روزنامه خراسان: نوروز و تابستان 1403، سریالهای متنوعی در نمایش خانگی منتشر شدند. بعضی از این سریالها، متناسب با پیشبینیها و توقعات، با استقبال مواجه شدند و تعدادی از آنها نیز نتوانستند رضایت مخاطبان را جلب کنند و محبوب شوند؛ به این ترتیب پس از بهار پررونق نمایش خانگی، تابستان خوبی را پشت سر نگذاشتیم و بعضی مجموعهها ناامیدکننده ظاهر شدند.
دو سریال «گردنزنی» و «بازنده» نیز پایان تابستان در جدول پخش نمایش خانگی قرار گرفتند. «گردنزنی» هفته قبل منتشر شد و «بازنده» هم به تازگی منتشر شده. مجموعه توقیفشده «غربت» هم با انجام اصلاحات قرار است به زودی ادامه انتشار را از سر بگیرد. حالا با پایان تابستان به چهرههای موفق و ناموفق نمایش خانگی در نیمسال اول 1403 پرداختیم.
یکی از محبوبترین چهرههای نمایش خانگی در شش ماهه اول سال پیمان معادی بود. او با «افعی تهران» در مقام فیلمنامهنویس و بازیگر، به نمایش خانگی آمد و در هر دو جایگاه حضور تحسینبرانگیزی داشت. مایههای روانشناسی قصه و روند نه چندان قابل پیشبینی آن موردپسند مخاطبان قرار گرفت. معادی به عنوان بازیگر نیز به خوبی با زیر و بم نقشی که نوشته بود، آشنا بود و یکی دیگر از بهترین بازیهای خود را در نقش سخت و پیچیده «آرمان بیانی» به نمایش گذاشت. این بازیگر اکنون با سریال «ازازیل» اثر حسن فتحی در راه نمایش خانگی است.
زوج محبوب سریال «در انتهای شب»، هدی زینالعابدین و پارسا پیروزفر نیز از چهرههای موفق نمایش خانگی در نیمسال اول 1403 هستند. این دو بازیگر در ساخته پربیننده آیدا پناهنده، نقش زوجی را ایفا کردند که شرایط اقتصادی، کمبودها و تغییرات شخصیتشان باعث شده بود پس از سالها زندگی تصمیم بگیرند به واسطه طلاق، راهشان را از یکدیگر جدا کنند. زینالعابدین و پیروزفر بازی کاملا ملموس و قابل باوری داشتند و هردو احساسات کاراکترشان را به مخاطب انتقال دادند. روایت پرجزئیات و واقعی پناهنده از روابط این زوج و بریدن آنها از یکدیگر نیز مخاطبان را با سریال همراه کرد.
موقعیت جواد عزتی و رعنا آزادیور، نسبت به دیگر چهرههای موفقی که نام بردیم متفاوت است. سریال «زخم کاری 3» از آن فصل اول غافلگیرکننده و پرهیجان، فاصله زیادی داشت، اما عزتی و آزادیور همچنان به بهانه بازی قابل قبول خود در مرکز توجهات بودند. کاراکتر هر دو در این فصل تغییر کرده بود. «مالک» مانند گذشته قدرتمند نبود و سعی میکرد در جلد «مالک» گوشهنشین پنهان شود، «سمیرا» نیز از کینه و حسادت نسبت به «طلوعی» و «سیما» لبریز شده بود. جواد عزتی و رعنا آزادیور در این فصل نیز تا حدودی از پس ایفای نقشهای سخت خود برآمدند و حضور آبرومندی در سریال داشتند. این دو با «زخم کاری 4» به نمایش خانگی باز میگردند.
سریال «آمرلی» به کارگردانی احمد ابراهیم احمد محصول مشترک ایران و عراق، تجربه متفاوتی در کارنامه مصطفی زمانی محسوب میشود. زمانی در این مجموعه نقش یک خبرنگار عراقی به نام «رافد» را بازی کرد که متوجه میشود پدر مبارزش به طرز مشکوکی کشته شده است. از طرفی هم حضور داعش در آمرلی، وضعیت این شهر را به هم ریخته است و «رافد» با آنها مبارزه میکند. مصطفی زمانی در این سریال به زبان عربی صحبت کرده و صدای او دوبله شده بود. با توجه به آشنایی مخاطبان ایرانی با صدا و لحن زمانی، دوبله صدای او به این شخصیت لطمه زده بود. «آمرلی» ریتم کندی داشت و انسجامی که باید در روایت آن وجود نداشت. این مجموعه انتشار پرسروصدایی نداشت و به اتفاقی ویژه در کارنامه زمانی تبدیل نشد.
اولین ساخته امین محمودییکتا «قطب شمال»، فرصت بازی در نقش اصلی یک سریال را در اختیار فرزاد فرزین قرار داد، اما نتیجه موفقیتآمیز نبود. او در «قطب شمال» نقش یک وکیل را ایفا کرد که با دشمنی دوستانش، سالها اسیر زندان میشود. در نهایت از زندان فرار میکند و پس از تغییر چهره خود، برای انتقام از آنها بازمیگردد. فارغ از باگهای قصه، اتفاقات سرسری و غیرمنطقی آن، فرزاد فرزین هم به عنوان بازیگر نتوانست عملکرد قابل دفاعی داشته باشد. نگاههای خیره و چهره او خالی از انتقام یا هر حس دیگری بود. بازی تصنعی فرزاد فرزین در نقش «آرشام» یکی از مهمترین نقاط ضعف سریال بود.
پس از موفقیت سریال «عاشورا»، کنجکاویها نسبت به اولین سریال نمایش خانگی هادی حجازیفر بالا بود و انتظار میرفت نقطه عطف دیگری در کارنامه این بازیگر و کارگردان رقم بخورد، اما این اتفاق رخ نداد. حجازیفر به عنوان بازیگر اصلی سریال، نقش مردی به نام «داریوش» را برعهده دارد که پس از شکست نقشه دزدی طلا و متهم شدن به قتل، آواره غربت میشود و پس از سالها به ایران بازمیگردد تا طلاها را پیدا کند. ایده قصه «داریوش» آن طور که باید در کلیت قصه بسط پیدا نکرده. روایت به کندی پیش میرود و سرنوشت اکثر شخصیتهای قصه برای مخاطب اهمیت زیادی پیدا نکرده است. فضای جدی و کمدی سریال نیز مخاطب را سردرگم کرده و مانع ارتباط تماشاگر با «داریوش» شده است. ارتباط پدر و دختری قصه نیز به دلیل انتخاب نامناسب ژیلا شاهی، قابل پذیرش نیست.