برترینها - امیر عبودزاده: در هفتههای اخیر، چند رویداد و نشستهای مشترکی که عدهای از طیفهای مختلف اصلاحطلبان در آن حضور داشتند به این گمانهزنی دامن زد که در آستانه دو انتخابات مجلس و خبرگان رهبری مذاکراتی در حال انجام است و ممکن است شاهد فعالیتهای تازه و ائتلافهای جدیدی در میان این طیف باشیم.
یکی از این رخدادها حضور بخشی از چهرههای معتدل و اصلاحطلب مثل علیاکبر ناطق نوری، جواد ظریف و جهانگیری در جشن روزنامه دنیای اقتصاد بود. اما تصاویری که از چند چهره برجسته در مراسم سالگرد درگذشت آیتالله هاشمی منتشر شد، بازتابهای بسیاری داشت و به تحلیلهای بسیاری دامن زد. حضور همزمان علیاکبر ناطق نوری، سید حسن روحانی، محمد خاتمی، سید حسن خمینی و بسیاری دیگر از چهرههای سرشناس از طیف سیاستمداران بیرون حکومت، بحثها و تحلیلهایی را موجب شد که نکته اصلی آنها امکان شکلگیری حلقههایی تازه و حضور متفاوت جریانهای اپوزیسیون دولت و مجلس در انتخاباتهای پیش رو بود. تحرکاتی که در دهههای گذشته هم در نقاط عطف سیاسی کشور مثل انتخاباتهای بزرگ شاهد آن بودهایم.
در این مطلب اما تلاش خواهیم کرد بگوییم که در مقطع کنونی سازماندهی چنین موجها و جریاناتی، هم نشدنی است و هم بیفایده. تاریخ مصرف خاتمی و روحانی، مثل بسیاری دیگر از چهرهها به سر آمده است و حتی برای تجدید حیات سیاسی و بازگشت، نیاز به زمانی طولانی و تحولات جدی در سیاستهای کشور خواهند داشت. تا پیش از اعلام نامزدهای تایید شده برای دو انتخابات مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی توسط هیاتهای اجرایی وزارت کشور و به خصوص پس از بیانات رهبری و تاکید بر پرشور برگزار شدن انتخابات، حتی در میان اصلاحطلبان هم زمزمههایی مبتنی بر آغاز فعالیتهای انتخاباتی و احتمال اعلام فهرستهای مشترک شنیده میشد.
حسین مرعشی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی در نشست دهم دی ماه خود در دفتر این حزب مدعی شد که ۱۸۰ نفر از کل جبهه اصلاحات حوزه های انتخابیه کشور ثبت نام کرده اند و...« اگر وضعیت تاییدشان مشخص شود آن زمان میتوانیم در مورد ائتلاف سخن بگوییم و از امروز در جلسات جبهه اصلاحات موضوع مشارکت مشروط در انتخابات به بحث گذاشته خواهد شد.» اما این اظهارات بلافاصله با واکنش آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات مواجه شد که در شبکه ایکس یا همان توییتر نوشت:«مواضع جبهه اصلاحات ایران از طریق سخنگو یا بیانیههای رسمی منتشر میشود و نظرات دیگری که از طرف برخی از احزاب یا فعالان سیاسی منتشر میشود، نظر و موضع این تشکیلات نیست.»
این رویکردهای دوگانه در همان زمان انتشار نشان داد که حتی اگر کارگزاران و احزابی مثل اعتدال و توسعه و نزدیکان آنها قصدی برای حضور محدود و مشروط در انتخابات داشته باشند، این تصمیم با تایید و حمایت جریانهای اصیلتر اصلاحطلب مثل حزب اتحاد ملت همراه نخواهد شد.
پدیدهای که در دو انتخابات گذشته شامل انتخابات ریاستجمهوری و شوراهای شهر هم شاهد آن بودیم. در هر دو این انتخابات احزابی مثل کارگزاران با تلاش برای ارائه لیست و حمایت از عبدالناصر همتی به عنوان نامزد ریاستجمهوری تلاش کردند کوره انتخابات را گرم کنند و با وجود شعار «بزنیم زیر میز» زیر میز نزنند و بازی را خراب نکنند. در هر دو مورد هم این تلاش با شکست مواجه شد. بدنه اجتماعی که اصلاحات به آن دل بسته بودند اهمیتی به شعارهای مطرح شده نداد. هر دو انتخابات با مشارکت پایین برگزار شد و نامزدهای کارگزاران هم کمترین موفقیتی در صندوقهای سرد رایگیری نداشتند.
