فراماسونری در ایران بود.
پای کانونهای صهیونیستی به ایران باز شد
شایان ذکر است میرزاحسینخان سپهسالاربرای نخستینباردرتاریخ معاصر ایران، به وسیله ارتباط با «اتحادیه جهانی اسرائیلیت «(در نخستین سفر ناصرالدینشاه قاجار به اروپا به سال ۱۲۹۰هجری قمری)، پای کانونهای صهیونیستی را رسما به ایران باز کرد تا زیر پوشش مدارس صهیونیستی «آلیانس»، فعالیت خود رادر ایران آغاز کنند. حبیب لوی، از سران صهیونیسم جهانی در ایران درباره آن سفر ناصرالدینشاه وصدراعظمش میرزاحسینخان سپهسالار به فرانسه و دیدار با بارون فردیناند دو روچیلد و همچنین آدولف کرمیو (رئیس اتحادیه جهانی اسرائیلیت) ودرخواست آنها مبنی برامتیازاتی برای یهودیان ایران مطالب افشاگرانهای ثبت کرده است. درواقع طرح وبرنامه تربیت رجال فراماسون برای دولتهای آینده ایران را اززمان قاجار ریختند؛ از همین مدارس آلیانس گرفته تا مدرسه علوم سیاسی (دانشکده حقوق و علوم سیاسی امروز دانشگاه تهران) که پایهاش از زمان میرزا نصرا... خان مشیرالدوله نهاده شدوبرنامهاش توسط اعضای لژ ماسونی بیداری ایران ماننداردشیر ریپورتر، محمدعلی فروغی، حسن پیرنیا و... طراحی و هدایت شد. ازشاگردان همین مدرسه بود که کارگزاران سیاسی رژیم پهلوی بیرون آمدند.
به میدان آمدن فرقه ضاله بهائیت
از طریق مانکجی هاتریا و میرزاحسین سپهسالار بود که فرقههای بابیه و بهائیت، نقش جدیدی در صهیونیزهکردن جامعه ایران و اسلامزدایی از آن بر عهده گرفتند. علی محمد باب در ارتباط با خاندان ساسونها (از مهمترین خانوادههای صهیونی که در غرب آسیا طرحهای مهمی را به انجام رساندند) ابتدا ادعای نایبی امام زمان کرد و سپس خود را امام زمان نامید و جمعی را جذب کرد و فتنهای در دوران ناصرالدینشاه برپا کرد که اگرچه خودش توبه کرد، اما فتنهاش در بخشی از این سرزمین همچنان باقی بود تا امیرکبیر با اعدام باب، به فتنه او هم خاتمه بخشید. پس از علیمحمد باب، جانشینان او مانند یحیی صبحازل، فرقه ازلی را راه انداخت که اعضایش مثل ملکالمتکلمین همراه فراماسونها در انحراف مشروطه و کشاندن آن به دیگ پلوی سفارت انگلیس نقش مهمی را بازی کردند.
اماجانشین اصلی باب که موردحمایت کانونهای استعماری بهخصوص صهیونیستها قرار گرفت، حسینعلی نوری بود که خود را «بهاءا...» نامید و فرقه بهائیت را راهاندازی کرد. او ابتدا ادعای امام زمانی کرد و سپس نبوت و بالاخره مدعی شد که خداست! جانشین نوری، عباس افندی بود که خود را عبدالبهاء نامید و از طرف پادشاه انگلیس جورج پنجم و بهوسیله ژنرال آلنبی (فرمانده نیروهای بریتانیا در خاورمیانه) بهدلیل خدمات شایان به امپراتوری بریتانیا، نشان شوالیهگری انگلیس و لقب سر دریافت کرد. اوهم به فلسطین رفت و آنجا راارض موعودبرای یهودیان و اسرائیل معرفی کرد.
پس از آن فرقه بهائیت با حمایت کانونهای صهیونی، در دستگاههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران نفوذ گستردهای پیدا کردند و در اغلب تحولات این سرزمین نقش مهمی داشتند. ازقضایای انگلیسیکردن مشروطه تا شناسایی و معرفی رضاخان و حمایت از کودتای سیاه او و دولت وابستهاش تا دراختیار گرفتن نبض حکومت پهلوی دوم از طریق امثال سرلشکر ایادی وسپهبد صنیعی ودولتهایی مانندهویداو۹وزیربهاییاش وارتشبد نصیری وپرویز ثابتی درساواکو.... صهیونیستهای فراماسون و بهایی در طرحهای ضد اسلامی/ ایرانی اجرا شدهای همچون انجمنهای ایالتی و ولایتی، برنامه به اصطلاح اصلاحات ارضی و نابودی کشاورزی ایران، لوایح ششگانه یاهمان انقلاب سفیدشاه وملت!، کاپیتولاسیون، سرکوب وقتلعامهایی همچون ۱۵خرداد۱۳۴۲ و ۱۷شهریور۱۳۵۷، تاسیس وتوسعه وآموزش ساواک و... نقش محوری و اصلی داشتند.
ردپای عوامل نفوذ در عرصه فرهنگ و هنر
عناصر فرقه ضاله بهائیت همراه فراماسونها امور دانشگاهها، نشریات، مطبوعات، ناشران کتاب، تلویزیون و رسانههای مختلف را هم در دست گرفتند تا اذهان جوانان را به تصرف خود درآورند. تلویزیون در ایران ابتدا توسط فرقه بهائیت و حبیب ثابت با گروهی از بهاییان با عنوان تلویزیون ایران تاسیس شد و سپس با حضور گسترده آنها در رادیو و تلویزیون ملی ایران رضا قطبی (پسردایی فرح دیبا)، سرنخ برنامههای رسانه تصویری در این کشور را دردست داشتند.
همین اتفاق در سینما و تئاتر ایران افتاد؛ فراماسونهای ارشدی مانند ولی نصر، پدر تئاتر ایران لقب گرفت و فارغالتحصیلان مدارس صهیونیستی آلیانس و سردمداران کلوپهای روتاری (بخش اقتصادی تشکیلات فراماسونری) همچون علی وکیلی، اسحاق زنجانی، اسفندیار یگانگی، طاهر ضیایی و... نخستین سالنهای سینما و اولین استودیوهای فیلمسازی در ایران را بهوجود آوردند. حضور امثال فرهنگ مهر و فرخرو پارسای بهایی دررأس مراکزآموزشی وآکادمیک کشور وفضلا... نبیل بهایی (رئیس دفتر فرح) که جشن ضدهنری شیراز را طراحی کرد و موسسات ماسونی همچون فرانکلین در نشر کتابهای درسی مدارس و کانون به اصطلاح پرورش فکری کودکان و نوجوانان، بهطور کلی فضای آموزشی کشور را در اختیارعناصر پیشانیسفید صهیونیست قرار داده بود.
به این ترتیب، پس ازگذشت ۴۵سال ازانقلاب اسلامی وباوجود تنها قطعشدن رسمی دستهای مراکز فراماسونری و بهایی از مراکز فوق، حضور صهیونیستهای منتسب به ایران که مانند کاسه داغتر از آش از اسرائیل و جنایاتش حمایت میکنند، بیراه نیست.