برترینها: هیچ بهانهی تقویمی برای گرامیداشت سوسن تسلیمی نیاز نیست، بازیگری که اگر اسیر تنگنظریها نمیشد شاید رفیعترین جایگاه بازیگری در ایران را به دست میآورد، گر چه که در سوئد هم به اوج رسید. این پروندهایست درباره بازیهای ماندگار او.
لقب دادن به هنرمندان و افراد سرشناس همواره یکی از ویژگیهای فرهنگ ما ایرانیها بوده است. یکی از بازیگرانی که با وجود شایستگی بسیار بالا و استعداد شگفت انگیزش، به اندازهی آنچه که بوده است لقب نگرفته، سوسن تسلیمی است. سوسن تسلیمی تعداد انگشت شماری بازی در سینمای ایران داشته است، اما همین آثار به قدری قابل توجه و تامل بوده اند که نام او را برای همیشه در سینما جاودان ساخته اند. بازیگری با پیشینهی درخشان تئاتری که کمتر از یک دهه فرصت داشت تا به بهترین بازیگر زن سینمای ایران تبدیل شود.
در ادامه به بررسی چند آثار ماندگار او میپردازیم.
چریکه تارای ممنوعه
سال ۱۳۵۷ بود که سوسن تسلیمی در برای نخستین بار وارد سینما شد و در فیلم بهرام بیضایی به نام چریکه تارا به ایفای نقش پرداخت. بازی او در ایران و جهان مورد استقبال قرار گرفت و چند جایزه بین المللی را نیز از آن خود کرد.
البته که همکاری با کارگردان و نویسندهی بزرگی، چون بهرام بیضایی به عنوان تجربهی اول میتواند تاثیر بسزایی در زندگی هنری هر بازیگری داشته باشد، اما این نکته نیز قابل تامل است که او حتما توانایی شگرفی داشته که کارگردان ریز بین و با دقتی، چون بهرام بیضایی او را برای نقش اول فیلم خود برگزیده است. چریکه تارا داستان زنی تنها به همراه دو فرزند کوچکش است که با مردی عجیب روبرو میشود و در همین دیدار که دیداری پر رمز و راز و عجیب است، زندگی و احوالات او دچار تغییر و تحول میشود.
چریکه تارا هیچ گاه در ایران به اکران درنیامده است و با بازی درخشان و بهیاد ماندنی سوسن تسلیمی یکی از آثار پر قدرت افسانههای عاشقانه است. پس از این تجربهی موفق بیضایی بار دیگر در سال ۱۳۶۰ نقش اصلی فیلم خود به نام مرگ یزدگرد را به سوسن تسلیمی داد.
مرگ یزدگرد
مرگ یزدگرد نام نمایشنامهای به قلم بهرام بیضایی است که او با اقتباس از همان اثر خود فیلم مرگ یزدگرد را ساخت. داستان این فیلم از جایی آغاز میشود که یزدگرد سوم به مرو میگریزد و به طور ناشناس در آسیابی پناه میگیرد. داستان از زبان آسیابان، زن آسیابان و دخترشان بیان میشود و همه روایتها با هم تفاوت دارد. واقعیت در میان روایتهای متعدد و متفاوت گم میشود.
سربداران
پس از این فیلم نقش جذاب سریالی برجسته به نام سربداران به کارگردانی محمد علی نجفی در سال ۱۳۶۳ به سوسن تسلیمی محول شد. سربداران یکی از محبوبترین سریالهای تاریخی بعد از انقلاب به حساب میآید.
نقش سوسن تسلیمی در این سریال بسیار پررنگ بود و شاید یکی از جنجالیترین نقشها بود، به سبب آن که شخصیت فاطمه مانند دیگر زنان در دورهی خودش نیست. او سوارکار و جنگجو است و جنگجویان دیگری را رهبری میکند. در این سریال پر حاشیه و سرو صدا نیز سوسن تسلیمی با بازی خود درخشید.
مادیان ماندگار
سال ۱۳۶۴ بود که تسلیمی نقش اصلی فیلم "مادیان" به کارگردانی علی ژکان را پذیرفت. مادیان تصویری از زندگی روستایی در کشور را ارائه میداد. در این فیلم سوسن تسلیمی نقش زنی از روستاهای شمال ایران را به عهده داشت. او که به سبب زادگاهش زبان گیلکی را بلد بود بدون هیچ مشکلی توانست با لهجهی روانش این نقش را بازی کند و دوباره مورد توجه قرار بگیرد.
این سالهای پرفراز و نشیب دههی شصت سالهای پر کاری سوسن تسلیمی بود که البته شرایط بحران و جنگ اجازهی شکوفا شدن بیشتر را به این بازیگر توانا نداد. سال ۱۳۶۵ در بحبوحهی جنگ ایران و عراق، سوسن تسلیمی یک ایدهی داستانی را با بهرام بیضایی در میان گذاشت که در نهایت منجر به ساختن فیلم مشهور "باشو غریبه کوچک" شد.
باشو غریبه کوچک
داستان باشو از این قرار است که پسر کوچکی که در حملهای در حین جنگ خانه اش در جنوب کشور ویران شده و خانواده اش را از دست داده سوار بر کامیونی میشود، خوابش میبرد و وقتی بیدار میشود میبیند که در شمال کشور است. او در این دیار با زنی برخورد میکند که در غیاب همسرش به همراه دو فرزندش زندگی میکند. نقش این زن که نامش "نایی جان" است را سوسن تسلیمی با همان لهجهی گیلکی خود بازی میکند.
او در این فیلم چنان ماهرانه ایفای نقش میکند که به گونهای همه آن فیلم را به خاطر نقش او به خوبی به یاد دارند. نایی جان و پسرک زبان هم را نمیفهمند، اما چنان ارتباط عمیقی بین آنها پدید میآید که میتواند یکی از جلوههای زیبای روابط انسانی باشد. شوهر نایی جان از حضور باشو در خانه اش ناراضی است و این موضوع بحران اصلی داستان است که باز به دست نایی جان که به نوعی یک قهرمان است برطرف میشود. "باشو غریبه کوچک" ۵ سال تمام در توقیف به سر برد و اجازهی اکران پیدا نکرد تا اینکه سرانجام در سال ۱۳۶۹ به اکران عمومی درآمد.
زمانی که باشو به اکران عمومی درآمد، سوسن تسلیمی از ایران مهاجرت کرده و در کشور سوئد اقامت داشت. او هرگز نتوانست این فیلم را در کنار مردم کشورش و در سینما تماشا کند.
طلسم
طلسم که داستان آن نیز اثری از بهرام بیضایی است، دارای داستانی پیچیده، پر رمز و راز و افسانه گونه است. ماجرا از این قرار است که عروس و دامادی پس از شب عروسی خود به قصد روستایشان سفر میکنند، اما در راه گم میشوند و سر از خانهی یک شازده درمیآورند. آنها در این مکان با رمز و راز عجیبی روبه رو میشوند که داستان را تحت الشعاع خود قرار میدهد.
شاید وقتی دیگر
فیلم بعدی تسلیمی که بازهم اثر فاخر از بهرام بیضایی است در سال ۱۳۶۶ اکران شد. "شاید وقتی دیگر" فیلمی بود که تسلیمی باز هم با داریوش فرهنگ در آن بازی میکرد. این فیلم نیز فیلمی با داستان پیچیده بود که تنها بازیگری، چون سوسن تسلیمی قادر بود در آن چنان که شایسته بود بدرخشد. برخی بر این باورند که شاید وقتی دیگر برگهی زرینی در کارنامه بهرام بیضایی و همچنین سوسن تسلیمی است.