روزنامه جهان صنعت نوشت: این روزها اینترنت دیگر یک کالای لوکس یا انتخابی اختیاری نیست. برای بسیاری از مردم، اینترنت یکی از اساسیترین ابزارهای زندگی روزمره است؛ از برقراری ارتباط با دوستان و خانواده گرفته تا انجام کارهای شغلی، تحصیل و حتی پیگیری اخبار و امور روزمره. برای کاربران ایرانی اما اینترنت بیشتر به کابوسی طاقتفرسا تبدیل شده است؛ کابوسی که نهتنها سرعت پایین و کیفیت ضعیف آن، بلکه وجود فیلترینگ شدید و محدودیتهای فراوان باعث شده هر روز بیشتر به خشم و ناامیدی مردم افزوده شود. وجود فیلترینگ گسترده و مسدود کردن سایتها و شبکههای اجتماعی، کاربران را به استفاده از ویپیانها و پروکسیها مجبور کرده است. در حالی که جهان به سمت بازتر کردن ارتباطات و گسترش آزادیهای دیجیتالی حرکت میکند، در ایران پردههای سنگین سانسور بیشتر بر اینترنت سایه میافکند. مردم برای دسترسی به سادهترین امکانات اینترنتی مجبور به استفاده از ویپیانها و ابزارهای دور زدن فیلتر هستند. این وضعیت نوعی اجبار مضاعف را بر دوش مردم گذاشته است؛ از یک سو آنها از داشتن اینترنت آزاد محرومند و از سوی دیگر برای استفاده از همین امکانات محدود باید هزینههای اضافی پرداخت کنند.
تصور کنید یک کاربر که باید برای یک جلسه کاری به وبسایتی وارد شود یا به یک کنفرانس آنلاین بپیوندد، باید اول با نگرانی از مسدود شدن سایت یا نرمافزار شروع کند. آیا ویپیان امروز کار میکند؟ سرعت چقدر خواهد بود؟ آیا وسط جلسه ارتباطش قطع میشود؟ این اضطراب دائمی تجربهای است که هر روز هزاران نفر از ایرانیان با آن مواجهاند.
کاربران هزینههای بیشتری برای اینترنت میپردازند اما بستههای اینترنتی با قیمتهای گزاف و بدون تناسب با سطح خدمات ارائه میشوند. کاربران انتظاراتی منطقی دارند، آنها خواهان سرعت بیشتر، پایداری و دسترسی آزاد هستند اما آنچه در عمل با آن مواجه میشوند، افت سرعت، قطعیهای مکرر و سانسورهای بیپایان است. این وضعیت بیشتر شبیه به یک بیعدالتی آشکار است تا یک سرویس باکیفیت که افراد برای آن هزینه میکنند.
موضوع دیگر عدم شفافیت و پاسخگویی از سوی نهادهای مسوول است. سازمانها و شرکتهای ارائهدهنده خدمات اینترنتی، به جای بهبود کیفیت خدمات یا ارائه توضیحات شفاف، اغلب با توجیهات کلی و وعدههای بیپایه سعی در آرام کردن کاربران دارند. این عدم پاسخگویی به مشکلات اساسی، شکاف عمیقی میان مردم و مسوولان به وجود آورده و احساس ناامیدی و خشم عمومی را تشدید کرده است. این تناقض تلخ باعث شده بسیاری از کاربران به طور فزایندهای به این باور برسند که نهادهای مسوول، تنها به دنبال کسب درآمد هستند و خدمات واقعی و باکیفیت برای آنها معنایی ندارد.
از طرفی مهدی طباطبایی، معاون ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر ریاستجمهوری، درباره اینترنت و رفع فیلترینگ در اینستاگرام خود نوشت: «صداقت و وفای به عهد سرمایه اصلی و خصیصه ذاتی رییسجمهور پزشکیان است. مساله ساماندهی و ارتقای سرعت اینترنت و رفع فیلترینگ در یک مسیر قانونی و منطقی حل و انتظارات بحق جامعه برآورده خواهد شد. با شتابزدگی در موضعگیریها و قضاوتهای زودهنگام راه را برای حل مشکلات صعب و دشوار نکنیم. دکتر پزشکیان در حوزه صداقت و راستگویی از سرآمدان عرصه سیاست در ایران معاصر است.»
در نتیجه میتوان این پرسش را مطرح کرد که آیا آیندهای بهتر برای کاربران اینترنت در ایران وجود دارد؟ آیا نهادهای مسوول حاضر به شنیدن صدای کاربران و حل مشکلات فنی و حقوقی هستند؟ باید توجه داشت که حل مشکلات اینترنتی در ایران تنها با بهبود زیرساختها امکانپذیر نیست. تا زمانی که فیلترینگ گسترده و سیاستهای محدودکننده ادامه دارد، کاربران ایرانی همچنان مجبور به استفاده از فیلترشکنها خواهند بود. لذا بازنگری در سیاستهای فیلترینگ و ایجاد دسترسی آزادتر به اینترنت، بخشی از راهحلهای کلیدی برای بهبود وضعیت فعلی است. مسوولان باید بپذیرند که نیازهای کاربران ایرانی از حق طبیعی و اساسی آنهاست و نباید با توجیهات مبهم و سیاستهای محدودکننده، این نیازها را نادیده بگیرند. در دنیای امروز اینترنت نهتنها یک ابزار ارتباطی بوده، بلکه مسیر رسیدن به آزادی، آگاهی و رشد اقتصادی است. با این حال برای کاربران ایرانی، اینترنت به نوعی میدان رنج و خشم تبدیل شده است. حملات DDoS، فیلترینگ گسترده، هزینههای سنگین و کاهش کیفیت، همه به تجربهای تلخ و ناعادلانه برای مردم تبدیل شدهاند. اینترنت در ایران دیگر فقط یک ابزار تکنولوژیک نیست؛ نمادی از بیعدالتی، ناتوانی و ناامیدی است.
علی حسینی