این بار هم نمیتوان انتظار اتفاقی متفاوت را داشت. فضای جامعه نسبت به سال 1400 و زمان ریاستجمهوری تغییر معناداری نکرده. با سختتر شدن شرایط اقتصادی بدیهی است که حتی بخشی از امیدواران دو سال قبل هم صندوقهای رای را جدی نگیرند. به اعتقاد منتقدان، روندی که وزارت کشور و شورای نگهبان در پیش گرفتهاند کمترین نشانهای برای تغییر را نشان نمیدهد. جریانهای سیاسی که تمایلی برای حضور فعال در انتخابات ندارند به اشکال مختلف گفتهاند که رد صلاحیتها و محدود کردن سلایق موجود، منجر به افزایش انگیزه و امید برای رفتن جمع بیشتری از مردم پای صندوقها نخواهد شد. این واقعیات نه تازگی دارد و نه بر کسی مخفی است.
با توجه به ادامه ممانعت از حضور بدنه اصلی اصلاحطلبان در انتخابات، تقریبا روشن است که احزاب ریشهدارتر این جریان به سیاست سکوت و انفعال ادامه خواهند داد و در بهترین حالت از دادن لیست و مشارکت خودداری خواهند کرد. کارگزاران، نزدیکان روحانی و اصلاحطلبان محافظهکار ممکن است به ائتلافهای شکنندهای با اصولگرایان معتدل مثل لاریجانی و قالیباف تن بدهند. اگرچه حتی در این صورت هم شانس زیادی برایشان متصور نیست. عزم دولت، جبهه پایداری و اصولگرایان تندرویی که دور سعید جلیلی گرد آمدهاند جدی است. نشانهای برای تضعیف یا تغییر مسیر پدیده «خالصسازی» دیده نمیشود. در این شرایط اگرچه اصولگرایان دوست دارند بخش رقیق شدهای از اصلاحات پای انتخابات بیاید و شکل رقابتی به آن بدهد، اما برای همین شکل از هماوردی هم زمینه مهیا نیست.
چند تک چهره تایید صلاحیت شده مثل علی مطهری و مسعود پزشکیان، حتی اگر امکان راهیابی به مجلس را داشته باشند هم در اقلیتی تحقیرآمیز خواهند بود. رفتن حسن روحانی به مجلس خبرگان هم برخلاف تصور همفکرانش نه برای قهرکنندگان از انتخابات حساسیتی دارد و نه برای تاثیرگذاری بر سرنوشت و سیاست آینده کشور کفایت میکند.
به نظر میرسد سید محمد خاتمی به عنوان چهره الهامبخش اصلاحطلبی با وقوف به این واقعیات، همان راهی را خواهد رفت که در چند سال اخیر در پیش گرفته. او میداند که کسی برای خودش و اصلاحطلبان طرفدارش فرش قرمز پهن نکرده. حتی اگر باهوشتر باشد، امروز فهمیده که دیگر جامعه هم اقبالی به شکل سنتی و شناخته شده اصلاحات و اصلاحطلبان ندارد. این را خودش اقرار کرده بود وقتی که سال گذشته همین روزها گفت:«اصلاحطلبی به شیوه تجربه شده به صخره ستبر بنبست برخورد کرده است.» با وجود این بنبست تدبیر اقتضا میکند که علیرغم تمایل همیشگی اصلاحطلبان برای سیاستورزی، این بار هم آنها کناره بگیرند و تتمه اعتبارشان را برای روزی دیگر حفظ کنند. اگر اعتباری مانده باشد.
چرا که بسیاری در داخل و خارج از حاکمیت و بسیاری از مردم معتقدند که اصلاحات به مفهوم آشنایش نه فقط به بنبست رسیده که از معنا و کارکرد هم تهی شده است. جمع قابلتوجهی از اصلاحطلبان هم احتمالا پی بردهاند که امروز اگر به میدان بیایند، حتی اگر نامزدهایشان هم تایید شده باشند، نخواهند توانست برگههای رای را به نفع خود جمع کنند.
معاشرت دوستانه روحانی و خاتمی، میتوانست مفهومی داشته باشد اگر امروز اینجا نبودیم که حالا هستیم. در شرایط امروزی اگر به این تصویر دو نفره ناطق نوری و حسن خمینی و جهانگیری و ظریف و همه اسامی مورد وثوق اصلاحات هم اضافه شوند، بعید است گرمایی را به وجود بیاورند که خوشخیالها تصور میکنند.
در این اوضاع فراهم شدن امکان یک ائتلاف و جریان سیاسی فراگیر و تاثیرگذار در برابر اصولگرایان اقتدارگرا نه محتمل به نظر میرسد و نه حتی اگر عملی شود، شانسی برای آن وجود دارد. زمانه دیگر شده است و کسانی که از درک این واقعیت عاجز باشند، زودتر و سختتر از بقیه به فراموشی و تاریکی رانده خواهند شد.